۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شاه ولیالله، احمد بن عبدالرحیم' به 'شاهولیالله، احمد بن عبدالرحیم') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
يكى از ترجمههاى فارسى قرآن كه از حدود دو قرن و نيم قبل بر جاى مانده و در طول سالهاى گذشته به ويژه در هند و پاكستان به طور گستردهاى انتشار | '''ترجمه قرآن''' شاه ولى اللّه محدث دهلوى يكى از ترجمههاى فارسى قرآن كه از حدود دو قرن و نيم قبل بر جاى مانده و در طول سالهاى گذشته به ويژه در هند و پاكستان به طور گستردهاى انتشار يافته است. | ||
اين ترجمه را اخيرا وزارت شئون اسلامى و اوقاف كشور عربستان سعودى با بررسى و بازبينى مجددى كه توسط دو تن از اساتيد آن سامان روى آن انجام گرفته است به چاپ رسانده و در مراسم حج سال جارى به فارسى زبانان اهدا نموده است. | اين ترجمه را اخيرا وزارت شئون اسلامى و اوقاف كشور عربستان سعودى با بررسى و بازبينى مجددى كه توسط دو تن از اساتيد آن سامان روى آن انجام گرفته است به چاپ رسانده و در مراسم حج سال جارى به فارسى زبانان اهدا نموده است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
براى توضيحاتى كه در ضمن ترجمه آمده است، آياتى را با ترجمۀ آنها به عنوان مثال مىآوريم. براى تمايز اصل ترجمه از توضيحات نيز، واژههاى افزوده شده از سوى مترجم را ميان دو قلاب قرار مىدهيم: | براى توضيحاتى كه در ضمن ترجمه آمده است، آياتى را با ترجمۀ آنها به عنوان مثال مىآوريم. براى تمايز اصل ترجمه از توضيحات نيز، واژههاى افزوده شده از سوى مترجم را ميان دو قلاب قرار مىدهيم: | ||
#''' فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا ''' (كهف11/). پس پرده گذاشتيم بر گوش ايشان در غار [يعنى خوابانيديم] سالهاى شمرده شده. | |||
#''' الّذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لا يستطيعون سمعا '''(كهف101/). آنانكه بود چشم ايشان در پرده از ياد من و نمىتوانستند سخن شنيدن [يعنى از شدت بغض]. | |||
#''' يا يحيى خذ الكتاب بقوّة و آتيناه الحكم صبيّا ''' (مريم12/). [گفتيم:] اى يحيى، بگير[احكام] كتاب را به استوارى، و داديمش دانايى در حال كودكى. | |||
#''' و ربّك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة '''...(قصص68/) و پروردگار تو مىآفريند هر چه خواهد و بر مىگزيند [هر كه را خواهد]، نيست ايشان را اختيار... | |||
#''' و إن جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما '''...(عنكبوت8/) و اگر كوشش كنند با تو [اى انسان] تا شريك آرى با من آنچه نيست تو را به [حقيقت] آن دانشى، پس فرمانبردارى ايشان مكن... | |||
از جمله مسائلى كه تحت عنوان روش ترجمه مطرح مىشود، همسانى تعبيرات در ترجمۀ جملات مشابه قرآنى است. تاكنون در كمتر ترجمهاى اين مسأله مورد توجه قرار گرفته است. جملاتى از قبيل: ''' و حاق بالّذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزؤن، انّ اللّه عليم بذات الصّدور، أنّى تصرفون، و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون '''، و دهها جملۀ مشابه ديگر، كه در سراسر قرآن به طور مكرر آمده است، بايد يكسان ترجمه شوند. اين حكم در مورد مفردات نيز جارى است، مگر آن كه دليلى از سياق آيه و مانند آن بر ارادۀ معناى ديگرى از واژه وجود داشته باشد، كه در اين صورت بايد واژه را به معناى مناسب مورد خودش ترجمه كرد. | از جمله مسائلى كه تحت عنوان روش ترجمه مطرح مىشود، همسانى تعبيرات در ترجمۀ جملات مشابه قرآنى است. تاكنون در كمتر ترجمهاى اين مسأله مورد توجه قرار گرفته است. جملاتى از قبيل: ''' و حاق بالّذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزؤن، انّ اللّه عليم بذات الصّدور، أنّى تصرفون، و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون '''، و دهها جملۀ مشابه ديگر، كه در سراسر قرآن به طور مكرر آمده است، بايد يكسان ترجمه شوند. اين حكم در مورد مفردات نيز جارى است، مگر آن كه دليلى از سياق آيه و مانند آن بر ارادۀ معناى ديگرى از واژه وجود داشته باشد، كه در اين صورت بايد واژه را به معناى مناسب مورد خودش ترجمه كرد. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۴۷: | ||
ترديدى نيست كه ساختار كلام، در بيان مراد گوينده نقشى اساسى دارد، و در ترجمۀ هر متنى به زبان ديگر، انعكاس تركيب نحوى دخالت تامى در صحت ترجمه دارد. رعايت اين شرط در ترجمۀ قرآن كه كلام خداوند است و به عنوان وحى آسمانى بر پيامبر(ص) نازل شده است به مراتب مهمتر از ترجمۀ ساير متون است. از اين رو هر ترجمهاى از قرآن كه تركيب نحوى آيات بهتر در آن انعكاس يافته باشد امتياز بهترى خواهد داشت. ترجمۀ دهلوى را مىتوان در ارتباط با اين ويژگى در رديف اول ترجمههاى فارسى دانست. براى نمونه چند مورد از ترجمۀ مزبور را با ذكر آيات آن به عنوان مثال مىآوريم: | ترديدى نيست كه ساختار كلام، در بيان مراد گوينده نقشى اساسى دارد، و در ترجمۀ هر متنى به زبان ديگر، انعكاس تركيب نحوى دخالت تامى در صحت ترجمه دارد. رعايت اين شرط در ترجمۀ قرآن كه كلام خداوند است و به عنوان وحى آسمانى بر پيامبر(ص) نازل شده است به مراتب مهمتر از ترجمۀ ساير متون است. از اين رو هر ترجمهاى از قرآن كه تركيب نحوى آيات بهتر در آن انعكاس يافته باشد امتياز بهترى خواهد داشت. ترجمۀ دهلوى را مىتوان در ارتباط با اين ويژگى در رديف اول ترجمههاى فارسى دانست. براى نمونه چند مورد از ترجمۀ مزبور را با ذكر آيات آن به عنوان مثال مىآوريم: | ||
#''' و يمدهم فى طغيانهم يعمهون '''(بقره15/). و مهلت مىدهد ايشان را در گمراهى خويش سرگشته شده. | |||
#:چنان كه ملاحظه مىكنيد، يعمهون در اين آيه از نظر تركيب نحوى حال است براى ضمير جمع مفعولى، كه تركيب مزبور در اين ترجمه به خوبى منعكس شده است. | |||
چنان كه ملاحظه مىكنيد، يعمهون در اين آيه از نظر تركيب نحوى حال است براى ضمير جمع مفعولى، كه تركيب مزبور در اين ترجمه به خوبى منعكس شده است. | #''' ثمّ تولّيتم إلاّ قليلا منكم و أنتم معرضون '''(بقره83/). پس برگشتيد روگردان شده مگر اندكى از شما. | ||
#:در اين آيه نيز ''' «و انتم معرضون» ''' از نظر تركيب نحوى حال است براى فاعل ''' «تولّيتم» '''، كه اين تركيب در ترجمه به طور صحيح انعكاس يافته است. | |||
#''' فهم فى روضة يخبرون '''(روم15/). پس ايشان در بهشت خوشحال كرده شوند. | |||
#:روشن است كه «يحبرون» فعل مضارع مجهول از «حبر،يحبر» به معناى شادمان ساختن آمده است. در اين آيه تنها شادمان بودن بهشتيان مطرح نيست تا آيه اين گونه ترجمه شود كه: «آنان در بهشت شادمانند»، بلكه اين معنى نيز مورد عنايت است كه در بهشت براى آنان موجبات شادمانى فراهم مىشود و در حقيقت آنان را شادمان مىكنند. اين معنى در ترجمۀ دهلوى از اين فعل به خوبى نمايان است. | |||
