۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'ابوریحان بیرونی' به 'ابوریحان بیرونی') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
#کتاب الطب الروحانی: نام این کتاب در اکثر مصادری که در شرح حال رازی نوشته شده، مانند «تاریخ الحکماء» ابن قفطی و «رسالة فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی»، نوشته ابوریحان بیرونی، آمده است. ابن ابیاصیبعه در کتاب «عیون الأنباء فی طبقات الأطباء» چنین گفته است: «غرض از نگارش کتاب طب روحانی که به طب النفوس شناخته میشود و دارای بیست فصل است، اصلاح اخلاق نفس بوده است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref> | #کتاب الطب الروحانی: نام این کتاب در اکثر مصادری که در شرح حال رازی نوشته شده، مانند «تاریخ الحکماء» ابن قفطی و «رسالة فی فهرست کتب محمد بن زکریاء الرازی»، نوشته [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]]، آمده است. ابن ابیاصیبعه در کتاب «عیون الأنباء فی طبقات الأطباء» چنین گفته است: «غرض از نگارش کتاب طب روحانی که به طب النفوس شناخته میشود و دارای بیست فصل است، اصلاح اخلاق نفس بوده است»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref> | ||
#:مورخان محقق و دانشمندانی که در موضوع پیدایش الحاد و تطور آن در قرون اولیه اسلام و همچنین درباره عوامل فکری که در وجود آمدن آن مؤثر بوده، به بحث و تحقیق پرداختهاند، در نتیجه مطالعات و مراجعه به منابع مختلف معتقد شدهاند که از قرن سوم هجری به بعد که عصر ابن راوندی و پس از او محمد بن زکریای رازی بوده، الحاد در محور انکار نبوت و زائد بودن بعثت انبیا به حکم عقل و نقض ادیان و مذاهب دور میزد. | #:مورخان محقق و دانشمندانی که در موضوع پیدایش الحاد و تطور آن در قرون اولیه اسلام و همچنین درباره عوامل فکری که در وجود آمدن آن مؤثر بوده، به بحث و تحقیق پرداختهاند، در نتیجه مطالعات و مراجعه به منابع مختلف معتقد شدهاند که از قرن سوم هجری به بعد که عصر ابن راوندی و پس از او محمد بن زکریای رازی بوده، الحاد در محور انکار نبوت و زائد بودن بعثت انبیا به حکم عقل و نقض ادیان و مذاهب دور میزد. | ||
#:ستایش و تجلیلی که رازی در فصل اول کتاب «الطب الروحانی» از عقل کرده، علاوه بر معتقد بودن به حکومت مطلقه عقل در امور مرتبط به اخلاق و سجایای انسانی، در فهم و ادراک مسائل الهی نیز عقل را یگانه مرجع میشناسد. همان طورکه در ضمن بیان مناقب و فضایل عقل، گفته است: «و به وصلنا إلی معرفة الباری عز و جل الذی هو أعظم ما استدرکنا...». معلوم میشود که گوینده جزم و قطع داشته است که چون ما میتوانیم به وسیله عقل به تمام مسائل الهی و اخلاقی معرفت کامل پیدا کنیم و نبوت هم به بیشتر از این دو امر قیام نمیکند، دیگر موجبی برای بعثت انبیا از طرف خداوند و مأمور شدن آنها به تبلیغ و ارشاد انسان پیدا نمیشود<ref>ر.ک: واعظزاده، حسین، ص257-255</ref> | #:ستایش و تجلیلی که رازی در فصل اول کتاب «الطب الروحانی» از عقل کرده، علاوه بر معتقد بودن به حکومت مطلقه عقل در امور مرتبط به اخلاق و سجایای انسانی، در فهم و ادراک مسائل الهی نیز عقل را یگانه مرجع میشناسد. همان طورکه در ضمن بیان مناقب و فضایل عقل، گفته است: «و به وصلنا إلی معرفة الباری عز و جل الذی هو أعظم ما استدرکنا...». معلوم میشود که گوینده جزم و قطع داشته است که چون ما میتوانیم به وسیله عقل به تمام مسائل الهی و اخلاقی معرفت کامل پیدا کنیم و نبوت هم به بیشتر از این دو امر قیام نمیکند، دیگر موجبی برای بعثت انبیا از طرف خداوند و مأمور شدن آنها به تبلیغ و ارشاد انسان پیدا نمیشود<ref>ر.ک: واعظزاده، حسین، ص257-255</ref> | ||
#کتاب السیرة الفلسفیة: نام این کتاب در فهارس تألیفات رازی که به دست ما رسیده ذکر شده است؛ گرچه قدما در عنوان کتاب اختلاف کردهاند. ابوریحان بیرونی آن را «کتاب السیرة الفلسفیة» و ابن قفطی و ابن ندیم «کتاب (فی) السیرة الفاضلة» نامیدهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص97</ref> | #کتاب السیرة الفلسفیة: نام این کتاب در فهارس تألیفات رازی که به دست ما رسیده ذکر شده است؛ گرچه قدما در عنوان کتاب اختلاف کردهاند. [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونی]] آن را «کتاب السیرة الفلسفیة» و ابن قفطی و ابن ندیم «کتاب (فی) السیرة الفاضلة» نامیدهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص97</ref> | ||
#:مؤلف در توضیح این عبارت فلاسفه که: «فلسفه، تشبّه انسان به خداوند عز و جل به قدر طاقت بشری است»، چنین مینویسد: «... نزدیک ترین بندگان به خداوند اعلم و اعدل و مهربان ترین و رئوف ترین آنها هستند». سپس تفصیل این مطلب را به کتاب «الطب الروحانی» خود ارجاع میدهد. وی اگرچه «کتاب السیرة الفلسفیة» را در اثبات فیلسوف بودن خود کافی میداند، اما اسامی برخی دیگر از آثار خود را نیز ذکر میکند و در پایان متذکر میشود که تا زمان نگارش این مقاله، دویست کتاب و مقاله و رساله در فنون فلسفه از علم طبیعی و الهی به رشته تحریر درآورده است<ref>ر.ک: همان، ص109-108</ref> | #:مؤلف در توضیح این عبارت فلاسفه که: «فلسفه، تشبّه انسان به خداوند عز و جل به قدر طاقت بشری است»، چنین مینویسد: «... نزدیک ترین بندگان به خداوند اعلم و اعدل و مهربان ترین و رئوف ترین آنها هستند». سپس تفصیل این مطلب را به کتاب «الطب الروحانی» خود ارجاع میدهد. وی اگرچه «کتاب السیرة الفلسفیة» را در اثبات فیلسوف بودن خود کافی میداند، اما اسامی برخی دیگر از آثار خود را نیز ذکر میکند و در پایان متذکر میشود که تا زمان نگارش این مقاله، دویست کتاب و مقاله و رساله در فنون فلسفه از علم طبیعی و الهی به رشته تحریر درآورده است<ref>ر.ک: همان، ص109-108</ref> | ||
#مقالة فی ما بعد الطبیعة: این مقاله با عنوان «مقالة لأبی بکر محمد بن زکریا الرازی فی ما بعد الطبیعة» جزء مجموعه نسخ خطی کتابخانه راغب پاشا در استانبول است. برخی در انتساب آن به رازی تشکیک کردهاند؛ چراکه در فهارس تألیفات او ذکر نشده است. برخی از مطالب این مقاله از نسخه خطی موجود افتاده است که کراوس در ابتدای مقاله به آنها اشاره کرده است. وی معتقد است بسیاری از مباحثی که نویسنده در این مقاله مطرح کرده است پیرامون طبیعیات است واندکی از مسائل آن داخل در علم ما بعد الطبیعة میباشد؛ لذا شاید بتوان گفت که عنوان مقاله صحیح نیست یا این مقاله بخشی از کتاب دیگرش، همچون «فی سمع الکیان» یا «فی الآراء الطبیعیة» است. کراوس همچنین مخالفت برخی مطالب مقاله با آرای رازی را از دیگر مشکلات این مقاله دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص114-113</ref> | #مقالة فی ما بعد الطبیعة: این مقاله با عنوان «مقالة لأبی بکر محمد بن زکریا الرازی فی ما بعد الطبیعة» جزء مجموعه نسخ خطی کتابخانه راغب پاشا در استانبول است. برخی در انتساب آن به رازی تشکیک کردهاند؛ چراکه در فهارس تألیفات او ذکر نشده است. برخی از مطالب این مقاله از نسخه خطی موجود افتاده است که کراوس در ابتدای مقاله به آنها اشاره کرده است. وی معتقد است بسیاری از مباحثی که نویسنده در این مقاله مطرح کرده است پیرامون طبیعیات است واندکی از مسائل آن داخل در علم ما بعد الطبیعة میباشد؛ لذا شاید بتوان گفت که عنوان مقاله صحیح نیست یا این مقاله بخشی از کتاب دیگرش، همچون «فی سمع الکیان» یا «فی الآراء الطبیعیة» است. کراوس همچنین مخالفت برخی مطالب مقاله با آرای رازی را از دیگر مشکلات این مقاله دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص114-113</ref> |
ویرایش