پرش به محتوا

جمهرة نسب قریش و أخبارها: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'امیرالمؤمنین علی(ع)' به 'امیرالمؤمنین علی(ع) ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۲: خط ۵۲:
خوانندگان این کتاب را از زمانی شناختند که مرحوم شیخ محمود شاکر جزء اول از آن را در قاهره در سال 1381ق تحقیق نمود. فضیلت این کار از آن شیخ جلیل حمد الجاسر است که نسخه خطی این اثر را در اختیار شیخ محمود قرار داد. از آن زمان نیاز ضروری به نشر بخش باقی مانده از آن وجود داشت، اما سال‌ها گذشت و این کار اتفاق نیفتاد؛ چراکه شاکر مشغول به تحقیق کتاب‌های دیگری بود. بعد از وفات شیخ محمود، شیخ جاسر با خانواده شیخ محمود تماس گرفته و نوشته‌های او را به دست آورد و به همراه جزء اول منتشر نمود تااینکه کتاب به صورت کامل در اختیار خواننده قرار گیرد<ref>ر.ک: همان، ص469</ref>
خوانندگان این کتاب را از زمانی شناختند که مرحوم شیخ محمود شاکر جزء اول از آن را در قاهره در سال 1381ق تحقیق نمود. فضیلت این کار از آن شیخ جلیل حمد الجاسر است که نسخه خطی این اثر را در اختیار شیخ محمود قرار داد. از آن زمان نیاز ضروری به نشر بخش باقی مانده از آن وجود داشت، اما سال‌ها گذشت و این کار اتفاق نیفتاد؛ چراکه شاکر مشغول به تحقیق کتاب‌های دیگری بود. بعد از وفات شیخ محمود، شیخ جاسر با خانواده شیخ محمود تماس گرفته و نوشته‌های او را به دست آورد و به همراه جزء اول منتشر نمود تااینکه کتاب به صورت کامل در اختیار خواننده قرار گیرد<ref>ر.ک: همان، ص469</ref>


تألیف کتب انساب در نخستین مراحل خود برپایه نسبت به پدران و مادران و قبیله بوده است. کتاب حاضر نیز همانند نسب قریش مصعب زیبری (236-156)، جمهرة أنساب العرب ابن حزم ‌اندلسی (456-384) و [[أنساب الأشراف (5 جلدی)|أنساب الأشراف بلاذری]] (م 279) بر همین مبنا نوشته شده است<ref>ر.ک: آیت‌الله زاده شیرازی، مرتضی، ص70-69</ref>
تألیف کتب انساب در نخستین مراحل خود برپایه نسبت به پدران و مادران و قبیله بوده است. کتاب حاضر نیز همانند نسب قریش مصعب زیبری (236-156)، جمهرة أنساب العرب ابن حزم ‌اندلسی (456-384) و [[أنساب الأشراف (5 جلدی)|أنساب الأشراف بلاذری]] (م 279) بر همین مبنا نوشته شده است<ref>ر.ک: آیت‌الله زاده شیرازی، مرتضی، ص70-69</ref>


