۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
موضوع مهمی که در منابع اهل سنت مطرح شده، نماز خواندن پیامبر پشت سر ابوبکر است. در مسند ابن حنبل از عایشه روایت شده که پیامبر خدا(ص) در بیمارى وفاتش فرمود: «به ابوبکر، امر کنید تا با مردم، نماز بخواند». پس ابوبکر، نماز خواند و پیامبر(ص) پشت سر ابوبکر، نشسته، نماز خواند<ref>ر.ک: همان، ص63؛ همان، ص21</ref> | موضوع مهمی که در منابع اهل سنت مطرح شده، نماز خواندن پیامبر پشت سر ابوبکر است. در مسند ابن حنبل از عایشه روایت شده که پیامبر خدا(ص) در بیمارى وفاتش فرمود: «به ابوبکر، امر کنید تا با مردم، نماز بخواند». پس ابوبکر، نماز خواند و پیامبر(ص) پشت سر ابوبکر، نشسته، نماز خواند<ref>ر.ک: همان، ص63؛ همان، ص21</ref> | ||
گروهی، با این حدیث و احادیث مشابه بر صحت خلافت ابوبکر استدلال کردهاند؛ چنانکه در «أنساب الأشراف» چنین میخوانیم: حسن بصرى مىگوید: پیامبر خدا(ص) درحالىکه بیمارى آخر عمرش را مىگذراند، ابوبکر را مأمور کرد که با مردم، نماز بخواند. حسن بصرى، علّت امامت یافتن ابوبکر را اینچنین، بیان مىکند: تا مردم بدانند که - به خدا سوگند - صاحب و سرپرستشان بعد از پیامبر کیست. عمر بن عبدالعزیز، شخصى را نزد حسن بصرى فرستاد تا سؤال کند: آیا پیامبر خدا، ابوبکر را به جانشینى برگزید؟ حسن بصرى، در پاسخ او گفت: آیا رفیق تو در شک است؟ سوگند به آن خدایى که جز او خدایى نیست، قطعاً او را به جانشینى، انتخاب کرد؛ زیرا تنها او را به نماز، امر کرد، نه دیگران را <ref>ر.ک: همان، ص66؛ همان، ص25</ref> | گروهی، با این حدیث و احادیث مشابه بر صحت خلافت ابوبکر استدلال کردهاند؛ چنانکه در «أنساب الأشراف» چنین میخوانیم: حسن بصرى مىگوید: پیامبر خدا(ص) درحالىکه بیمارى آخر عمرش را مىگذراند، ابوبکر را مأمور کرد که با مردم، نماز بخواند. حسن بصرى، علّت امامت یافتن ابوبکر را اینچنین، بیان مىکند: تا مردم بدانند که - به خدا سوگند - صاحب و سرپرستشان بعد از پیامبر کیست. عمر بن عبدالعزیز، شخصى را نزد حسن بصرى فرستاد تا سؤال کند: آیا پیامبر خدا، ابوبکر را به جانشینى برگزید؟ حسن بصرى، در پاسخ او گفت: آیا رفیق تو در شک است؟ سوگند به آن خدایى که جز او خدایى نیست، قطعاً او را به جانشینى، انتخاب کرد؛ زیرا تنها او را به نماز، امر کرد، نه دیگران را<ref>ر.ک: همان، ص66؛ همان، ص25</ref> | ||
نویسنده در بخش دیگری از کتاب، حقیقت امامت در دو مکتب اهلبیت و خلفا را مورد بررسی قرار داده است. به اعتقاد نویسنده پاسخ این سؤالات را در آنچه که ابن ابىالحدید، از شیخ و استادش، از امام على بن ابىطالب(ع) نقل کرده، مىیابیم: عایشه، به بلال امر کرد که به ابوبکر بگوید تا او با مردم، نماز بخواند. در اینجا بود که پیامبر(ص) فرمود: «شما، همانند زنان اطراف یوسف هستید» و پیامبر(ص) این جمله را به آنها نفرمود، مگر به جهت خشمى که بر آنها گرفته بود؛ زیرا عایشه و حفصه، براى به قدرت رساندن پدرانشان، کوشش و تلاش مىکردند و پیامبر(ص)، با خارج شدن از خانه و کنار زدن ابوبکر از محراب، نقشههاى آنان را باطل ساخت<ref>ر.ک: همان، ص90؛ همان، ص51-50</ref> | نویسنده در بخش دیگری از کتاب، حقیقت امامت در دو مکتب اهلبیت و خلفا را مورد بررسی قرار داده است. به اعتقاد نویسنده پاسخ این سؤالات را در آنچه که ابن ابىالحدید، از شیخ و استادش، از امام على بن ابىطالب(ع) نقل کرده، مىیابیم: عایشه، به بلال امر کرد که به ابوبکر بگوید تا او با مردم، نماز بخواند. در اینجا بود که پیامبر(ص) فرمود: «شما، همانند زنان اطراف یوسف هستید» و پیامبر(ص) این جمله را به آنها نفرمود، مگر به جهت خشمى که بر آنها گرفته بود؛ زیرا عایشه و حفصه، براى به قدرت رساندن پدرانشان، کوشش و تلاش مىکردند و پیامبر(ص)، با خارج شدن از خانه و کنار زدن ابوبکر از محراب، نقشههاى آنان را باطل ساخت<ref>ر.ک: همان، ص90؛ همان، ص51-50</ref> | ||
