پرش به محتوا

نفحة الریحانة و رشحة طلاء الحانة (تحقیق احمد عنایة): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»')
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
خط ۵۲: خط ۵۲:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
در مقدمه محقق، زندگی نامه مختصری از نویسنده، ارائه گردیده است<ref>مقدمه محقق، ج1، ص3-4</ref>.
در مقدمه محقق، زندگی نامه مختصری از نویسنده، ارائه گردیده است<ref>مقدمه محقق، ج1، ص3-4</ref>
در مقدمه نویسنده، ضمن الفاظی شاعرانه و عبارت پردازی‌هایی ادیبانه، به موضوع کتاب و موضوع ابواب آن، اشاره گردیده است<ref>مقدمه نویسنده، همان، ص5-31</ref>.
در مقدمه نویسنده، ضمن الفاظی شاعرانه و عبارت پردازی‌هایی ادیبانه، به موضوع کتاب و موضوع ابواب آن، اشاره گردیده است<ref>مقدمه نویسنده، همان، ص5-31</ref>


در باب نخست که جلد اول و نیمی از جلد دوم را به خود اختصاص داده، به معرفی شعرای دمشق و اطراف آن پرداخته شده است که اولین آن‌ها، ابوبکر بن منصور عمری<ref>متن کتاب، ج1، ص41</ref> و آخرین آن‌ها، حسن بن محمد معروف به ابن اعوج<ref>همان، ج2، ص732</ref> می‌باشد.
در باب نخست که جلد اول و نیمی از جلد دوم را به خود اختصاص داده، به معرفی شعرای دمشق و اطراف آن پرداخته شده است که اولین آن‌ها، ابوبکر بن منصور عمری<ref>متن کتاب، ج1، ص41</ref> و آخرین آن‌ها، حسن بن محمد معروف به ابن اعوج<ref>همان، ج2، ص732</ref> می‌باشد.


نویسنده در این باب، ضمن معرفی شعرای دمشق، شام و قدس، به شعرای جبل عامل، بقاع، طرابلس، حمص و حماة نیز پرداخته و برخی از بیوتات دمشق که به فضل و ادب معروف می‌باشند را متذکر گردیده است؛ از جمله آل حمزه، عماد، نابلسی، فرفور، کاری و محبی. در این باب ترجمه 103 تن از اهل ادب، علم و شعر، ذکر گردیده است<ref>الملوحی، عبدالمعین، 1386، ص221</ref>.
نویسنده در این باب، ضمن معرفی شعرای دمشق، شام و قدس، به شعرای جبل عامل، بقاع، طرابلس، حمص و حماة نیز پرداخته و برخی از بیوتات دمشق که به فضل و ادب معروف می‌باشند را متذکر گردیده است؛ از جمله آل حمزه، عماد، نابلسی، فرفور، کاری و محبی. در این باب ترجمه 103 تن از اهل ادب، علم و شعر، ذکر گردیده است<ref>الملوحی، عبدالمعین، 1386، ص221</ref>


باب دوم که در جلد دوم قرار گرفته است، نوادر ادبای حلب را در خود جای داده است. نویسنده حلب را شهری خوش آب وهوا با بناهایی زیبا و چشم نواز توصیف کرده است. از جمله افرادی که در این باب معرفی شده‌اند، عبارتند از: مصطفی بن عثمان بابی<ref>همان، ص442</ref>، سید موسی رامحمدانی<ref>همان، ص462</ref>، فتح الله بن نحاس<ref>همان، ص882</ref>، سید عبدالقادر بن قضیب البان<ref>همان، ص813</ref>، ناصرالدین حلفاوی<ref>همان، ص053</ref>، محمد بن احمد شیبانی<ref>همان، ص553</ref> و محمد بن شاه بندر<ref>همان، ص063</ref>.
باب دوم که در جلد دوم قرار گرفته است، نوادر ادبای حلب را در خود جای داده است. نویسنده حلب را شهری خوش آب وهوا با بناهایی زیبا و چشم نواز توصیف کرده است. از جمله افرادی که در این باب معرفی شده‌اند، عبارتند از: مصطفی بن عثمان بابی<ref>همان، ص442</ref>، سید موسی رامحمدانی<ref>همان، ص462</ref>، فتح الله بن نحاس<ref>همان، ص882</ref>، سید عبدالقادر بن قضیب البان<ref>همان، ص813</ref>، ناصرالدین حلفاوی<ref>همان، ص053</ref>، محمد بن احمد شیبانی<ref>همان، ص553</ref> و محمد بن شاه بندر<ref>همان، ص063</ref>


این باب دربردارنده 30 شرح حال بوده و اسامی خاندان‌های زیادی از حلب، از جمله کواکبی، کورانی، بیلونی، رام حمدانی، بابیو... در آن مشهود است<ref>ر.ک: الملوحی، عبدالمعین، 1386، ص221</ref>.
این باب دربردارنده 30 شرح حال بوده و اسامی خاندان‌های زیادی از حلب، از جمله کواکبی، کورانی، بیلونی، رام حمدانی، بابیو... در آن مشهود است<ref>ر.ک: الملوحی، عبدالمعین، 1386، ص221</ref>


جلد سوم، دربردارنده باب سوم تا پنجم می‌باشد که در آن به ترتیب، به قول خود نویسنده، به شرح حال و معرفی نوابغ بلغا و سخنوران روم (31 شرح حال)، ظرایف ظریفان و خردورزان عراق و بحرین و لطائف لطیفان و طنازان یمن پرداخته شده است. از جمله این افراد، می‌توان از شیخ محمد بن لطف الله بن زکریا بن بیرام<ref>همان، ج3، ص4</ref>، حسین بن رستم معروف به پاشازاده<ref>همان، ص26</ref>، امیر یونس موصلی معروف به سامی<ref>همان، ص17</ref>، سید ناصر بن سلیمان قارونی<ref>همان، ص201</ref>، حکیم ابوالحسین بن ابراهیم طبیب شیرازی<ref>همان، ص901</ref>، وجیه الدین عبدالقادر بن ناصر بن عبدالرب<ref>همان، ص551</ref> و سید محمد بن عبدالقادر مقاطعجی<ref>همان، ص582</ref> نام برد.
جلد سوم، دربردارنده باب سوم تا پنجم می‌باشد که در آن به ترتیب، به قول خود نویسنده، به شرح حال و معرفی نوابغ بلغا و سخنوران روم (31 شرح حال)، ظرایف ظریفان و خردورزان عراق و بحرین و لطائف لطیفان و طنازان یمن پرداخته شده است. از جمله این افراد، می‌توان از شیخ محمد بن لطف الله بن زکریا بن بیرام<ref>همان، ج3، ص4</ref>، حسین بن رستم معروف به پاشازاده<ref>همان، ص26</ref>، امیر یونس موصلی معروف به سامی<ref>همان، ص17</ref>، سید ناصر بن سلیمان قارونی<ref>همان، ص201</ref>، حکیم ابوالحسین بن ابراهیم طبیب شیرازی<ref>همان، ص901</ref>، وجیه الدین عبدالقادر بن ناصر بن عبدالرب<ref>همان، ص551</ref> و سید محمد بن عبدالقادر مقاطعجی<ref>همان، ص582</ref> نام برد.


باب چهارم، 17 شرح حال را در خود جای داده که 4 تن از عراق، 9 تن از بحرین و 4 تن عجم می‌باشند. باب پنجم، شرح حال 74 ادیب و شاعر از شعرای یمن را در خود جای داده که این تعداد، نشانگر جایگاه ویژه شعرا و انتشار ادب و شعر در یمن می‌باشد<ref>ر.ک: الملوحی، عبدالمعین، 1386، ص221</ref>.
باب چهارم، 17 شرح حال را در خود جای داده که 4 تن از عراق، 9 تن از بحرین و 4 تن عجم می‌باشند. باب پنجم، شرح حال 74 ادیب و شاعر از شعرای یمن را در خود جای داده که این تعداد، نشانگر جایگاه ویژه شعرا و انتشار ادب و شعر در یمن می‌باشد<ref>ر.ک: الملوحی، عبدالمعین، 1386، ص221</ref>


باب ششم و هفتم، در جلد چهارم جای گرفته است. باب ششم، دربردارنده شرح حال شعرا و ادبای حجاز بوده و مجموعا 61 ادیب را در خود جای داده است که از جمله آن‌ها عبارتند از: شریف ادریس بن حسن<ref>همان، ج4، ص4</ref>، محمد جمال الدین بن عبدالله طبری<ref>همان، ص62</ref>، محمد بن سعید باقشیر<ref>همان، ص07</ref>، سید محمد بن عبدالله مشهور به کبریت<ref>همان، ص471</ref> و ابراهیم بن محمد بن ابیحرم<ref>همان، ص481</ref> و باب هفتم، شامل 40 شرح حال از شعرای مصر می‌باشد که شهاب الدین احمد بن محمد خفاجی<ref>همان، ص491</ref>، احمد وارثی صدیقی<ref>همان، ص162</ref>، سید احمد بن قاضی شمس الدین منصوری<ref>همان، ص903</ref>، محمد بن عمر خوانکی<ref>همان، ص323</ref> و سید عبدالرحمن جیزی طباطبی<ref>همان، ص0332</ref> از جمله آن‌ها می‌باشند.
باب ششم و هفتم، در جلد چهارم جای گرفته است. باب ششم، دربردارنده شرح حال شعرا و ادبای حجاز بوده و مجموعا 61 ادیب را در خود جای داده است که از جمله آن‌ها عبارتند از: شریف ادریس بن حسن<ref>همان، ج4، ص4</ref>، محمد جمال الدین بن عبدالله طبری<ref>همان، ص62</ref>، محمد بن سعید باقشیر<ref>همان، ص07</ref>، سید محمد بن عبدالله مشهور به کبریت<ref>همان، ص471</ref> و ابراهیم بن محمد بن ابیحرم<ref>همان، ص481</ref> و باب هفتم، شامل 40 شرح حال از شعرای مصر می‌باشد که شهاب الدین احمد بن محمد خفاجی<ref>همان، ص491</ref>، احمد وارثی صدیقی<ref>همان، ص162</ref>، سید احمد بن قاضی شمس الدین منصوری<ref>همان، ص903</ref>، محمد بن عمر خوانکی<ref>همان، ص323</ref> و سید عبدالرحمن جیزی طباطبی<ref>همان، ص0332</ref> از جمله آن‌ها می‌باشند.


آخرین باب، در جلد چهارم آمده است. این باب، به شرح حال شعرا و ادبای مغرب، از جمله طرابلس و جزایر مغرب اختصاص داشته و 12 شرح حال را در خود جای داده است. از جمله این افراد عبارتند از: علی بن اوجلی<ref>همان، ج5، ص3</ref>، محمد فاسی معروف به بدیع الزمان<ref>همان، ص11</ref>، علی ابوالحسن خزرجی<ref>همان، ص41</ref>، عمر بن علی فکرون<ref>همان، ص71</ref>، یحیی بن محمد شاوی جزائری<ref>همان، ص12</ref>.
آخرین باب، در جلد چهارم آمده است. این باب، به شرح حال شعرا و ادبای مغرب، از جمله طرابلس و جزایر مغرب اختصاص داشته و 12 شرح حال را در خود جای داده است. از جمله این افراد عبارتند از: علی بن اوجلی<ref>همان، ج5، ص3</ref>، محمد فاسی معروف به بدیع الزمان<ref>همان، ص11</ref>، علی ابوالحسن خزرجی<ref>همان، ص41</ref>، عمر بن علی فکرون<ref>همان، ص71</ref>، یحیی بن محمد شاوی جزائری<ref>همان، ص12</ref>


جلد ششم، به ذیل کتاب اختصاص یافته که توسط نویسنده نوشته شده است. در این جلد، در ضمن سه فصل دمشق، مدینه و حلب، شعرا و ادبایی که از قلم افتاده بودند، ذکر شده‌اند.
جلد ششم، به ذیل کتاب اختصاص یافته که توسط نویسنده نوشته شده است. در این جلد، در ضمن سه فصل دمشق، مدینه و حلب، شعرا و ادبایی که از قلم افتاده بودند، ذکر شده‌اند.


از جمله ویژگی‌های کتاب آن است که مطالبی در آن یافت می‌شود که در سایر منابع، موجود نبوده و از این لحاظ، کتاب دارای اهمیت ویژه و فراوانی است. از آن جمله اینکه نویسنده به معرفی شعرای «جبل عامل» پرداخته و در ضمن شرح حال شاعران عاملی، از شیخ حسن [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|صاحب معالم]]  و نوه [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]]، زین الدین بن محمد بن حسن یاد کرده است. وی در ضمن شرح حال شیخ حسن، در اشاره به [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]]، پدر [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|صاحب معالم]]، در عباراتی بسیار کوتاه، چنین نوشته است: «و أبوه زین الدین ممن کان له صیت یفلق الصخر و تقدم فیها بینهم ینفلق عنه فجر الفخر، إلا أن الأیام غالته بطوارقها و نازلته برواعدها و بوارقها علی جهد فی قتله جهید، حتی ألقی السمع و هو شهید». این عبارت، نشانگر اطلاع علمای دمشق از سرانجام زین الدین است و تأییدی بر گفته ابن عودی در سرگذشت [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]] در فصلی از کتاب «بغیة المرید» - که اینک با تأسف موجود نیست و تنها فهرست کتاب و چند فصل آن در ضمن کتاب «الدرر المنثور» شیخ علی کبیر باقی مانده - و در آن فصل از پادرمیانی و شفاعت عالمان شام برای رهانیدن [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]] سخن گفته است<ref>ر.ک: رحمتی، محمدکاظم، 1388، ص036-136</ref>.
از جمله ویژگی‌های کتاب آن است که مطالبی در آن یافت می‌شود که در سایر منابع، موجود نبوده و از این لحاظ، کتاب دارای اهمیت ویژه و فراوانی است. از آن جمله اینکه نویسنده به معرفی شعرای «جبل عامل» پرداخته و در ضمن شرح حال شاعران عاملی، از شیخ حسن [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|صاحب معالم]]  و نوه [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]]، زین الدین بن محمد بن حسن یاد کرده است. وی در ضمن شرح حال شیخ حسن، در اشاره به [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]]، پدر [[ابن شهید ثانی، حسن بن زین‌الدین|صاحب معالم]]، در عباراتی بسیار کوتاه، چنین نوشته است: «و أبوه زین الدین ممن کان له صیت یفلق الصخر و تقدم فیها بینهم ینفلق عنه فجر الفخر، إلا أن الأیام غالته بطوارقها و نازلته برواعدها و بوارقها علی جهد فی قتله جهید، حتی ألقی السمع و هو شهید». این عبارت، نشانگر اطلاع علمای دمشق از سرانجام زین الدین است و تأییدی بر گفته ابن عودی در سرگذشت [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]] در فصلی از کتاب «بغیة المرید» - که اینک با تأسف موجود نیست و تنها فهرست کتاب و چند فصل آن در ضمن کتاب «الدرر المنثور» شیخ علی کبیر باقی مانده - و در آن فصل از پادرمیانی و شفاعت عالمان شام برای رهانیدن [[شهید ثانی، زین‌الدین بن علی|شهید ثانی]] سخن گفته است<ref>ر.ک: رحمتی، محمدکاظم، 1388، ص036-136</ref>


== وضعیت کتاب ==
== وضعیت کتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش