ترجمه قرآن (شاه ولی‌الله دهلوی)

    از ویکی‌نور
    ترجمه ‏قرآن (شاه ولی‌الله دهلوی)
    ترجمه قرآن (شاه ولی‌الله دهلوی)
    پدیدآورانکاشفی، حسین بن علی بن علی (مفسر) شاه‌ولی‌الله، احمد بن عبدالرحیم (مترجم)
    عنوان‌های دیگر‏قرآن مجید مع تفسیر حسینی
    ناشرکتابفروشی نور
    مکان نشرسراوان - ایران
    چاپ1
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ترجمه قرآن شاه ولى اللّه محدث دهلوى يكى از ترجمه‌هاى فارسى قرآن كه از حدود دو قرن و نيم قبل بر جاى مانده و در طول سال‌هاى گذشته به ويژه در هند و پاکستان به طور گسترده‌اى انتشار يافته است.

    اين ترجمه را اخيرا وزارت شئون اسلامى و اوقاف كشور عربستان سعودى با بررسى و بازبينى مجددى كه توسط دو تن از اساتيد آن سامان روى آن انجام گرفته است به چاپ رسانده و در مراسم حج سال جارى به فارسى زبانان اهدا نموده است.

    چاپ و نشر اين ترجمه در سطحى وسيع از سوى كشور سعودى، و رويكرد مترجمان و قرآن پژوهان در سال‌هاى اخير به آن، نقد و بررسى همه جانبه‌اى را پيرامون آن مى‌طلبيد. از اين رو بر آن شديم تا هم بر اصل ترجمه و هم بر نسخۀ بازبينى شدۀ آن نگاهى بيفكنيم و فارسى زبانان را از نزدیک با اين دو اثر آشنا سازیم.

    در بخش اول اين مقال، نخست به معرفى مترجم و شرح حال او پرداخته، آن گاه از مسائلى چون انگيزۀ مترجم از ترجمۀ قرآن و امتيازات ترجمه از ديدگاه خود مترجم، سخن خواهيم گفت، و سپس به روش ترجمه و نقاط قوت و ضعف آن خواهيم پرداخت. در بخش دوم، ترجمۀ بازبينى شده توسط وزارت شئون و اوقاف كشور عربستان را مورد بررسى قرار مى‌دهيم و پيرامون چهار محور-كه به تفصيل از آن سخن خواهيم گفت-به بحث مى‌نشینیم.

    مترجم كيست؟

    وى در مقدمۀ ترجمه‌اش چنين مى‌نگارد: «و نام اين كتاب، فتح الرحمن بترجمة القرآن مقرر كرده شد، و نام مصنف اين كتاب احمد بن عبدالرحيم است و لقب مشهور ولى اللّه الدهلوى وطنا، العمرى نسبا، احسن اللّه اليه و الى مشايخه و والديه». فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحۀ «ب» و «ج»، لاهور

    از تحقيقاتى كه برخى از تاريخ نگاران پيرامون شرح حال وى به عمل آورده‌اند برمى‌آيد كه وى خود را پيرو مذهب خاصى از مذاهب چهارگانۀ اهل سنت نمى‌دانسته، بلكه به مجموع آنها گرايش داشته و معتقد بوده است كه بايد براى حل اختلافات محدّثان و پيروان چهار امام، يك راه حل عملى را دنبال كرد و هرگز منصفانه نيست كه كفۀ ترازو را فقط به يك طرف كج كنيم و نسبت به طرف ديگر كاملا بى‌اعتنا باشيم. تاريخ فلسفه در اسلام، به كوشش ميان محمد شريف، چاپ مركز نشر دانشگاهى، ج4، ص167-168

    انگيزۀ وى از ترجمۀ قرآن

    دهلوى در مقدمۀ ترجمه‌اش، دربارۀ انگيزۀ خود از ترجمۀ قرآن چنين مى‌نگارد: «اما بعد، نصيحت و نيك‌خواهى مسلمانان، در هر زمان و در هر مكان رنگى ديگر دارد، و اقتضاء ديگر مى‌نمايد، و لهذا علماء دين و كبراء اهل يقين در تفسير و احاديث و عقائد و فقه و سلوك تصانيف متنوّعه ساخته‌اند و تؤاليف گوناگون پرداخته، طائفه‌اى شاهراه اطناب اختيار نموده‌اند و فرقه‌اى كوچۀ اختصار پيش كرده، جماعتى بزبان عجم سخن گفته‌اند و گروهى به لغت عرب در سفته. و در اين زمانه كه ما در آنيم و درين اقليم كه ما ساكن آنيم، نصيحت مسلمانان اقتضا مى‌كند كه ترجمۀ قرآن عظيم بزبان فارسى سليس و روزمرۀ متداول بى‌تكلّف فضيلت نمائى و بى‌تصنّع عبارت آرائى، بغير تعرّض قصص مناسبه، و بغير ايراد توجيهات منشعبه، تحرير كرده شود تا خواص و عوام همه يكسان فهم كنند، و صغار و كبار بيك وضع ادراك نمايند. لهذا اين فقير را داعيۀ اين امر خطیر بخاطر ريختند و خواه مخواه بر سر آن آوردند. يك چند در تفحص ترجمه‌ها افتاد تا هر كرا كه از تراجم، غير آن كه بخاطر مقرر شده است، مناسب يابد در ترويج آن كوشد و كيف ما امكن پيش اهل عصر مرغوب نمايد. در بعض تطويل مملّ يافت و در بعض تقصير مخلّ، هيچ يك موافق آن ميزان نيفتاد. لاجرم عزم تأليف ترجمۀ ديگر مصمّم شد...».فتح الرحمن بترجمة القرآن، مقدمه، صفحۀ «الف» و «ب»