در اين آيه نيز ''' «و انتم معرضون» ''' از نظر تركيب نحوى حال است براى فاعل ''' «تولّيتم» '''، كه اين تركيب در ترجمه به طور صحيح انعكاس يافته است. | #''' أ يحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه* بلى قادرين على أن نسوّى بنانه '''(قيامت3/-4) آيا مىپندارد آدمى كه جمع نكنيم استخوانهاى او را؟ آرى مىكنيم، توانا شده بر آنكه هموار كنيم سر انگشتهاى او را. | ||
#:واژۀ «قادرين» در آيۀ دوم حال است براى فاعل فعل مقدرى كه در جواب «بلى» قرار مىگيرد، و آن فعل «نجمعها» است كه از «نجمع» آيۀ قبل استفاده مىشود، و در واقع، آيه به اين تعبير باز مىگردد: «بلى نجمعها قادرين على أن نسوّى بنانه». بسيارى از مترجمان، واژۀ «قادرين» را به صورت جواب «بلى» در ترجمه منعكس ساختهاند در صورتى كه جواب «بلى» محذوف است. در ترجمۀ دهلوى اين تركيب به خوبى انعكاس يافته است. | |||
روشن است كه «يحبرون» فعل مضارع مجهول از «حبر،يحبر» به معناى شادمان ساختن آمده است. در اين آيه تنها شادمان بودن بهشتيان مطرح نيست تا آيه اين گونه ترجمه شود كه: «آنان در بهشت شادمانند»، بلكه اين معنى نيز مورد عنايت است كه در بهشت براى آنان موجبات شادمانى فراهم مىشود و در حقيقت آنان را شادمان مىكنند. اين معنى در ترجمۀ دهلوى از اين فعل به خوبى نمايان است. | |||
واژۀ «قادرين» در آيۀ دوم حال است براى فاعل فعل مقدرى كه در جواب «بلى» قرار مىگيرد، و آن فعل «نجمعها» است كه از «نجمع» آيۀ قبل استفاده مىشود، و در واقع، آيه به اين تعبير باز مىگردد: «بلى نجمعها قادرين على أن نسوّى بنانه». بسيارى از مترجمان، واژۀ «قادرين» را به صورت جواب «بلى» در ترجمه منعكس ساختهاند در صورتى كه جواب «بلى» محذوف است. در ترجمۀ دهلوى اين تركيب به خوبى انعكاس يافته است. | |||
ب. ترجمۀ دقيق واژهها | ب. ترجمۀ دقيق واژهها | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۶۰: | ||
از ديگر امتيازات ترجمۀ مورد نظر، ترجمۀ دقيق واژههاست. در ترجمۀ واژههاى قرآنى ريشهيابى كلمات و دستيابى به نزديكترين معنى بسيار حائز اهميت است. گرچه با نگارش تفسير قرآن مجيد، به مرور زمان در معانى واژهها توسعه داده شد و مفسران براى هر واژهاى معانى متعددى را مطرح نمودند، ولى چنانكه گفتيم،در ترجمۀ قرآن ريشهيابى واژهها و دست يافتن به معناى اصلى كلمه امرى مهم و ضرورى به نظر مىرسد، كه مترجم همواره بايد اين نكته را در نظر داشته باشد. اكنون براى نمونه موارد زير را از ترجمۀ دهلوى بنگريد: | از ديگر امتيازات ترجمۀ مورد نظر، ترجمۀ دقيق واژههاست. در ترجمۀ واژههاى قرآنى ريشهيابى كلمات و دستيابى به نزديكترين معنى بسيار حائز اهميت است. گرچه با نگارش تفسير قرآن مجيد، به مرور زمان در معانى واژهها توسعه داده شد و مفسران براى هر واژهاى معانى متعددى را مطرح نمودند، ولى چنانكه گفتيم،در ترجمۀ قرآن ريشهيابى واژهها و دست يافتن به معناى اصلى كلمه امرى مهم و ضرورى به نظر مىرسد، كه مترجم همواره بايد اين نكته را در نظر داشته باشد. اكنون براى نمونه موارد زير را از ترجمۀ دهلوى بنگريد: | ||
#''' فكلوا منها حيث شئتم رغدا '''(بقره58/). پس بخوريد از آنجا با فزونى هر جا كه خواهيد خوردنى گوارنده. | |||
#:ترجمۀ «حيث» كه اسم مكان است به «هر جا» نشانگر دقت است، در صورتى كه برخى از مترجمان فارسى زبان آن را به «هر چه» ترجمه كردهاند. | |||
ترجمۀ «حيث» كه اسم مكان است به «هر جا» نشانگر دقت است، در صورتى كه برخى از مترجمان فارسى زبان آن را به «هر چه» ترجمه كردهاند. | #''' و من يتبدّل الكفر بالايمان فقد ضلّ سواء السّبيل '''(بقره108/). و هر كه بستاند كفر را عوض ايمان پس هر آئينه گم كرد راه ميانه را. | ||
#:در اين جا نيز، هم ترجمۀ ''' «يتبدل الكفر بالايمان» ''' به «ستاندن كفر عوض ايمان» دقيق است، و هم ترجمۀ ''' «سواء السّبيل» ''' به «راه ميانه». | |||
#''' و لا تأكلوا أموالهم إلى اموالكم '''...(نساء2/). و مخوريد اموال ايشان بهم آورده به اموال خويش... | |||
#:انعكاس مفهوم حقيقى حرف جرّ «الى» در ترجمه قابل دقت است، زيرا مقصود آيه اين است كه اموال آنان را به ضميمۀ اموال خود مخوريد. | |||
در اين جا نيز، هم ترجمۀ ''' «يتبدل الكفر بالايمان» ''' به «ستاندن كفر عوض ايمان» دقيق است، و هم ترجمۀ ''' «سواء السّبيل» ''' به «راه ميانه». | #''' فانكحوا ما طاب لكم من النّساء مثنى و ثلاث و رباع '''...(نساء3/). پس نكاح كنيد آنچه خوش آيد شما را از سائر زنان دو دو، سه سه و چهار چهار... | ||
#:در ترجمۀ اين بخش از آيۀ شريفه، دو مورد آن قابل دقت است: 1. ترجمۀ «طاب» به «خوش آيد» نه به «پاكيزه». 2. ترجمۀ واژههاى «مثنى»، «ثلاث» و «رباع» به «دو دو»، «سه سه» و «چهار چهار»، كه با توجه به مجموعۀ ازدواجها و دستهبندى آنها ميان مسلمانان، ترجمۀ ياد شده ضرورى و متعيّن است و نمىتوان واژههاى مورد نظر را به: «دو تا»، «سه تا» و «چهار تا» ترجمه كرد. | |||
#''' و راودته الّتى هو فى بيتها عن نفسه '''...(يوسف23/). و گفت و شنيد كرد با يوسف، زنى كه او در خانهاش بود تا بگذرد از حفظ خود... | |||
#:واژۀ «مراوده» كه مشتقات آن در سورۀ يوسف چند بار آمده، در اين ترجمه به طور دقيق منعكس شده است، در صورتى كه بيشتر مترجمان آن را به «كام خواستن» ترجمه كردهاند. | |||
انعكاس مفهوم حقيقى حرف جرّ «الى» در ترجمه قابل دقت است، زيرا مقصود آيه اين است كه اموال آنان را به ضميمۀ اموال خود مخوريد. | #:براى ريشهيابى اين واژه، سخن [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] را در اين جا مىآوريم: «الرّود:التّردّد فى طلب الشّى برفق، يقال: زاد و ارتاد...و المزاودة: أن تنازع غيرك فى الإرادة، فتريد غير ما يريد، او ترود غير ما يرود، و راودت فلانا عن كذا...».مفردات الفاظ القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودى، واژۀ «رود» | ||
#:چنان كه ملاحظه مىكنيد، [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] ريشۀ «مراوده» را كه واژۀ «رود» است به معناى رفت و آمد همراه با نرمى و ملايمت براى دستيابى به چيزى گرفته است، و هنگامى كه «مراوده» را معنى مىكند، آنرا نيز اين گونه توضيح مىدهد كه: «مراوده» آن است كه با ديگرى بر سر خواستن چيزى كشمكش كنى و برخلاف ارادۀ او چيزى را از وى بخواهى. و اين معنى با تمام ابعادش در ترجمۀ دهلوى درست انعكاس يافته است. | |||
در ترجمۀ اين بخش از آيۀ شريفه، دو مورد آن قابل دقت است: 1. ترجمۀ «طاب» به «خوش آيد» نه به «پاكيزه». 2. ترجمۀ واژههاى «مثنى»، «ثلاث» و «رباع» به «دو دو»، «سه سه» و «چهار چهار»، كه با توجه به مجموعۀ ازدواجها و دستهبندى آنها ميان مسلمانان، ترجمۀ ياد شده ضرورى و متعيّن است و نمىتوان واژههاى مورد نظر را به: «دو تا»، «سه تا» و «چهار تا» ترجمه كرد. | |||
واژۀ «مراوده» كه مشتقات آن در سورۀ يوسف چند بار آمده، در اين ترجمه به طور دقيق منعكس شده است، در صورتى كه بيشتر مترجمان آن را به «كام خواستن» ترجمه كردهاند. | |||
