۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حضرت علی(ع)' به 'حضرت علی(ع) ') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن عساکر' به 'ابن عساکر ') |
||
| خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در باب دوم نیز در دو قسم روایات صحیح و اختلافی، به بیان روایاتی پرداخته که به مناقب حضرت فاطمه(س) اشاره دارد. از جمله روایات صحیح، میتوان به این روایت اشاره نمود: «أخرج البخاري و مسلم عن عائشة(رض)، قال: كنا أزواج رسولالله(ص) عنده، فأقبلت فاطمة ما تخفى مشيتها من مشية رسولالله(ص). فلما رآها قال: مرحبا یا بنتي ثم أجلسها ثم سارها فبكت بكاءا شديدا. فلما رأى حزنها، سارها الثانية فإذا هي ضحكت. فلما قام رسولالله(ص)، سألتها عما سارك؛ قال: ما كنت لأفشي على رسولالله(ص) سره. فلما توفي النبي، قلت: عزمت عليك بما لي عليك من الحق، لما أخبرتني؛ قالت: أما الآن فنعم؛ أما حين سارني في الأمر الأول، فإنه أخبرني أن جبرئيل كان یعارضني القرآن على كل سنة مرة و أنه عارضني به العام مرتين و لا أرى الأجل إلا قد اقترب، فألقى الله و اصبري؛ فإني نعم السلف أنا لك، فبكيت؛ فلما رأى جزعي سار في الثانية، قال: يا فاطمة أ لا ترضين أن تكوني سيدة نساء أهل الجنة»<ref>متن کتاب، ص85</ref>؛ «بخاری و مسلم از عایشه نقل کردهاند که گفت: ما زنان پیامبر(ص) پیرامون پیامبر(ص) نشسته بودیم که فاطمه(س) وارد شد. وقتی رسول خدا(ص) او را دید فرمود: دخترم خوش آمدی. سپس او را نشاند و رازی نهان با وی گفت؛ پس فاطمه(س) گریه شدیدی نمود. پیامبر(ص) سخت متأثر گردید، بعد حضرت چیزی به فاطمه فرمود و او متبسم شد. بعدا جهت گریه و خنده فاطمه(س) را پرسیدم. فاطمه(س) آنچه را میان او و پدرش رفته بود فاش نکرد، ولی پس از رحلت پیامبر(ص) به او گفتم: فاطمه(س) از آنچه که میان تو و پدرت گذشته برایم میگویی؟ فرمود: الان خوب فرصتی است؛ اما بار نخست که با پیامبر(ص) ملاقات نمودم، حضرت فرمود: جبرئیل سالی یک بار قرآن را بر من میخواند، ولی امسال دو مرتبه خوانده است و این را نمیبینم مگر اینکه مرگم نزدیک شده و زود است که حضرت حق را ملاقات کنم و تو باید صبر کنی؛ بدین جهت گریه کردم. وقتی جزع مرا دید، فرمود: ای فاطمه(س) آیا راضی نیستی که سیده زنان بهشت باشی؛ بدین جهت خندیدم» <ref>ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص70-71</ref>. | در باب دوم نیز در دو قسم روایات صحیح و اختلافی، به بیان روایاتی پرداخته که به مناقب حضرت فاطمه(س) اشاره دارد. از جمله روایات صحیح، میتوان به این روایت اشاره نمود: «أخرج البخاري و مسلم عن عائشة(رض)، قال: كنا أزواج رسولالله(ص) عنده، فأقبلت فاطمة ما تخفى مشيتها من مشية رسولالله(ص). فلما رآها قال: مرحبا یا بنتي ثم أجلسها ثم سارها فبكت بكاءا شديدا. فلما رأى حزنها، سارها الثانية فإذا هي ضحكت. فلما قام رسولالله(ص)، سألتها عما سارك؛ قال: ما كنت لأفشي على رسولالله(ص) سره. فلما توفي النبي، قلت: عزمت عليك بما لي عليك من الحق، لما أخبرتني؛ قالت: أما الآن فنعم؛ أما حين سارني في الأمر الأول، فإنه أخبرني أن جبرئيل كان یعارضني القرآن على كل سنة مرة و أنه عارضني به العام مرتين و لا أرى الأجل إلا قد اقترب، فألقى الله و اصبري؛ فإني نعم السلف أنا لك، فبكيت؛ فلما رأى جزعي سار في الثانية، قال: يا فاطمة أ لا ترضين أن تكوني سيدة نساء أهل الجنة»<ref>متن کتاب، ص85</ref>؛ «بخاری و مسلم از عایشه نقل کردهاند که گفت: ما زنان پیامبر(ص) پیرامون پیامبر(ص) نشسته بودیم که فاطمه(س) وارد شد. وقتی رسول خدا(ص) او را دید فرمود: دخترم خوش آمدی. سپس او را نشاند و رازی نهان با وی گفت؛ پس فاطمه(س) گریه شدیدی نمود. پیامبر(ص) سخت متأثر گردید، بعد حضرت چیزی به فاطمه فرمود و او متبسم شد. بعدا جهت گریه و خنده فاطمه(س) را پرسیدم. فاطمه(س) آنچه را میان او و پدرش رفته بود فاش نکرد، ولی پس از رحلت پیامبر(ص) به او گفتم: فاطمه(س) از آنچه که میان تو و پدرت گذشته برایم میگویی؟ فرمود: الان خوب فرصتی است؛ اما بار نخست که با پیامبر(ص) ملاقات نمودم، حضرت فرمود: جبرئیل سالی یک بار قرآن را بر من میخواند، ولی امسال دو مرتبه خوانده است و این را نمیبینم مگر اینکه مرگم نزدیک شده و زود است که حضرت حق را ملاقات کنم و تو باید صبر کنی؛ بدین جهت گریه کردم. وقتی جزع مرا دید، فرمود: ای فاطمه(س) آیا راضی نیستی که سیده زنان بهشت باشی؛ بدین جهت خندیدم» <ref>ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص70-71</ref>. | ||
از جمله روایات قسم دوم، میتوان به حدیث زیر اشاره نمود: «أخرج الحاكم و ابن عساكر عن جابر(رض) أن النبي(ص) قال: إن لكل نبي أب عصبة ينتمون إليها إلا ولد فاطمة فأنا وليهم و أنا عصبتهم و هم عترتي خلقوا من طيني<ref>متن کتاب، ص86</ref>؛ «حاکم و ابن عساکر از جابر نقل کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: برای هر نبی، پدر اصل و ریشه اوست که به آن نسبت میدهند، اما فرزندان فاطمه ریشه و نسبشان من هستم و ایشان عترت من هستند که از طینت و سرشت من خلق شدهاند» <ref>ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص72</ref>. | از جمله روایات قسم دوم، میتوان به حدیث زیر اشاره نمود: «أخرج الحاكم و ابن عساكر عن جابر(رض) أن النبي(ص) قال: إن لكل نبي أب عصبة ينتمون إليها إلا ولد فاطمة فأنا وليهم و أنا عصبتهم و هم عترتي خلقوا من طيني<ref>متن کتاب، ص86</ref>؛ «حاکم و [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساکر]] از جابر نقل کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: برای هر نبی، پدر اصل و ریشه اوست که به آن نسبت میدهند، اما فرزندان فاطمه ریشه و نسبشان من هستم و ایشان عترت من هستند که از طینت و سرشت من خلق شدهاند» <ref>ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص72</ref>. | ||
در باب سوم، در دو قسم، به روایاتی پرداخته شده که در مناقب سبطین(ع) میباشد. در این فصل، 24 حدیث آورده شده که 8 حدیث نخست، مشترک میان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بوده و 11 حدیث بعد، ویژه امام حسن(ع) و 5 حدیث اخیر، درباره امام حسین(ع) میباشد که بهعنوان نمونه، به یک مورد از روایات مشترک، اشاره میشود: | در باب سوم، در دو قسم، به روایاتی پرداخته شده که در مناقب سبطین(ع) میباشد. در این فصل، 24 حدیث آورده شده که 8 حدیث نخست، مشترک میان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بوده و 11 حدیث بعد، ویژه امام حسن(ع) و 5 حدیث اخیر، درباره امام حسین(ع) میباشد که بهعنوان نمونه، به یک مورد از روایات مشترک، اشاره میشود: | ||
ویرایش