    امتيازات اين ترجمه از ديدگاه مترجم

    مترجم دربارۀ امتيازاتى كه ترجمه‌اش از آنها برخوردار است چنين مى‌گويد: «و اين ترجمه ممتاز است از ترجمه‌هاى ديگر بچند وجه: يكى آنكه نظم قرآن را بمثل مقدار آن از فارسى متعارف ترجمه كرده شد با اظهار مراد و لطافت تعبير و از آنچه در ترجمه‌هاى ديگر يافته مى‌شود از اطناب عبارت ترجمه و ركاكت تعبير و اعجام مراد، بقدر امكان احتراز نموده شد. ديگر آنكه سائر تراجم از دو حالت خالى نيست: يا ترك كرده‌اند قصص متعلقه بقرآن مطلقا، يا استيفاء جميع آن نموده‌اند. و در اين ترجمه راه متوسط اختيار نموده شد. پس جائى كه معنى آيه موقوف است بر قصّه، بقدر ضرورت دو سه كلمه از آن انتخاب كرده آورده شد، و جائى كه معنى آيه موقوف بر قصّه نبود ترك نموده آمد. سوم آنكه از توجيهات متنوّعه، توجيه اقوى باعتبار عربیّت و اصحّ باعتبار علم حديث و علم فقه و اخلّ در صرف از ظاهر اختيار نموده شد و كسى كه تفسير وجيز و تفسير جلالين كه بمنزلۀ اصل اين ترجمه‌اند بنابر تفاسير مطالعه كند درين حرف شك ندارد. و چهارم آنكه اين ترجمه به وجهى واقع شده است كه شناسندۀ نحو از آن اعراب قرآن و تعيين محذوف و مرجع ضمير و محل لفظى كه در عبارت مقدم و مؤخر كرده شده است مى‌تواند دانست، و آنكه شناسندۀ نحو نيست از اصل غرض محروم نماند.پنجم آنكه ترجمه‌ها خالى از دو حالت نيستند: يا ترجمۀ تحت اللفظ مى‌باشند، يا ترجمۀ حاصل المعنى، و در هر يكى وجوه خلل بسيار در مى‌يابد. و اين ترجمه جامع است در هر دو طريق، و هر خللى را از آن خللها علاجى مقرر كرده شد، و اين سخن دراز است، در رسالۀ قواعد ترجمۀ بيان كرده آيد». همان، صفحۀ «د» و «ه‍»

    وى پس از آن كه وجوه اعراب را اندكى توضيح مى‌دهد و براى هر كدام نمونه و مثالى مى‌آورد، در پايان مقدمه چنين مى‌نگارد: «بالجمله دقائق فن ترجمه بسيار است و مقصود اين جا بيان انموذجى است، چون اين فقير خوض در ترجمه بدون معاونت كسى و بدون رجوع بكتابى كرده است، و در اوقات مختلفه با وجود اشتغال بال بسائر علوم، محرّر نموده، احتمال دارد كه در بعض مواضع وفا با اين التزامات متحقق نشده باشد. ياران سعادت‌مند كه آن قواعد را مستحضر داشته باشند به حكم اخوت دينى نصيحت را منظور نظر دارند و در اصلاح آن كوشند».همان، صفحۀ «و»

    روش ترجمه

    ترجمۀ دهلوى، ترجمه‌اى است تحت اللفظى همراه با افزوده‌هاى توضيحى، كه توضيحات آن را به دو بخش مى‌توان تقسيم نمود: 1.توضيحاتى كه جداگانه در حاشيه ذكر شده است. 2.توضيحاتى كه در متن ترجمه جاى گرفته است.

    توضيحاتى كه به طور مستقل در حاشيه ذكر شده، مجموعه‌اى است از بيان مراد برخى از مفردات يا جملاتى كه در ترجمه آمده و مفهوم آن براى خواننده چندان روشن نيست، و نيز بيان برخى از شأن نزول‌ها كه در درك مفهوم آيه يا سوره‌اى نقش بسزايى دارد. امّا توضيحاتى كه در متن ترجمه جاى گرفته است توضيحاتى كوتاه است كه در چاپ مورد نظر ما با هيچ گونه نشانه‌اى متمايز نشده است. البته مترجم در اين زمينه توضيحى را در مقدمۀ خود آورده است كه متن آن را در اين جا مى‌آوریم؛ وى مى‌نويسد: «و طريق تحرير در اين كتاب آنست كه هر آيتى را جدا نوشته شد، مقرون به ترجمۀ آن، نشان متعارف در روزمرۀ متداول اختيار نموده آمد، و هر چه زياده از تحت اللفظ است اگر يك دو كلمه است بلفظ «يعنى» يا مثل آن متميز ساخته شد، و اگر كلامى است مستقل، اول آن بلفظ «مترجم گويد» و آخر آن بلفظ «و اللّه اعلم» معلّم كرده شد». همان، صفحۀ «د»