در نتیجهگیری انتهای کتاب نیز چنین میخوانیم که محتواى روایاتى که درباره امامت ابوبکر در بیمارى وفات پیامبر خدا(ص) آمده، سخت با یکدیگر در تناقضند؛ بهطورىکه آنچه در یکى بهصورت ایجابى آمده است، در روایتى دیگر، بهصورت سلبى مطرح شده است که اصولاً امکان جمع بین آنها ممکن نیست. با تمام این تناقضات، باز هم علماى اهل سنّت، براى صحیح دانستن بیعت با ابوبکر براى جانشینى پیامبر خدا(ص) به این روایات، استدلال مىکنند! نتیجه، اینکه روایاتى که ذکر شد، با توجّه به تناقضاتى که در آنها وجود دارد، صحیح نیستند؛ چراکه پیامبر خدا، ابوبکر و عمر و دیگر مهاجران و انصار را براى جنگ با روم، به فرماندهى اسامة بن زید، فراخوانده بود و درخواستش را چندین بار، تکرار کرد و کسى را که از دستور اسامه سرپیچى کند، لعنت کرد. پس چگونه در چنین حالتى، ممکن است داستان تعیین ابوبکر براى امامت نماز، راست باشد؟! <ref>ر.ک: همان، ص94-93؛ همان، ص51-50</ref> | در نتیجهگیری انتهای کتاب نیز چنین میخوانیم که محتواى روایاتى که درباره امامت ابوبکر در بیمارى وفات پیامبر خدا(ص) آمده، سخت با یکدیگر در تناقضند؛ بهطورىکه آنچه در یکى بهصورت ایجابى آمده است، در روایتى دیگر، بهصورت سلبى مطرح شده است که اصولاً امکان جمع بین آنها ممکن نیست. با تمام این تناقضات، باز هم علماى اهل سنّت، براى صحیح دانستن بیعت با ابوبکر براى جانشینى پیامبر خدا(ص) به این روایات، استدلال مىکنند! نتیجه، اینکه روایاتى که ذکر شد، با توجّه به تناقضاتى که در آنها وجود دارد، صحیح نیستند؛ چراکه پیامبر خدا، ابوبکر و عمر و دیگر مهاجران و انصار را براى جنگ با روم، به فرماندهى اسامة بن زید، فراخوانده بود و درخواستش را چندین بار، تکرار کرد و کسى را که از دستور اسامه سرپیچى کند، لعنت کرد. پس چگونه در چنین حالتى، ممکن است داستان تعیین ابوبکر براى امامت نماز، راست باشد؟!<ref>ر.ک: همان، ص94-93؛ همان، ص51-50</ref> | ||
سؤالی که در آخر ممکن است در ذهن خواننده شکل گیرد این است که اگر مسئله، چنین بوده که ما آشکار کردیم، پس چگونه آن همه احادیث ذکرشده در صحاح و سنن و مسانید حدیثى و کتب سیره و تاریخى، که در مدرسه خلفا بدانها اعتماد شده، انتشار یافته است؟! پاسخ، این است: سیاستى که خلفا براى مسلمانان، چیده بودند، اقتضا مىکرد که اینگونه احادیث، نشر یابند. نیز بعد از عصر خلفا، مشروعیت حکومت تمام خلفاى بنىامیه و بنىعباس و عثمانیان، همه و همه، بر نشر این گونه احادیث، متوقّف بود. به این خاطر، دستگاههاى حاکم امثال اینگونه روایات را در طول چهارده قرن، ترویج کرده، انتشار دادهاند و ناقلان، آنها را تأیید کردهاند و کتابهایى را که اینگونه روایات را در بر دارند، توثیق کردهاند و مردمان بر این توثیق، برانگیخته شدهاند و آن را نسل در نسل، به بهترین وجه، پذیرا شدهاند و اصولاً به بحث و تحقیق، نیازى احساس نکردهاند<ref>ر.ک: همان، ص97-96؛ همان، ص59</ref> | سؤالی که در آخر ممکن است در ذهن خواننده شکل گیرد این است که اگر مسئله، چنین بوده که ما آشکار کردیم، پس چگونه آن همه احادیث ذکرشده در صحاح و سنن و مسانید حدیثى و کتب سیره و تاریخى، که در مدرسه خلفا بدانها اعتماد شده، انتشار یافته است؟! پاسخ، این است: سیاستى که خلفا براى مسلمانان، چیده بودند، اقتضا مىکرد که اینگونه احادیث، نشر یابند. نیز بعد از عصر خلفا، مشروعیت حکومت تمام خلفاى بنىامیه و بنىعباس و عثمانیان، همه و همه، بر نشر این گونه احادیث، متوقّف بود. به این خاطر، دستگاههاى حاکم امثال اینگونه روایات را در طول چهارده قرن، ترویج کرده، انتشار دادهاند و ناقلان، آنها را تأیید کردهاند و کتابهایى را که اینگونه روایات را در بر دارند، توثیق کردهاند و مردمان بر این توثیق، برانگیخته شدهاند و آن را نسل در نسل، به بهترین وجه، پذیرا شدهاند و اصولاً به بحث و تحقیق، نیازى احساس نکردهاند<ref>ر.ک: همان، ص97-96؛ همان، ص59</ref> |
ویرایش