براى ريشهيابى اين واژه، سخن [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] را در اين جا مىآوريم: «الرّود:التّردّد فى طلب الشّى برفق، يقال: زاد و ارتاد...و المزاودة: أن تنازع غيرك فى الإرادة، فتريد غير ما يريد، او ترود غير ما يرود، و راودت فلانا عن كذا...».مفردات الفاظ القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودى، واژۀ «رود» | |||
چنان كه ملاحظه مىكنيد، [[راغب اصفهانی، حسین بن محمد|راغب اصفهانى]] ريشۀ «مراوده» را كه واژۀ «رود» است به معناى رفت و آمد همراه با نرمى و ملايمت براى دستيابى به چيزى گرفته است، و هنگامى كه «مراوده» را معنى مىكند، آنرا نيز اين گونه توضيح مىدهد كه: «مراوده» آن است كه با ديگرى بر سر خواستن چيزى كشمكش كنى و برخلاف ارادۀ او چيزى را از وى بخواهى. و اين معنى با تمام ابعادش در ترجمۀ دهلوى درست انعكاس يافته است. | |||
== نقاط ضعف ترجمه == | == نقاط ضعف ترجمه == | ||
خط ۲۰۰: | خط ۱۷۸: | ||
به رغم اين كه مترجم در مقدمۀ ترجمهاش اين نكته را يادآورى كرده كه در آنچه متعلق به نقل است از صحيحترين تفاسير كمك گرفته و تا حد امكان از اخبار ضعيف و ساختگى دورى جسته و اسرائيليات را در ترجمۀ خود نياورده است، فتح الرحمن بترجمۀ القرآن، مقدمه، صفحۀ «د». مىبينيم در بعضى از حواشى خود مطالبى را در مورد پيامبران نقل كرده است كه هرگز در شأن آنان نيست. براى نمونه چند مورد را در اين جا مىآوريم: | به رغم اين كه مترجم در مقدمۀ ترجمهاش اين نكته را يادآورى كرده كه در آنچه متعلق به نقل است از صحيحترين تفاسير كمك گرفته و تا حد امكان از اخبار ضعيف و ساختگى دورى جسته و اسرائيليات را در ترجمۀ خود نياورده است، فتح الرحمن بترجمۀ القرآن، مقدمه، صفحۀ «د». مىبينيم در بعضى از حواشى خود مطالبى را در مورد پيامبران نقل كرده است كه هرگز در شأن آنان نيست. براى نمونه چند مورد را در اين جا مىآوريم: | ||
#در سورۀ احزاب، ذيل ترجمۀ آيۀ 69، در حاشيه چنين آمده است: (مترجم گويد:يعنى موسى(ع) وقت غسل ستر مىكرد. جهّال بنىاسرائيل گفتند كه او آدرست. روزى بحسب اتفاق بر كنارۀ آب غسل مىكرد و جامههاى خود بر سنگ نهاده بود، به فرمان خداى تعالى آن سنگ روان شد، موسى(ع) عقب سنگ دويد تا آنكه جماعتى از بنىاسرائيل [او را] عريان ديدند و گفتند ادرت ندارد. و ادرت انتفاخ خصيه را گويند. و اللّه اعلم). | |||
#:براى روشنتر شدن مطلب، آيه را با ترجمهاش بنگريد: ''' يا ايّها الّذين آمنوا لا تكونوا كالّذين آذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا و كان عند اللّه وجيها ''' اى مسلمانان، مباشيد مانند آنانكه رنجانيدند موسى را پس پاك ساخت خداى تعالى او را از آنچه گفته بودند، و بود موسى نزديك خدا با آبرو. | |||
براى روشنتر شدن مطلب، آيه را با ترجمهاش بنگريد: ''' يا ايّها الّذين آمنوا لا تكونوا كالّذين آذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا و كان عند اللّه وجيها ''' اى مسلمانان، مباشيد مانند آنانكه رنجانيدند موسى را پس پاك ساخت خداى تعالى او را از آنچه گفته بودند، و بود موسى نزديك خدا با آبرو. | #:راستى آيا نقل چنين شأن نزولى براى آيۀ شريفه و نسبت دادن اين مطلب موهون و بىاثر به پيامبرى اولوا العزم همچون موسى(ع)صحيح است؟! آيا هيچ اذيت و آزار ديگرى از سوى بنىاسرائيل نسبت به موسى نبوده است كه تنها نسبت دادن ادرت موجب آزار اين پيامبر الهى شده باشد؟! | ||
#در سورۀ ص،ذيل ترجمۀ آيۀ 20،در حاشيه آورده است:(مترجم گويد كه داود عليه السلام نود و نه (99)زن داشت، مع هذا زن ديگر كه در خطبۀ شخصى يا در نكاح او بود درخواست كرد، خداى تعالى فرشتگان را بجهت تنبيه داود به شكل خصوم متمثل ساخت. اشارت به اين قصه است درين آيات.و اللّه اعلم). | |||
راستى آيا نقل چنين شأن نزولى براى آيۀ شريفه و نسبت دادن اين مطلب موهون و بىاثر به پيامبرى اولوا العزم همچون موسى(ع)صحيح است؟! آيا هيچ اذيت و آزار ديگرى از سوى بنىاسرائيل نسبت به موسى نبوده است كه تنها نسبت دادن ادرت موجب آزار اين پيامبر الهى شده باشد؟! | #:در اين مورد نيز متن آيه را با ترجمهاش مىآوريم: ''' و شددنا ملكه و آتيناه الحكمة و فصل الخطاب ''' و محكم كرديم پادشاهى او را و داديمش حكمت و سخن واضح. | ||
#:آيا اين شأن نزول، داود پيامبر را مردى زنباره و شهوت پرست معرفى نمىكند، آن هم در چهرۀ كسى كه آن قدر در پى زنان است كه حتى از زنى كه در معرض خواستگارى يا در عقد ديگرى است چشم نمىپوشد؟! | |||
#نيز در سورۀ ص، ذيل ترجمۀ آيۀ 34، در حاشيه آمده است: (مترجم گويد:سليمان از امراء خود منغص شد و بخاطر آورد كه امشب با صد زن صحبت دارم و هر زنى پسرى زايد و هر يكى شهسوارى باشد جهاد كننده، مرا احتياج متعلق امرا نافتد. فرشته گفت:انشاء اللّه بگو. سليمان سهو كرد. پس هيچ زن حامله نشد الاّ يك زن، طفل ناقص الخلقت نهاد و آن طفل را بر تخت سليمان انداختند. سليمان عليه السلام متنبه شد و رجوع به رب العزت كرد.و اللّه اعلم). | |||
در اين مورد نيز متن آيه را با ترجمهاش مىآوريم: ''' و شددنا ملكه و آتيناه الحكمة و فصل الخطاب ''' و محكم كرديم پادشاهى او را و داديمش حكمت و سخن واضح. | |||
آيا اين شأن نزول، داود پيامبر را مردى زنباره و شهوت پرست معرفى نمىكند، آن هم در چهرۀ كسى كه آن قدر در پى زنان است كه حتى از زنى كه در معرض خواستگارى يا در عقد ديگرى است چشم نمىپوشد؟! | |||
نسبت دادن اين گونه مطالب به پيامبران الهى كه براى هدايت امتها برانگيخته شدهاند و از هرگونه غرور و هوا و هوس به دور بودهاند هرگز با راه و رسم آنان سازش ندارد. به باور ما، پيامبران خدا، همه انسانهايى برجسته و والا بودهاند كه كمال نفسانى آنان سبب مىشده است كه مسئوليت سنگين نبوت يا رسالت بر دوششان نهاده شود و آنان با نهايت شكيبايى و پايدارى هدايت جامعۀ خود را بر عهده بگيرند. | نسبت دادن اين گونه مطالب به پيامبران الهى كه براى هدايت امتها برانگيخته شدهاند و از هرگونه غرور و هوا و هوس به دور بودهاند هرگز با راه و رسم آنان سازش ندارد. به باور ما، پيامبران خدا، همه انسانهايى برجسته و والا بودهاند كه كمال نفسانى آنان سبب مىشده است كه مسئوليت سنگين نبوت يا رسالت بر دوششان نهاده شود و آنان با نهايت شكيبايى و پايدارى هدايت جامعۀ خود را بر عهده بگيرند. | ||
خط ۲۲۳: | خط ۱۹۵: | ||
بنابراين، بازبينى و بررسى ترجمه توسط دو تن از اساتيد به نامهاى دكتر عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد على دارى انجام شده است. نا[[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]]گان در اين بررسى و بازبينى، كارهاى زير را انجام دادهاند: | بنابراين، بازبينى و بررسى ترجمه توسط دو تن از اساتيد به نامهاى دكتر عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد على دارى انجام شده است. نا[[مبرد، محمد بن یزید|مبرد]]گان در اين بررسى و بازبينى، كارهاى زير را انجام دادهاند: | ||
#اغلاط چاپى و افتادگىهاى ترجمه را اصلاح كردهاند. | |||
#در برخى موارد، توضيحاتى را با امضاى «مصحح» در پاورقى آوردهاند. | |||
#برخى از تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژۀ انتخابى خود را در ترجمه آوردهاند. | |||
#تحريفهايى نيز در برخى موارد توسط مصححان صورت گرفته است. | |||
اكنون موارد چهارگانۀ فوق را با ذكر نمونههايى از هر يك در اين جا مىآوريم: | |||
ب. در ارتباط با آيۀ 42 و 43 سورۀ قلم، مصححان روايتى را در پاورقى آوردهاند كه در اصل ترجمه نام و نشانى از آن به چشم نمىخورد، و مصححان هم بر خلاف ديگر پاورقىهاى خود، اين پاورقى را بدون امضا آوردهاند؛ و شگفت اين جاست كه مضمون روايت دلالت بر تجسيم خدا دارد. متن روايت به تعبيرى كه در پاورقى آمده از اين قرار است: «در صحيحين است و لفظ حديث از بخارى است كه ابوسعيد خدرى رضى اللّه عنه روايت مىكند از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم كه شنيد او را كه مىفرمودند كه روز قيامت ظاهر نمايد پروردگار ما ساق خود را پس سجدهكنان افتند تمام اهل ايمان از مرد و زن و سجده نتواند كسيكه در دنيا بجهت ريا و سمعه سجده مىكرد، پس كوشش مىكند كه سجده كند ولى بآن قادر نمىشود زيرا كه پشت او يك طبق مثل تخته راست مىشود». القرآن الكريم و ترجمة معانيه الى اللغة الفارسیّة، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، ص838-839 | #اصلاح اغلاط و افتادگىهاى ترجمه | ||
#:در چاپ اصلى، اغلاط و افتادگىهايى توسط ناسخ روى داده است كه مصححان آنها را اصلاح كردهاند. موارد زير از اين قبيل است: | |||
#:الف. در نسخۀ اصلى (چاپ پاكستان) در ترجمۀ آغاز آيۀ 121 سورۀ آل عمران ''' «و إذ غدوت من أهلك...» ''' چنين آمده است: و ياد كن آنگاه كه پگاه بيرون آمد از ميان اهل خانۀ خود...كه در چاپ عربستان، «آمد» به صورت «آمدى» تصحيح شده است. | |||
#:ب. در ترجمۀ بخش پايانى آيۀ 180 سورۀ آل عمران ''' «...و اللّه بما تعملون خبير» ''' اين گونه آمده است: و خدا بآنچه مىكنند دانا است كه در چاپ عربستان بدين صورت تصحيح شده است: «و خدا بآنچه مىكنيد دانا است». | |||
#:ج. در ترجمۀ آيۀ 183 سورۀ اعراف ''' «و أملى لهم...» ''' آمده است: و مهلت دهيم ايشان را... كه در چاپ عربستان به صورت «و مهلت دهم ايشان را...» تصحيح شده است. | |||
#:د. در ترجمۀ بخش آخر آيۀ 37 سورۀ احزاب ''' «و كان امر اللّه مفعولا» ''' واژۀ «خدا» از قلم افتاده، كه در چاپ عربستان اصلاح شده است. | |||
#توضيحات مصححان | |||
#:در نسخۀ بازبينى شده كه در عربستان به چاپ رسيده، حاشيههاى مترجم به پايين صفحات انتقال يافته و از سوى مصححان نيز در مواردى معدود توضيحاتى بر آنها افزوده شده است. براى نمونه به برخى از اين موارد اشاره مىشود: | |||
#:الف. در ترجمۀ آيۀ 146 سورۀ بقره: «كسانيكه دادهايم ايشان را كتاب مىشناسند ويرا...» اين توضيح را در پاورقى آوردهاند: «بعض علماء از ضمير «يعرفونه» پيغمبر مراد گرفتهاند و اللّه اعلم». | |||
#:ب. ترجمۀ آيۀ 121 سورۀ آل عمران در پاورقى با عبارات روشنترى آورده شده است. | |||
#:ج. ترجمۀ آيۀ 107 سورۀ مائده را نيز با عبارات روشنترى آوردهاند. | |||
#:د. در ترجمۀ آيۀ 120 سورۀ نحل، توضيحى كوتاه پيرامون معناى «حنيف» پس از حاشيۀ مترجم افزوده شده است. | |||
#:ه. در ترجمۀ آيۀ 43 سورۀ نمل، در مورد تعيين فاعل «صدّها» قولى را منسوب به بيشتر مفسران آوردهاند. | |||
#دگرگونى در واژهها و تعبيرات ترجمه | |||
#:چنان كه اشاره شد، مصححان در بسيارى از موارد، واژهها و تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژه و تعبير انتخابى خود را در ترجمه جايگزين ساختهاند. موارد زير از اين قبيل است: | |||
#:1 نسخۀ اصل خدا نيست هيچ معبود مگر ازو زنده تدبير عالم كننده است.(آل عمران2/)؛ 2 نسخۀ بازبينى شده خدا آن ذات است كه نيست هيچ معبود بر حقى مگر او زندۀ تدبير كنندۀ عالم است. و فرود آورد معجزه را...(آل عمران4/)...پيروى مىكنند آنرا كه مانند يك ديگر شد از آن كتاب براى طلب فتنه و طلب تأويل آن...(آل عمران7/)...و خدا نزديك اوست بازگشت نيك.(آل عمران14/)...پس هر آئينه خدا زودكنندۀ حساب است.(آل عمران19/)...گفته شد ايشان را بازداريد دست خود...(نساء77/)...مانند ترسيدن از خدا يا زيادهتر...(نساء77/) آنانكه دروغى داشتند شعيب(ع)را گويا نبودند آنجا...(اعراف92/) پس بازگشت از ايشان و گفت...(اعراف93/) و ياد كن نعمت الهى يا محمد آنگاه كه بد سگالى مىكردند در حق تو كافران...(انفال30/) و بهر آدمى متصل ساختيم شآمت عمل او را...(اسراء13/) و بده به خداوند قرابت حق وى را...(اسراء26/)...و فرود آورد قرآن را......پيروى مىكنند آنرا كه متشابه است از آن كتاب براى طلب فتنه و طلب تأويل آن......و نزد خداست بازگشت نيك....پس هر آئينه خدا زودگيرندۀ حساب است....گفته شد ايشان را بازداريد دستهاى خود را... | |||
#:...مانند ترسيدن از خدا يا بيشتر... آنانكه دروغگو پنداشتند شعيب را گويا نبودند آنجا... پس روگردانيد از ايشان و گفت... و(ياد كن نعمت الهى)آنگاه كه تدبير بد كردند در حق تو كافران... و بهر آدمى متصل ساختيم نامۀ عمل او را... و بده به خويشاوندان حق آن را... هر آئينه آنان كه دوست مىدارند آنكه فاش شود تهمت بدكارى در مسلمانان...(نور19/) هر آئينه آنان كه دوست مىدارند كه منتشر شود بدكارى در ميان مسلمانان... | |||
#بروز تحريف در برخى موارد | |||
#:افزون بر آنچه در بند فوق گذشت، در برخى موارد نيز تصرفات و توضيحات خاصى از سوى مصححان انجام گرفته كه موجب تحريف معنوى كلام است. در زير به دو مورد از آن اشاره مىرود: | |||
#:الف. در تعليقۀ مترجم بر ترجمۀ آيۀ 11 سورۀ جمعه-كه سخن از توجه مردم به تجارت و چيزهاى سرگرمكننده و تنها گذاشتن پيامبر براى نماز است-چنين آمده است: «مترجم گويد: اين آيت عتاب است بر اصحاب و اشارت است به آن قصه كه كاروانى از شام آمد...» كه در نسخۀ بازبينى شده، تعليقۀ مترجم به اين صورت تغيير يافته است: «مترجم گويد اين آيت عتاب است بر بعضى اصحاب و اشارت است به...» يعنى واژۀ «بعضى» را مصححان بر آن افزودهاند. | |||
#:ب. در ارتباط با آيۀ 42 و 43 سورۀ قلم، مصححان روايتى را در پاورقى آوردهاند كه در اصل ترجمه نام و نشانى از آن به چشم نمىخورد، و مصححان هم بر خلاف ديگر پاورقىهاى خود، اين پاورقى را بدون امضا آوردهاند؛ و شگفت اين جاست كه مضمون روايت دلالت بر تجسيم خدا دارد. متن روايت به تعبيرى كه در پاورقى آمده از اين قرار است: «در صحيحين است و لفظ حديث از بخارى است كه ابوسعيد خدرى رضى اللّه عنه روايت مىكند از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم كه شنيد او را كه مىفرمودند كه روز قيامت ظاهر نمايد پروردگار ما ساق خود را پس سجدهكنان افتند تمام اهل ايمان از مرد و زن و سجده نتواند كسيكه در دنيا بجهت ريا و سمعه سجده مىكرد، پس كوشش مىكند كه سجده كند ولى بآن قادر نمىشود زيرا كه پشت او يك طبق مثل تخته راست مىشود». القرآن الكريم و ترجمة معانيه الى اللغة الفارسیّة، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، ص838-839 | |||
== ديگر كاستىها == | == ديگر كاستىها == |
ویرایش