    براى توضيحاتى كه در ضمن ترجمه آمده است، آياتى را با ترجمۀ آنها به عنوان مثال مى‌آوریم. براى تمايز اصل ترجمه از توضيحات نيز، واژه‌هاى افزوده شده از سوى مترجم را ميان دو قلاب قرار مى‌دهيم:

    1. فضربنا على آذانهم في الكهف سنين عددا (كهف11/). پس پرده گذاشتيم بر گوش ايشان در غار [يعنى خوابانيديم] سالهاى شمرده شده.
    2. الّذين كانت أعينهم في غطاء عن ذكرى و كانوا لا يستطيعون سمعا(كهف101/). آنانكه بود چشم ايشان در پرده از ياد من و نمى‌توانستند سخن شنيدن [يعنى از شدت بغض].
    3. يا يحيى خذ الكتاب بقوّة و آتيناه الحكم صبيّا (مريم12/). [گفتيم:] اى يحيى، بگير[احكام] كتاب را به استوارى، و داديمش دانايى در حال كودكى.
    4. و ربّك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيرة...(قصص68/) و پروردگار تو مى‌آفريند هر چه خواهد و بر مى‌گزيند [هر كه را خواهد]، نيست ايشان را اختيار...
    5. و إن جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما...(عنكبوت8/) و اگر كوشش كنند با تو [اى انسان] تا شریک آرى با من آنچه نيست تو را به [حقيقت] آن دانشى، پس فرمانبردارى ايشان مكن...

    از جمله مسائلى كه تحت عنوان روش ترجمه مطرح مى‌شود، همسانى تعبيرات در ترجمۀ جملات مشابه قرآنى است. تاكنون در كمتر ترجمه‌اى اين مسأله مورد توجه قرار گرفته است. جملاتى از قبيل: و حاق بالّذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزؤن، انّ اللّه عليم بذات الصّدور، أنّى تصرفون، و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون، و ده‌ها جملۀ مشابه ديگر، كه در سراسر قرآن به طور مكرر آمده است، بايد يكسان ترجمه شوند. اين حكم در مورد مفردات نيز جارى است، مگر آن كه دليلى از سياق آيه و مانند آن بر ارادۀ معناى ديگرى از واژه وجود داشته باشد، كه در اين صورت بايد واژه را به معناى مناسب مورد خودش ترجمه كرد.

    در ترجمۀ دهلوى، گر چه همسانى تعبيرات در ترجمۀ مفردات و جملات مشابه، صد در صد رعايت نشده، ولى در حد قابل اعتنايى مورد توجه مترجم قرار گرفته است. به عنوان مثال، به ترجمۀ مقاطع فوق از آيات قرآن كريم در ترجمۀ دهلوى مى‌نگريم:

    الف. و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن(هود8/).

    و فرا گيرد ايشان را آنچه استهزا می‌كردند بآن.

    و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن(نحل34/).

    و فرود آمد به ايشان آنچه بآن استهزا می‌كردند.

    فحاق بالّذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزؤن(انبياء41/).

    پس در گرفت با آنانكه تمسخر كردند از ايشان آنچه بآن استهزا می‌كردند.

    چنان كه ملاحظه مى‌كنيد، در اين سه آيه، واژۀ «حاق» يكسان ترجمه نشده است؛ در آيۀ نخست به «فرا گيرد» و در آيۀ دوم به «فرود آمد» و در آيۀ سوم به «در گرفت» ترجمه شده است. گرچه اين سه تعبير نزدیک به هم هستند و از يكديگر فاصلۀ چندانى ندارند، ولى اگر يك تعبير براى هر سه مورد انتخاب مى‌شد قطعا مناسب‌تر بود.

    ب. إن اللّه عليم بذات الصّدور(آل عمران119/).

    هر آئينه خدا دانا است بآنچه در سينه‌هاست.

    إنّه عليم بذات الصّدور(هود5/).

    هر آئينه او داناست بسرّيكه مالك سينه‌هاست.

    إنّه عليم بذات الصّدور(فاطر38/).

    هر آئينه وى داناست به مكنون سينه‌ها.

    در اين سه آيه نيز، در ترجمه، تعبيرات گوناگونى به كار رفته است، گرچه تعبير اول و سوم، در جاهاى ديگر اين ترجمه بيشتر به چشم مى‌خورد.

    ج. فأنّى تصرفون(يونس32/).

    پس از كجا برگردانيده مى‌شويد.

    فأنّى تصرفون(زمر6/).

    پس از كجا گردانيده مى‌شويد.

    أنّى يصرفون(مؤمن69/).

    از كجا گردانيده مى‌شوند.

    در اين سه آيه، فعل‌ها تقريبا يكسان ترجمه شده‌اند، با اين تفاوت كه در آيۀ اول «برگردانيده» و در آيۀ دوم و سوم «گردانيده» آمده است.

    د. و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون(انعام24/).

    و گم گشت از ايشان آنچه افترا می‌كردند.

    و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون(هود21/).

    و گم شد از ايشان آنچه بر مى‌بافتند.

    در اين دو آيه، فعل «يفترون» با دو تعبير ترجمه شده است، گرچه هر دو تعبير به يك معنى باز مى‌گردد. البته در موارد ديگر اين ترجمه، تعبير نخست بيشتر به كار رفته است، كه آيات اعراف53/، يونس30/، قصص75/ را مى‌توان از آن جمله نام برد.

    نقاط قوت ترجمه

    از آنچه تاريخ نويسان در شرح حال محدث دهلوى نگاشته‌اند بر مى‌آيد كه وى دانشمندى برخوردار از علوم گوناگون اسلامى بوده است؛ چنان كه آثار تأليفى او نيز نشانگر اين مطلب است؛ از اين رو ترجمۀ وى از قرآن كريم مى‌تواند ترجمه‌اى دقيق و شامل نكات دستورى و تفسيرى آيات باشد، به ويژه آن كه مترجم از تفسير قرآن آگاهى گسترده‌اى داشته و كتابى به نام فتح الخبير في اصول التفسير نگاشته است.

    نقاط قوت ترجمۀ دهلوى را به دو بخش مى‌توان تقسيم نمود:

    الف. رعايت تركيب نحوى آيات در ترجمه

    ترديدى نيست كه ساختار كلام، در بيان مراد گوينده نقشى اساسى دارد، و در ترجمۀ هر متنى به زبان ديگر، انعكاس تركيب نحوى دخالت تامى در صحت ترجمه دارد. رعايت اين شرط در ترجمۀ قرآن كه كلام خداوند است و به عنوان وحى آسمانى بر پيامبر(ص) نازل شده است به مراتب مهم‌تر از ترجمۀ ساير متون است. از اين رو هر ترجمه‌اى از قرآن كه تركيب نحوى آيات بهتر در آن انعكاس يافته باشد امتياز بهترى خواهد داشت. ترجمۀ دهلوى را مى‌توان در ارتباط با اين ويژگى در رديف اول ترجمه‌هاى فارسى دانست. براى نمونه چند مورد از ترجمۀ مزبور را با ذكر آيات آن به عنوان مثال مى‌آوریم:

    1. و يمدهم في طغيانهم يعمهون(بقره15/). و مهلت مى‌دهد ايشان را در گمراهى خويش سرگشته شده.
      چنان كه ملاحظه مى‌كنيد، يعمهون در اين آيه از نظر تركيب نحوى حال است براى ضمير جمع مفعولى، كه تركيب مزبور در اين ترجمه به خوبى منعكس شده است.
    2. ثمّ تولّيتم إلاّ قليلا منكم و أنتم معرضون(بقره83/). پس برگشتيد روگردان شده مگر اندكى از شما.
      در اين آيه نيز «و انتم معرضون» از نظر تركيب نحوى حال است براى فاعل «تولّيتم»، كه اين تركيب در ترجمه به طور صحيح انعكاس يافته است.
    3. فهم في روضة يخبرون(روم15/). پس ايشان در بهشت خوشحال كرده شوند.
      روشن است كه «يحبرون» فعل مضارع مجهول از «حبر، يحبر» به معناى شادمان ساختن آمده است. در اين آيه تنها شادمان بودن بهشتيان مطرح نيست تا آيه اين گونه ترجمه شود كه: «آنان در بهشت شادمانند»، بلكه اين معنى نيز مورد عنايت است كه در بهشت براى آنان موجبات شادمانى فراهم مى‌شود و در حقيقت آنان را شادمان مى‌كنند. اين معنى در ترجمۀ دهلوى از اين فعل به خوبى نمايان است.
    4. أ يحسب الإنسان ألّن نجمع عظامه* بلى قادرين على أن نسوّى بنانه(قيامت3/-4) آيا مى‌پندارد آدمى كه جمع نكنيم استخوانهاى او را؟ آرى مى‌كنيم، توانا شده بر آنكه هموار كنيم سر انگشت‌هاى او را.
      واژۀ «قادرين» در آيۀ دوم حال است براى فاعل فعل مقدرى كه در جواب «بلى» قرار مى‌گيرد، و آن فعل «نجمعها» است كه از «نجمع» آيۀ قبل استفاده مى‌شود، و در واقع، آيه به اين تعبير باز مى‌گردد: «بلى نجمعها قادرين على أن نسوّى بنانه». بسيارى از مترجمان، واژۀ «قادرين» را به صورت جواب «بلى» در ترجمه منعكس ساخته‌اند در صورتى كه جواب «بلى» محذوف است. در ترجمۀ دهلوى اين تركيب به خوبى انعكاس يافته است.

    ب. ترجمۀ دقيق واژه‌ها

    از ديگر امتيازات ترجمۀ مورد نظر، ترجمۀ دقيق واژه‌هاست. در ترجمۀ واژه‌هاى قرآنى ريشه‌يابى كلمات و دستيابى به نزدیک ‌ترين معنى بسيار حائز اهميت است. گرچه با نگارش تفسير قرآن مجيد، به مرور زمان در معانى واژه‌ها توسعه داده شد و مفسران براى هر واژه‌اى معانى متعددى را مطرح نمودند، ولى چنانكه گفتيم، در ترجمۀ قرآن ريشه‌يابى واژه‌ها و دست يافتن به معناى اصلى كلمه امرى مهم و ضرورى به نظر مى‌رسد، كه مترجم همواره بايد اين نكته را در نظر داشته باشد. اكنون براى نمونه موارد زير را از ترجمۀ دهلوى بنگريد:

    1. فكلوا منها حيث شئتم رغدا(بقره58/). پس بخوريد از آنجا با فزونى هر جا كه خواهيد خوردنى گوارنده.
      ترجمۀ «حيث» كه اسم مكان است به «هر جا» نشانگر دقت است، در صورتى كه برخى از مترجمان فارسى زبان آن را به «هر چه» ترجمه كرده‌اند.
    2. و من يتبدّل الكفر بالايمان فقد ضلّ سواء السّبيل(بقره108/). و هر كه بستاند كفر را عوض ايمان پس هر آئينه گم كرد راه ميانه را.
      در اين جا نيز، هم ترجمۀ «يتبدل الكفر بالايمان» به «ستاندن كفر عوض ايمان» دقيق است، و هم ترجمۀ «سواء السّبيل» به «راه ميانه».
    3. و لا تأكلوا أموالهم إلى اموالكم...(نساء2/). و مخوريد اموال ايشان بهم آورده به اموال خويش...
      انعكاس مفهوم حقيقى حرف جرّ «الى» در ترجمه قابل دقت است، زيرا مقصود آيه اين است كه اموال آنان را به ضميمۀ اموال خود مخوريد.
    4. فانكحوا ما طاب لكم من النّساء مثنى و ثلاث و رباع...(نساء3/). پس نكاح كنيد آنچه خوش آيد شما را از سائر زنان دو دو، سه سه و چهار چهار...
      در ترجمۀ اين بخش از آيۀ شريفه، دو مورد آن قابل دقت است: 1. ترجمۀ «طاب» به «خوش آيد» نه به «پاکيزه». 2. ترجمۀ واژه‌هاى «مثنى»، «ثلاث» و «رباع» به «دو دو»، «سه سه» و «چهار چهار»، كه با توجه به مجموعۀ ازدواج‌ها و دسته‌بندى آنها ميان مسلمانان، ترجمۀ ياد شده ضرورى و متعيّن است و نمى‌توان واژه‌هاى مورد نظر را به: «دو تا»، «سه تا» و «چهار تا» ترجمه كرد.
    5. و راودته الّتى هو في بيتها عن نفسه...(يوسف23/). و گفت و شنيد كرد با يوسف، زنى كه او در خانه‌اش بود تا بگذرد از حفظ خود...
      واژۀ «مراوده» كه مشتقات آن در سورۀ يوسف چند بار آمده، در اين ترجمه به طور دقيق منعكس شده است، در صورتى كه بيشتر مترجمان آن را به «كام خواستن» ترجمه كرده‌اند.
      براى ريشه‌يابى اين واژه، سخن راغب اصفهانى را در اين جا مى‌آوریم: «الرّود:التّردّد في طلب الشّى برفق، يقال: زاد و ارتاد...و المزاودة: أن تنازع غيرك في الإرادة، فتريد غير ما يريد، او ترود غير ما يرود، و راودت فلانا عن كذا...».مفردات الفاظ القرآن، تحقيق: صفوان عدنان داودى، واژۀ «رود»
      چنان كه ملاحظه مى‌كنيد، راغب اصفهانى ريشۀ «مراوده» را كه واژۀ «رود» است به معناى رفت و آمد همراه با نرمى و ملايمت براى دستيابى به چيزى گرفته است، و هنگامى كه «مراوده» را معنى مى‌كند، آن‌را نيز اين گونه توضيح مى‌دهد كه: «مراوده» آن است كه با ديگرى بر سر خواستن چيزى كشمكش كنى و برخلاف ارادۀ او چيزى را از وى بخواهى. و اين معنى با تمام ابعادش در ترجمۀ دهلوى درست انعكاس يافته است.

    نقاط ضعف ترجمه

    به رغم اين كه مترجم در مقدمۀ ترجمه‌اش اين نكته را يادآورى كرده كه در آنچه متعلق به نقل است از صحيح‌ترين تفاسير كمك گرفته و تا حد امكان از اخبار ضعيف و ساختگى دورى جسته و اسرائيليات را در ترجمۀ خود نياورده است، فتح الرحمن بترجمۀ القرآن، مقدمه، صفحۀ «د». مى‌بينيم در بعضى از حواشى خود مطالبى را در مورد پيامبران نقل كرده است كه هرگز در شأن آنان نيست. براى نمونه چند مورد را در اين جا مى‌آوریم:

    1. در سورۀ احزاب، ذيل ترجمۀ آيۀ 69، در حاشيه چنين آمده است: (مترجم گويد:يعنى موسى(ع) وقت غسل ستر مى‌كرد. جهّال بنى‌اسرائيل گفتند كه او آدرست. روزى بحسب اتفاق بر كنارۀ آب غسل مى‌كرد و جامه‌هاى خود بر سنگ نهاده بود، به فرمان خداى تعالى آن سنگ روان شد، موسى(ع) عقب سنگ دويد تا آنكه جماعتى از بنى‌اسرائيل [او را] عريان ديدند و گفتند ادرت ندارد. و ادرت انتفاخ خصيه را گويند. و اللّه اعلم).
      براى روشن‌تر شدن مطلب، آيه را با ترجمه‌اش بنگريد: يا ايّها الّذين آمنوا لا تكونوا كالّذين آذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا و كان عند اللّه وجيها اى مسلمانان، مباشيد مانند آنانكه رنجانيدند موسى را پس پاک ساخت خداى تعالى او را از آنچه گفته بودند، و بود موسى نزدیک خدا با آبرو.
      راستى آيا نقل چنين شأن نزولى براى آيۀ شريفه و نسبت دادن اين مطلب موهون و بى‌اثر به پيامبرى اولوا العزم همچون موسى(ع)صحيح است؟! آيا هيچ اذيت و آزار ديگرى از سوى بنى‌اسرائيل نسبت به موسى نبوده است كه تنها نسبت دادن ادرت موجب آزار اين پيامبر الهى شده باشد؟!
    2. در سورۀ ص، ذيل ترجمۀ آيۀ 20، در حاشيه آورده است:(مترجم گويد كه داود عليه‌السلام نود و نه (99) زن داشت، مع هذا زن ديگر كه در خطبۀ شخصى يا در نكاح او بود درخواست كرد، خداى تعالى فرشتگان را بجهت تنبيه داود به شكل خصوم متمثل ساخت. اشارت به اين قصه است درين آيات.و اللّه اعلم).
      در اين مورد نيز متن آيه را با ترجمه‌اش مى‌آوریم: و شددنا ملكه و آتيناه الحكمة و فصل الخطاب و محكم كرديم پادشاهى او را و داديمش حكمت و سخن واضح.
      آيا اين شأن نزول، داود پيامبر را مردى زنباره و شهوت پرست معرفى نمى‌كند، آن هم در چهرۀ كسى كه آن قدر در پى زنان است كه حتى از زنى كه در معرض خواستگارى يا در عقد ديگرى است چشم نمى‌پوشد؟!
    3. نيز در سورۀ ص، ذيل ترجمۀ آيۀ 34، در حاشيه آمده است: (مترجم گويد:سليمان از امراء خود منغص شد و بخاطر آورد كه امشب با صد زن صحبت دارم و هر زنى پسرى زايد و هر يكى شهسوارى باشد جهاد كننده، مرا احتياج متعلق امرا نافتد. فرشته گفت: انشاء اللّه بگو. سليمان سهو كرد. پس هيچ زن حامله نشد الاّ يك زن، طفل ناقص الخلقت نهاد و آن طفل را بر تخت سليمان انداختند. سليمان عليه‌السلام متنبه شد و رجوع به رب العزت كرد.و اللّه اعلم).

    نسبت دادن اين گونه مطالب به پيامبران الهى كه براى هدايت امت‌ها برانگيخته شده‌اند و از هرگونه غرور و هوا و هوس به دور بوده‌اند هرگز با راه و رسم آنان سازش ندارد. به باور ما، پيامبران خدا، همه انسان‌هایى برجسته و والا بوده‌اند كه كمال نفسانى آنان سبب مى‌شده است كه مسئوليت سنگين نبوت يا رسالت بر دوششان نهاده شود و آنان با نهایت شكيبايى و پايدارى هدايت جامعۀ خود را بر عهده بگيرند.

    نگرشى بر نسخۀ بازبينى شده

    چنان كه در آغاز سخن اشاره شد، ترجمۀ شاه ولى اللّه دهلوى اخيرا از سوى وزارت شئون اسلامى و اوقاف كشور عربستان سعودى با بررسى و بازبينى مجدد توسط دو تن از اساتيد در مجمع ملك فهد كه به چاپ قرآن اختصاص دارد به طبع رسيده است. براى آشنايى بيشتر با اين نسخه، پس از آوردن بخشى از ترجمۀ فارسى مقدمه كه اصل آن به قلم دكتر عبداللّه بن عبدالمحسن التركى وزير امور اسلامى و اوقاف عربستان به عربى نگارش يافته است، به بررسى كارهایى كه روى اين نسخه انجام گرفته است مى‌پردازيم. در ترجمۀ فارسى بخشى از مقدمۀ مزبور چنين آمده است: «اما بعد: براى تحقق رهنمودهاى خادم حرمين شريفين شاه فهد بن عبدالعزيز آل سعود-حفظه اللّه- در اهتمام راجع به قرآن كريم و چاپ و نشر آن و تقسيمش بين مسلمانان در اقصى نقاط جهان، و همچنين ترجمه و تفسير معانى آن به زبانهاى مختلف جهان، و بنا بر اعتقاد وزارت امور اسلامى و اوقاف و دعوت و ارشاد مملكت عربستان سعودى در اهميت ترجمۀ معانى قرآن كريم به تمامى زبان‌هاى مهم جهان و تسهيل فهم آن براى مسلمانان غير عرب زبان و تحقق مصداق رهنمود پيامبر گرامى اسلام-صلى‌اللّه‌عليه‌و‌سلم-كه فرمودند: «بلغوا عنى و لو آية»، (ابلاغ كنيد از من حتى يك آيه)، و براى خدمت برادران فارسى زبانمان باعث مسرت است كه اين ترجمۀ فارسى را تقديم خوانندگان فارسى زبان كنيم كه بوسيلۀ شيخ شاه ولى اللّه دهلوى ترجمه، و بازبينى و بررسى مجدد از جهت مجمّع توسط د/عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد على دارى شده است».

    بنابراین، بازبينى و بررسى ترجمه توسط دو تن از اساتيد به نام‌هاى دكتر عبدالغفور عبدالحق بلوچ و شيخ محمد على دارى انجام شده است. نامبردگان در اين بررسى و بازبينى، كارهاى زير را انجام داده‌اند:

    1. اغلاط چاپى و افتادگى‌هاى ترجمه را اصلاح كرده‌اند.
    2. در برخى موارد، توضيحاتى را با امضاى «مصحح» در پاورقى آورده‌اند.
    3. برخى از تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژۀ انتخابى خود را در ترجمه آورده‌اند.
    4. تحريف‌هایى نيز در برخى موارد توسط مصححان صورت گرفته است.

    اكنون موارد چهارگانۀ فوق را با ذكر نمونه‌هایى از هر يك در اين جا مى‌آوریم:

    1. اصلاح اغلاط و افتادگى‌هاى ترجمه
      در چاپ اصلى، اغلاط و افتادگى‌هایى توسط ناسخ روى داده است كه مصححان آنها را اصلاح كرده‌اند. موارد زير از اين قبيل است:
      الف. در نسخۀ اصلى (چاپ پاکستان) در ترجمۀ آغاز آيۀ 121 سورۀ آل عمران «و إذ غدوت من أهلك...» چنين آمده است: و ياد كن آنگاه كه پگاه بيرون آمد از ميان اهل خانۀ خود...كه در چاپ عربستان، «آمد» به صورت «آمدى» تصحيح شده است.
      ب. در ترجمۀ بخش پايانى آيۀ 180 سورۀ آل عمران «...و اللّه بما تعملون خبير» اين گونه آمده است: و خدا بآنچه مى‌كنند دانا است كه در چاپ عربستان بدين صورت تصحيح شده است: «و خدا بآنچه مى‌كنيد دانا است».
      ج. در ترجمۀ آيۀ 183 سورۀ اعراف «و أملى لهم...» آمده است: و مهلت دهيم ايشان را... كه در چاپ عربستان به صورت «و مهلت دهم ايشان را...» تصحيح شده است.
      د. در ترجمۀ بخش آخر آيۀ 37 سورۀ احزاب «و كان امر اللّه مفعولا» واژۀ «خدا» از قلم افتاده، كه در چاپ عربستان اصلاح شده است.
    2. توضيحات مصححان
      در نسخۀ بازبينى شده كه در عربستان به چاپ رسيده، حاشيه‌هاى مترجم به پايين صفحات انتقال يافته و از سوى مصححان نيز در مواردى معدود توضيحاتى بر آنها افزوده شده است. براى نمونه به برخى از اين موارد اشاره مى‌شود:
      الف. در ترجمۀ آيۀ 146 سورۀ بقره: «كسانی كه داده‌ايم ايشان را كتاب مى‌شناسند ويرا...» اين توضيح را در پاورقى آورده‌اند: «بعض علماء از ضمير «يعرفونه» پيغمبر مراد گرفته‌اند و اللّه اعلم».
      ب. ترجمۀ آيۀ 121 سورۀ آل عمران در پاورقى با عبارات روشن‌ترى آورده شده است.
      ج. ترجمۀ آيۀ 107 سورۀ مائده را نيز با عبارات روشن‌ترى آورده‌اند.
      د. در ترجمۀ آيۀ 120 سورۀ نحل، توضيحى كوتاه پيرامون معناى «حنيف» پس از حاشيۀ مترجم افزوده شده است.
      ه‍. در ترجمۀ آيۀ 43 سورۀ نمل، در مورد تعيين فاعل «صدّها» قولى را منسوب به بيشتر مفسران آورده‌اند.
    3. دگرگونى در واژه‌ها و تعبيرات ترجمه
      چنان كه اشاره شد، مصححان در بسيارى از موارد، واژه‌ها و تعبيرات ترجمه را تغيير داده و بدون ذكر اصل آن، واژه و تعبير انتخابى خود را در ترجمه جايگزين ساخته‌اند. موارد زير از اين قبيل است:
      1 نسخۀ اصل خدا نيست هيچ معبود مگر ازو زنده تدبير عالم كننده است.(آل عمران2/)؛ 2 نسخۀ بازبينى شده خدا آن ذات است كه نيست هيچ معبود بر حقى مگر او زندۀ تدبير كنندۀ عالم است. و فرود آورد معجزه را...(آل عمران4/)...پيروى مى‌كنند آنرا كه مانند يك ديگر شد از آن كتاب براى طلب فتنه و طلب تأويل آن...(آل عمران7/)...و خدا نزدیک اوست بازگشت نيك.(آل عمران14/)...پس هر آئينه خدا زودكنندۀ حساب است.(آل عمران19/)...گفته شد ايشان را بازداريد دست خود...(نساء77/)...مانند ترسيدن از خدا يا زياده‌تر...(نساء77/) آنانكه دروغى داشتند شعيب(ع) را گويا نبودند آنجا...(اعراف92/) پس بازگشت از ايشان و گفت...(اعراف93/) و ياد كن نعمت الهى يا محمد آنگاه كه بد سگالى می‌كردند در حق تو كافران...(انفال30/) و بهر آدمى متصل ساختيم شآمت عمل او را...(اسراء13/) و بده به خداوند قرابت حق وى را...(اسراء26/)...و فرود آورد قرآن را......پيروى مى‌كنند آنرا كه متشابه است از آن كتاب براى طلب فتنه و طلب تأويل آن......و نزد خداست بازگشت نيك....پس هر آئينه خدا زودگيرندۀ حساب است....گفته شد ايشان را بازداريد دستهاى خود را...
      ...مانند ترسيدن از خدا يا بيشتر... آنانكه دروغگو پنداشتند شعيب را گويا نبودند آنجا... پس روگردانيد از ايشان و گفت... و(ياد كن نعمت الهى)آنگاه كه تدبير بد كردند در حق تو كافران... و بهر آدمى متصل ساختيم نامۀ عمل او را... و بده به خويشاوندان حق آن را... هر آئينه آنان كه دوست مى‌دارند آنكه فاش شود تهمت بدكارى در مسلمانان...(نور19/) هر آئينه آنان كه دوست مى‌دارند كه منتشر شود بدكارى در ميان مسلمانان...
    4. بروز تحريف در برخى موارد
      افزون بر آنچه در بند فوق گذشت، در برخى موارد نيز تصرفات و توضيحات خاصى از سوى مصححان انجام گرفته كه موجب تحريف معنوى كلام است. در زير به دو مورد از آن اشاره مى‌رود:
      الف. در تعليقۀ مترجم بر ترجمۀ آيۀ 11 سورۀ جمعه-كه سخن از توجه مردم به تجارت و چيزهاى سرگرم‌كننده و تنها گذاشتن پيامبر براى نماز است-چنين آمده است: «مترجم گويد: اين آيت عتاب است بر اصحاب و اشارت است به آن قصه كه كاروانى از شام آمد...» كه در نسخۀ بازبينى شده، تعليقۀ مترجم به اين صورت تغيير يافته است: «مترجم گويد اين آيت عتاب است بر بعضى اصحاب و اشارت است به...» يعنى واژۀ «بعضى» را مصححان بر آن افزوده‌اند.
      ب. در ارتباط با آيۀ 42 و 43 سورۀ قلم، مصححان روايتى را در پاورقى آورده‌اند كه در اصل ترجمه نام و نشانى از آن به چشم نمى‌خورد، و مصححان هم بر خلاف ديگر پاورقى‌هاى خود، اين پاورقى را بدون امضا آورده‌اند؛ و شگفت اين جاست كه مضمون روايت دلالت بر تجسيم خدا دارد. متن روايت به تعبيرى كه در پاورقى آمده از اين قرار است: «در صحيحين است و لفظ حديث از بخارى است كه ابوسعيد خدرى رضى‌اللّه‌عنه روايت مى‌كند از رسول‌اللّه صلّى اللّه عليه و سلم كه شنيد او را كه مى‌فرمودند كه روز قيامت ظاهر نمايد پروردگار ما ساق خود را پس سجده‌كنان افتند تمام اهل ايمان از مرد و زن و سجده نتواند کسیكه در دنيا بجهت ريا و سمعه سجده مى‌كرد، پس كوشش مى‌كند كه سجده كند ولى بآن قادر نمى‌شود زيرا كه پشت او يك طبق مثل تخته راست مى‌شود». القرآن الكريم و ترجمة معانيه الى اللغة الفارسیّة، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، ص838-839

    ديگر كاستى‌ها

    به رغم تلاشى كه مصححان براى تصحيح و ويرايش ترجمه انجام داده‌اند، و تا حدودى هم در اين كار موفق بوده‌اند، هنوز كاستى‌ها و اشتباهات فراوانى در نسخۀ بازبينى شده به چشم مى‌خورد كه متأسفانه از نظر مصححان و نظارت كنندگان بر چاپ آن دور مانده است. بخشى از اين كاستى‌ها و اغلاط عبارتند از:

    الف. در پاورقى شمارۀ يك، صفحۀ 12 نسخۀ مورد نظر، دو واژۀ «حطة» و «حنطة» به صورت «حطته» و «حنطته» با يك دندانۀ اضافى آمده‌اند.

    ب. در پاورقى شمارۀ يك، صفحۀ 22، جملۀ «رعايت كن ما را» به اين صورت: «رعايت كن ما را» آمده است، در صورتى كه در نسخۀ اصل هم به صورت پيوسته نوشته نشده است.

    ج. در پاورقى شمارۀ يك، صفحۀ 585، «اوتوا العلم» با يك الف و به صورت «اوتو العلم» ضبط شده است.

    د. در صفحۀ 190، در ترجمۀ آيۀ 28 سورۀ انعام، جملۀ «و اگر بازگردانيده شوند» به صورت «واگردانيده شوند» چاپ شده است.

    ه‍. در صفحۀ 790، در پاورقى، واژۀ «غنج» به غلط «فنج» چاپ شده است.

    و. در صفحۀ 797، در پاورقى شمارۀ يك، واژۀ «مترجم» به صورت «مترجو» چاپ شده است.

    ز. در صفحۀ 858، در پاورقى شمارۀ يك، جملۀ «و او مصرّ باشد بر كفر...» بدين صورت آمده است: «و او مصرّ باشد بر كفر...» افزون بر آنچه گفتيم، در حروفچينى متن ترجمه نيز دقت كافى به عمل نيامده است و بسيارى از واژه‌ها كه بايد ميانشان فاصله باشد در كنار يكديگر قرار گرفته‌اند، چنان كه ميان بسيارى از واژه‌ها فاصلۀ بيش از حد داده شده است، و اين، كار را براى خواننده تا حدى مشكل ساخته است.

    وابسته‌ها