این کتاب برخلاف آثاری چون «الأنساب» سمعانی - که پس از بیان نسب رسول اللّه، به ذکر نسب بنی‌هاشم و بعد از آن به ذکر نسب قریش و عرب پرداخته<ref>ذکایی ساوی، مرتضی، ص29-28</ref>، چون خود از زبیریان و نواده زبیر بن عوام است، نسب‌ها را با ذکر نسب زبیریان آغاز کرده است.  
این کتاب برخلاف آثاری چون «الأنساب» سمعانی - که پس از بیان نسب رسول اللّه، به ذکر نسب بنی‌هاشم و بعد از آن به ذکر نسب قریش و عرب پرداخته<ref>ذکایی ساوی، مرتضی، ص29-28</ref>، چون خود از زبیریان و نواده زبیر بن عوام است، نسب‌ها را با ذکر نسب زبیریان آغاز کرده است.  
خط ۵۸: خط ۵۸:
در کتاب «نسب قریش» مصعب بن عبدالله (متوفی 236ق) نیز که پیش از کتاب زبیر بن بکار نوشته شده، علاوه بر اینکه در قالب دوازده جزء دسته بندی خوبی صورت گرفته است، به ترتیب منطقی با ذکر انساب از معد بن عدنان و اجداد پیامبر(ص) آغاز و با ذکر نسب ابوطالب و علی(ع) و فرزندان آن حضرت ادامه یافته است.
در کتاب «نسب قریش» مصعب بن عبدالله (متوفی 236ق) نیز که پیش از کتاب زبیر بن بکار نوشته شده، علاوه بر اینکه در قالب دوازده جزء دسته بندی خوبی صورت گرفته است، به ترتیب منطقی با ذکر انساب از معد بن عدنان و اجداد پیامبر(ص) آغاز و با ذکر نسب ابوطالب و علی(ع) و فرزندان آن حضرت ادامه یافته است.


افراط معاویه در دشمنی با [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] به حدّی رسید که چون جمعی از بنی امیه نزد او رفتند و گفتند: تو به آرزوی خود رسیدی، از این پس دست از ناسزاگویی به این مرد (مقصود، امیر المؤمنین(ع)است) بردار. گفت: قسم به خدا! تا هنگامی که کودکان با این ناسزاگویی بزرگ شوند و پیران به فرتوتی برسند، هیچ گاه فضیلتی برای او نباید ذکر شود. امّا اراده خداوند، جز این بود. بنا به نقل زبیر بن بکار، عبداللّه بن عروه فرزندان خود را گرد آورد، سپس گفت:‌ای فرزندان من! خداوند هیچ چیزی را بنا نکرد که پس از زمانی آن را ویران ساخته باشد و اینکه مردم هرگز چیزی را بنا نکردند، جز اینکه آن را ویران کردند و نیز اینکه بنی امیه از زمان معاویه تا امروز (نیمه اوّل قرن دوم هجری) خواستند شرف و مقام علی را خراب کنند و از میان ببرند، امّا خداوند شرف و فضیلت و محبّت او را در دل‌های مؤمنین افزون ساخت.‌ای فرزندان من، علی را دشنام ندهید!<ref>ر.ک: فقیهی، علی اصغر، ص24؛ متن کتاب، ج1، ص300، شماره 474</ref>
افراط معاویه در دشمنی با [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] به حدّی رسید که چون جمعی از بنی امیه نزد او رفتند و گفتند: تو به آرزوی خود رسیدی، از این پس دست از ناسزاگویی به این مرد (مقصود، امیر المؤمنین(ع)است) بردار. گفت: قسم به خدا! تا هنگامی که کودکان با این ناسزاگویی بزرگ شوند و پیران به فرتوتی برسند، هیچ گاه فضیلتی برای او نباید ذکر شود. امّا اراده خداوند، جز این بود. بنا به نقل زبیر بن بکار، عبداللّه بن عروه فرزندان خود را گرد آورد، سپس گفت:‌ای فرزندان من! خداوند هیچ چیزی را بنا نکرد که پس از زمانی آن را ویران ساخته باشد و اینکه مردم هرگز چیزی را بنا نکردند، جز اینکه آن را ویران کردند و نیز اینکه بنی امیه از زمان معاویه تا امروز (نیمه اوّل قرن دوم هجری) خواستند شرف و مقام علی را خراب کنند و از میان ببرند، امّا خداوند شرف و فضیلت و محبّت او را در دل‌های مؤمنین افزون ساخت.‌ای فرزندان من، علی را دشنام ندهید!<ref>ر.ک: فقیهی، علی اصغر، ص24؛ متن کتاب، ج1، ص300، شماره 474</ref>


== وضعیت کتاب ==
== وضعیت کتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش