۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ز' به '، ز') |
جز (جایگزینی متن - '،ف' به '، ف') |
||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
بديهى است كه واقدى دربارۀ عموم علوم اسلامى نظر داشته است ولى به طور خاص دربارۀ تاريخ اسلام كار كرده است.ابراهيم حربى در اين مورد مىگويد: «واقدى در امر تاريخ اسلام دانشمندترين مردم بوده و از دورۀ جاهليت چيزى نمىدانسته است.» | بديهى است كه واقدى دربارۀ عموم علوم اسلامى نظر داشته است ولى به طور خاص دربارۀ تاريخ اسلام كار كرده است.ابراهيم حربى در اين مورد مىگويد: «واقدى در امر تاريخ اسلام دانشمندترين مردم بوده و از دورۀ جاهليت چيزى نمىدانسته است.» | ||
ابن سعد كاتب و شاگرد واقدى او را چنين وصف كرده است: «واقدى آگاه به مغازى، | ابن سعد كاتب و شاگرد واقدى او را چنين وصف كرده است: «واقدى آگاه به مغازى، سيره، فتوح، اختلاف مردم دربارۀ احاديث و احكام و اجتماع و هم آهنگى مردم در موضوعات بود.و اين مطالب را در كتبى كه نوشته و تفسير كرده و آنها را استخراج كرده است، مىبينيم.» | ||
ما كتابهاى او را همانطور كه در [[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست ابن نديم]] آمده است،ذكر مىكنيم و بعد با منابع ديگر مقايسه و مطابقت كرده و موارد اختلاف را بازگو مىكنيم: | ما كتابهاى او را همانطور كه در [[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست ابن نديم]] آمده است،ذكر مىكنيم و بعد با منابع ديگر مقايسه و مطابقت كرده و موارد اختلاف را بازگو مىكنيم: | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
در عين حال آنچه كه موجب تعجب و حيرت مىگردد اين است كه طوسى(منظور [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] قدّس سره است)با آنكه معاصر ابن نديم است در كتاب الفهرست خود هيچيك از كتابهاى واقدى را نام نمىبرد و مخصوصا كتاب مولد الحسن و الحسين و مقتل الحسين را با همۀ اهميتى كه علما و مورخان شيعه براى اين كتاب قائلند ذكر نكرده است. | در عين حال آنچه كه موجب تعجب و حيرت مىگردد اين است كه طوسى(منظور [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] قدّس سره است)با آنكه معاصر ابن نديم است در كتاب الفهرست خود هيچيك از كتابهاى واقدى را نام نمىبرد و مخصوصا كتاب مولد الحسن و الحسين و مقتل الحسين را با همۀ اهميتى كه علما و مورخان شيعه براى اين كتاب قائلند ذكر نكرده است. | ||
بر فرض كه تسليم نظريۀ ابن نديم بشويم كه واقدى شيعه بوده ولى تقيه مىكرده است، بايد تشيع او به گونهاى در موقع نقل مطالب مربوط به على(ع)ظاهر شود ولى در اين گونه موارد چيزى اظهار نداشته است، بلكه برعكس مىبينيم كه واقدى گاه احاديثى كه نقل مىكند چنان است كه قدر و منزلت على(ع)را كاسته و يا كار او را بىارزش ساخته است.مثلا وقتى كه بازگشت پيامبر(ص) از احد به مدينه را ذكر مىكند، مىنويسد كه فاطمه(ع)شروع به پاك كردن خون از چهرۀ پيامبر(ص)كرد و على(ع) به مهراس رفت تا آب بياورد، و پيش از آنكه برود، شمشير خود را به فاطمه(ع)داد و گفت: «اين شمشير غير قابل سرزنش را بگير.»چون پيامبر(ص)شمشير على(ع)را خون آلوده | بر فرض كه تسليم نظريۀ ابن نديم بشويم كه واقدى شيعه بوده ولى تقيه مىكرده است، بايد تشيع او به گونهاى در موقع نقل مطالب مربوط به على(ع)ظاهر شود ولى در اين گونه موارد چيزى اظهار نداشته است، بلكه برعكس مىبينيم كه واقدى گاه احاديثى كه نقل مىكند چنان است كه قدر و منزلت على(ع)را كاسته و يا كار او را بىارزش ساخته است.مثلا وقتى كه بازگشت پيامبر(ص) از احد به مدينه را ذكر مىكند، مىنويسد كه فاطمه(ع)شروع به پاك كردن خون از چهرۀ پيامبر(ص)كرد و على(ع) به مهراس رفت تا آب بياورد، و پيش از آنكه برود، شمشير خود را به فاطمه(ع)داد و گفت: «اين شمشير غير قابل سرزنش را بگير.»چون پيامبر(ص)شمشير على(ع)را خون آلوده ديد، فرمود: «اگر تو خوب جنگ كردى، عاصم بن ثابت و حارث بن صمّه و سهل بن حنيف هم خوب جنگ كردند و شمشير ابودجانه هم غير قابل سرزنش است.» | ||
و هنگامى كه در سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] عدد كشته شدگان قريش در جنگ بدر را مىخوانيم، مثلا مىبينيم كه [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] مىگويد: «طعيمة بن عدى را على(ع)كشته است.» و حال آنكه واقدى مىگويد كه او را على(ع)نكشته، بلكه حمزه كشته است. همچنين هنگامى كه واقدى مسأله قتل صوأب و اختلاف نظر دربارۀ كسى كه او را در روز احد كشته است طرح مىكند، مىگويد: «برخى گفتهاند:كه سعد بن ابى وقّاص او را كشته است، و برخى گفتهاند على(ع)، و ديگرى گفته است قزمان و در نظر ما صحيحتر آن است كه قزمان صوأب را كشته است.» | و هنگامى كه در سيره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] عدد كشته شدگان قريش در جنگ بدر را مىخوانيم، مثلا مىبينيم كه [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] مىگويد: «طعيمة بن عدى را على(ع)كشته است.» و حال آنكه واقدى مىگويد كه او را على(ع)نكشته، بلكه حمزه كشته است. همچنين هنگامى كه واقدى مسأله قتل صوأب و اختلاف نظر دربارۀ كسى كه او را در روز احد كشته است طرح مىكند، مىگويد: «برخى گفتهاند:كه سعد بن ابى وقّاص او را كشته است، و برخى گفتهاند على(ع)، و ديگرى گفته است قزمان و در نظر ما صحيحتر آن است كه قزمان صوأب را كشته است.» | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
اين نكته هم قابل ذكر است كه به [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] هم تهمت گرايش به تشيع و قدرى بودن زدهاند. و چنين به نظر مىرسد كه اتهام واقدى و [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در اين مورد ارتباطى به عقايد شخصى آن دو ندارد، بلكه اين اتهام از آنجا ناشى شده است كه آنها در كتابهاى خود پارهاى از اقوال و آراء شيعيان را بيان داشتهاند.و اين دليل آن نيست كه معتقد به آن مطالب باشند، بلكه طبيعت نويسندگى در اين گونه تأليفات اقتضاى آن را دارد. | اين نكته هم قابل ذكر است كه به [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] هم تهمت گرايش به تشيع و قدرى بودن زدهاند. و چنين به نظر مىرسد كه اتهام واقدى و [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] در اين مورد ارتباطى به عقايد شخصى آن دو ندارد، بلكه اين اتهام از آنجا ناشى شده است كه آنها در كتابهاى خود پارهاى از اقوال و آراء شيعيان را بيان داشتهاند.و اين دليل آن نيست كه معتقد به آن مطالب باشند، بلكه طبيعت نويسندگى در اين گونه تأليفات اقتضاى آن را دارد. | ||
شايد يكى از دلائل اينكه واقدى را شيعه وصف كردهاند مربوط به بعضى از مسائل مذكور در كتاب او باشد.مثلا گاهى اسامى گروهى از صحابه را ذكر كرده است كه نام خلفاى راشدين هم ميان آنهاست، و چنانكه بايد و شايد حق ايشان را ادا نكرده است.به عنوان مثال، در نسخۀ خطى كه ما آنرا اصل قرار | شايد يكى از دلائل اينكه واقدى را شيعه وصف كردهاند مربوط به بعضى از مسائل مذكور در كتاب او باشد.مثلا گاهى اسامى گروهى از صحابه را ذكر كرده است كه نام خلفاى راشدين هم ميان آنهاست، و چنانكه بايد و شايد حق ايشان را ادا نكرده است.به عنوان مثال، در نسخۀ خطى كه ما آنرا اصل قرار داديم، فهرستى در مورد نام اشخاصى كه در جنگ احد، از پيش پيامبر(ص)گريختهاند، مىبينيم كه چنين آغاز مىشود: «از جملۀ كسانى كه گريختهاند فلان است و حارث بن حاطب،ثعبلة بن حاطب، سواد بن غزيه، سعد بن عثمان، عقبة بن عثمان، خارجة بن عامر-كه تا ملل(نام جايى است)فرار كرد-اوس بن قيظى و گروهى از بنى حارثه.» در صورتيكه همين عبارت را در شرح نهج البلاغه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] مىبينيم كه بجاى كلمۀ فلان، عمر و عثمان آمده است.و [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] هم اين عبارت را از واقدى فقط با ذكر كلمه عثمان نقل كرده و نام عمر در آن نيست.ظاهرا چنين است كه در نسخه خطى اصلى واقدى عمر و عثمان يا يكى از آن دو را ذكر كرده و از گريختگان روز احد دانسته بوده است، اما كسى كه نسخه را رونويسى كرده، اين مسأله را در مورد عمر و عثمان يا هر يك از ايشان نپذيرفته و آنرا به كلمۀ «فلان» تغيير داده است.و چون متن اصلى و نسخه صحيح واقدى به دست شيعه افتاده است، اين اخبار مربوط به عمر و عثمان را خواندهاند و به طور قطع او را شيعه پنداشتهاند.طبق اين دلائل، نظريه و عبارات ابن نديم در مورد تشيع واقدى سست به نظر مىرسد و هيچ دليل قطعى بر تشيع واقدى نيست.و بايد در جستجوى دلايل ديگرى بود، و بويژه بايد از مطالب صريح خود واقدى استمداد طلبيد. | ||
مقدمه مارسدن جونز بر مغازى واقدى | مقدمه مارسدن جونز بر مغازى واقدى |
ویرایش