۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شیخ مفید' به 'شیخ مفید ') |
جز (جایگزینی متن - 'لسان العرب' به 'لسان العرب ') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
بخش اول دارای چهار فصل است؛ فصل اول به بیان واژه شیعه، بذر شیعه در قرآن، پیدایش و ظهور آن در زمان پیامبر(ص) و گروهی از صحابه که در عصر پیامبر(ص) معروف به شیعه بودند اختصاص یافته است. | بخش اول دارای چهار فصل است؛ فصل اول به بیان واژه شیعه، بذر شیعه در قرآن، پیدایش و ظهور آن در زمان پیامبر(ص) و گروهی از صحابه که در عصر پیامبر(ص) معروف به شیعه بودند اختصاص یافته است. | ||
مؤلف در ابتدا با مراجعه به منابع لغوی، همچون لسان العرب و قاموس المحيط و اقوال عالمانی چون [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] ، ابن خلدون، شهرستانی و بسیاری دیگر، معنای لغوی و اصطلاحی شیعه را بازگو کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص33 تا 36</ref>. سپس میگوید: اولین کسی که اسم شیعه را بر پیرو، یا پیروان الهی و مکتب توحید اطلاق کرده، خداوند است<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | مؤلف در ابتدا با مراجعه به منابع لغوی، همچون [[لسان العرب]] و قاموس المحيط و اقوال عالمانی چون [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] ، ابن خلدون، شهرستانی و بسیاری دیگر، معنای لغوی و اصطلاحی شیعه را بازگو کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص33 تا 36</ref>. سپس میگوید: اولین کسی که اسم شیعه را بر پیرو، یا پیروان الهی و مکتب توحید اطلاق کرده، خداوند است<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | ||
به اعتقاد نویسنده، بذر اولیه تشیع را خداوند در قرآن کریم نشانده و پیامبر اکرم(ص) در طول دوران رسالتش آن را آبیاری کرده است؛ چنانکه سیوطی در الدر المنثور میگوید: حضرت علی(ع) در زمان پیامبر(ص) به «خير البرية» معروف شده بود<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | به اعتقاد نویسنده، بذر اولیه تشیع را خداوند در قرآن کریم نشانده و پیامبر اکرم(ص) در طول دوران رسالتش آن را آبیاری کرده است؛ چنانکه سیوطی در الدر المنثور میگوید: حضرت علی(ع) در زمان پیامبر(ص) به «خير البرية» معروف شده بود<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
فصل دوم به توضیح واژه امام، منصب و شرایط امام و امامت نزد خاصه و عامه اختصاص یافته است. | فصل دوم به توضیح واژه امام، منصب و شرایط امام و امامت نزد خاصه و عامه اختصاص یافته است. | ||
مؤلف در ابتدای این فصل از کتاب، به توضیح معنای لغوی «امام» پرداخته و نظرات برخی از لغویون را مطرح کرده است، سپس میگوید: فیروزآبادی در قاموس، عین عبارت لسان العرب را درباره ترجمه واژه امام آورده است؛ در نتیجه امام به معنای مقتدا، اصل، مرجع، توأم با قصد و توجه خاص است؛ یعنی امام به معنای مقتدا به کسی گفته میشود که مردم با قصد و توجه خاص به سراغ او میروند<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>. سپس به بررسی این واژه و مشتقات آن در قرآن پرداخته است و مینویسد: واژه امام و جمع آن (ائمه)، در قرآن دوازده بار آمده است (هفت بار بهصورت مفرد و پنج بار بهصورت جمع)<ref>ر.ک: همان</ref>. | مؤلف در ابتدای این فصل از کتاب، به توضیح معنای لغوی «امام» پرداخته و نظرات برخی از لغویون را مطرح کرده است، سپس میگوید: فیروزآبادی در قاموس، عین عبارت [[لسان العرب]] را درباره ترجمه واژه امام آورده است؛ در نتیجه امام به معنای مقتدا، اصل، مرجع، توأم با قصد و توجه خاص است؛ یعنی امام به معنای مقتدا به کسی گفته میشود که مردم با قصد و توجه خاص به سراغ او میروند<ref>ر.ک: همان، ص44</ref>. سپس به بررسی این واژه و مشتقات آن در قرآن پرداخته است و مینویسد: واژه امام و جمع آن (ائمه)، در قرآن دوازده بار آمده است (هفت بار بهصورت مفرد و پنج بار بهصورت جمع)<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
فلسفه نصب امام یا فلسفه وجودی امام، از مباحث دیگر این فصل از کتاب میباشد. | فلسفه نصب امام یا فلسفه وجودی امام، از مباحث دیگر این فصل از کتاب میباشد. |
ویرایش