۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
درباره اين اثر، گفتنىها فراوان است، از جمله: | درباره اين اثر، گفتنىها فراوان است، از جمله: | ||
#مصحح محترم در مقدمه مختصر و عالمانهاش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، بعد از ذكر مطلبى در مورد اهميت علوم حديث و نقش انديشمندان در گسترش و ارتقاى آن، نوشته است يكى از اين دانشوران امام نووى است كه كتاب تقريب را نوشته كه خلاصه ارشاد است... سپس روش تحقيقش را در اين اثر چنين نوشته است: اين كتاب را بر اساس نسخهاى قديمى كه در دمشق چاپ شده مقابله و تصحيح كردم و اين نسخه را با «تدريب الراوي في شرح التقريب»، نوشته [[سيوطى]] مقايسه كردم كه در مصر چاپ شده و بر نسخهاى خطى مقابله شده كه برخى از آن در زمان مؤلف به خطّ برخى از شاگردانش نوشته شده است و برخى از تعليقات لازم را برايش نوشتم. شرح حالى از نويسنده بهعنوان مقدمه براى كتاب حاضر نوشتم و در پايان، فهرست موضوعى مطالب كتاب را افزودم <ref>مقدمه كتاب، ص5 - 6</ref>. | #مصحح محترم در مقدمه مختصر و عالمانهاش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، بعد از ذكر مطلبى در مورد اهميت علوم حديث و نقش انديشمندان در گسترش و ارتقاى آن، نوشته است يكى از اين دانشوران امام نووى است كه كتاب تقريب را نوشته كه خلاصه ارشاد است... سپس روش تحقيقش را در اين اثر چنين نوشته است: اين كتاب را بر اساس نسخهاى قديمى كه در دمشق چاپ شده مقابله و تصحيح كردم و اين نسخه را با «تدريب الراوي في شرح التقريب»، نوشته [[سيوطى]] مقايسه كردم كه در مصر چاپ شده و بر نسخهاى خطى مقابله شده كه برخى از آن در زمان مؤلف به خطّ برخى از شاگردانش نوشته شده است و برخى از تعليقات لازم را برايش نوشتم. شرح حالى از نويسنده بهعنوان مقدمه براى كتاب حاضر نوشتم و در پايان، فهرست موضوعى مطالب كتاب را افزودم .<ref>مقدمه كتاب، ص5 - 6</ref>. | ||
#نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده كه: «... علم حديث از بهترين روشهاى تقرب بهسوى پروردگار عالميان است و چگونه چنين نباشد؟، درحالىكه علوم حديث بيان روش بهترين آفريده و بزرگوارترين اولين و آخرين است. اين اثر، كتابى است كه آن را از كتاب «الإرشاد» برگزيدهام و «الإرشاد» نيز خلاصهاى است كه از علوم حديث، نوشته امام حافظ متقن محقق، عثمان بن عبدالرحمن، معروف به ابن الصلاح برگرفتهام. در اين اثر، نهايت تلاشم را براى اختصار انجام مىدهم، بدون آنكه به مقصود خللى وارد شود...» <ref>ر.ك: همان، ص19 - 20</ref>. | #نويسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكرده، تأكيد كرده كه: «... علم حديث از بهترين روشهاى تقرب بهسوى پروردگار عالميان است و چگونه چنين نباشد؟، درحالىكه علوم حديث بيان روش بهترين آفريده و بزرگوارترين اولين و آخرين است. اين اثر، كتابى است كه آن را از كتاب «الإرشاد» برگزيدهام و «الإرشاد» نيز خلاصهاى است كه از علوم حديث، نوشته امام حافظ متقن محقق، عثمان بن عبدالرحمن، معروف به ابن الصلاح برگرفتهام. در اين اثر، نهايت تلاشم را براى اختصار انجام مىدهم، بدون آنكه به مقصود خللى وارد شود...» .<ref>ر.ك: همان، ص19 - 20</ref>. | ||
#نويسنده در نوع دوازدهم درباره تدليس چنين نوشته است: تدليس دو قسم است:الف)- تدليس اسناد: به اين صورت كه راوى، مطلبى را از معاصرش نقل كند، درحالىكه آن را نشنيده، به توهّم اينكه شنيده و بگويد: فلانى چنان گفت و يا از فلانى نقل مىكنم و مانند آن و گاهى شيخش را از اسناد ساقط نمىكند، ولى غير از شيخ را كه ضعيف يا صغير است براى نيكوسازى حديث حذف مىكند؛ | #نويسنده در نوع دوازدهم درباره تدليس چنين نوشته است: تدليس دو قسم است:الف)- تدليس اسناد: به اين صورت كه راوى، مطلبى را از معاصرش نقل كند، درحالىكه آن را نشنيده، به توهّم اينكه شنيده و بگويد: فلانى چنان گفت و يا از فلانى نقل مىكنم و مانند آن و گاهى شيخش را از اسناد ساقط نمىكند، ولى غير از شيخ را كه ضعيف يا صغير است براى نيكوسازى حديث حذف مىكند؛ | ||
#:ب)- تدليس شيوخ: به اين ترتيب كه نام، كنيه، نسب يا صفت شيخش را بهصورتى بيان مىكند كه با آن شناخته نمىشود. قسم اول كه واقعاً مكروه است و اكثر دانشمندان آن را مكروه و ناپسند شمردهاند. گروهى از آنان گفتهاند كه كسى كه مشهور به تدليس شود، مجروح مىشود و روايتش مردود مىگردد و هرچند كه سماع را بيان كرده باشد، ولى صحيح تفصيل است؛ پس روايتى كه با لفظى بيان كرده كه احتمال دو وجه دارد و سماع را هم بيان نكرده، مرسل است و آنچه كه بيان كرده با عباراتى مانند «سمعتُ» و «حدثنا» و «أخبرنا» و مشابه آن، پس مقبول است و به آن احتجاج مىشود و در «صحيحين» و غير آن دو از اين قبيل فراوان است، مانند قتاده و دو تا سفيان (سفيان ثورى و سفيان غامدى) و غير آنان. اين حكم جارى است در مورد كسى كه يك بار تدليس كند. البته تدليسهايى كه در «صحيحين» ([[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]]) وجود دارد و كلمه «عن» را آورده، بر اين مطلب حمل مىشود كه از طريق ديگرى شنيده است و اما دومى پس كراهتش سبكتر است و سبب كراهتش، سختى راه شناختش است و حالت كراهتش بهخاطر غرضش مختلف است؛ مثلاً كسى كه اسم را تغيير داده، چون ضعيف بوده يا كوچك بوده يا... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص32 - 33</ref>. | #:ب)- تدليس شيوخ: به اين ترتيب كه نام، كنيه، نسب يا صفت شيخش را بهصورتى بيان مىكند كه با آن شناخته نمىشود. قسم اول كه واقعاً مكروه است و اكثر دانشمندان آن را مكروه و ناپسند شمردهاند. گروهى از آنان گفتهاند كه كسى كه مشهور به تدليس شود، مجروح مىشود و روايتش مردود مىگردد و هرچند كه سماع را بيان كرده باشد، ولى صحيح تفصيل است؛ پس روايتى كه با لفظى بيان كرده كه احتمال دو وجه دارد و سماع را هم بيان نكرده، مرسل است و آنچه كه بيان كرده با عباراتى مانند «سمعتُ» و «حدثنا» و «أخبرنا» و مشابه آن، پس مقبول است و به آن احتجاج مىشود و در «صحيحين» و غير آن دو از اين قبيل فراوان است، مانند قتاده و دو تا سفيان (سفيان ثورى و سفيان غامدى) و غير آنان. اين حكم جارى است در مورد كسى كه يك بار تدليس كند. البته تدليسهايى كه در «صحيحين» ([[صحيح مسلم]] و [[صحيح بخارى]]) وجود دارد و كلمه «عن» را آورده، بر اين مطلب حمل مىشود كه از طريق ديگرى شنيده است و اما دومى پس كراهتش سبكتر است و سبب كراهتش، سختى راه شناختش است و حالت كراهتش بهخاطر غرضش مختلف است؛ مثلاً كسى كه اسم را تغيير داده، چون ضعيف بوده يا كوچك بوده يا... .<ref>ر.ك: متن كتاب، ص32 - 33</ref>. | ||
#نويسنده در بيان نوع 35 چنين نوشته است: شناخت «حديث مُصَحَّف» و آن مهارت آشكارى است كه فقط افراد بسيار حاذق مىتوانند از عهدهاش برآيند. يكى از آن دانشمندان بسيار ماهر، دارقطنى است و او پژوهشى سودمند در مورد آن نوشته است. گاهى تصحيف، لفظى و چشمى است در اسناد يا در متن؛ پس از نمونههاى تصحيف در اسناد عبارت است از «عَوّام بن مُراجِم» (با راء و جيم) كه آن را ابن معين تصحيف كرده و گفته: «عَوّام بن مُزاحِم» (با زاء و حاء) و از نمونههاى تصحيف متنى عبارت است از حديث زيد بن ثابت: «إنّ النبي(ص) احتجر في المسجد»؛ يعنى «پيامبر(ص) مكان معينى از حصير و مانند آن را در مسجد براى عبادت انتخاب كرد كه آن را ابن لهيعه تصحيف كرده و گفته: «احتجم»؛ يعنى حجامت كرد و...» <ref>همان، ص79</ref>. | #نويسنده در بيان نوع 35 چنين نوشته است: شناخت «حديث مُصَحَّف» و آن مهارت آشكارى است كه فقط افراد بسيار حاذق مىتوانند از عهدهاش برآيند. يكى از آن دانشمندان بسيار ماهر، دارقطنى است و او پژوهشى سودمند در مورد آن نوشته است. گاهى تصحيف، لفظى و چشمى است در اسناد يا در متن؛ پس از نمونههاى تصحيف در اسناد عبارت است از «عَوّام بن مُراجِم» (با راء و جيم) كه آن را ابن معين تصحيف كرده و گفته: «عَوّام بن مُزاحِم» (با زاء و حاء) و از نمونههاى تصحيف متنى عبارت است از حديث زيد بن ثابت: «إنّ النبي(ص) احتجر في المسجد»؛ يعنى «پيامبر(ص) مكان معينى از حصير و مانند آن را در مسجد براى عبادت انتخاب كرد كه آن را ابن لهيعه تصحيف كرده و گفته: «احتجم»؛ يعنى حجامت كرد و...» .<ref>همان، ص79</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
نويسنده براى كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب را تنظيم كرده <ref>همان، ص109 - 112</ref>، ولى متأسفانه از فهرستهاى فنى (مانند آيات، روايات، اعلام، اشعار، اصطلاحات و...) هيچ خبرى نيست و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است. | نويسنده براى كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب را تنظيم كرده .<ref>همان، ص109 - 112</ref>، ولى متأسفانه از فهرستهاى فنى (مانند آيات، روايات، اعلام، اشعار، اصطلاحات و...) هيچ خبرى نيست و حتى فهرست منابع نيز فراهم نشده است. | ||
اين كتاب، مستند است و مصحح محترم ارجاعاتى را بهصورت پاورقى آورده است. مصحح در اين پاورقىها گاه منابع مورد نظر را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه آورده <ref>مقدمه كتاب، ص11، پاورقى 1 - 6</ref> و گاه افزون بر آن لغتى را هم معنا كرده <ref>همان، ص10، پاورقى 1 و ص19، پاورقى 1 و 3</ref> و گاه توضيحاتى آورده <ref>متن كتاب، ص34، پاورقى 1</ref> و گاه توضيحاتى انتقادى آورده <ref>همان، ص24، پاورقى 1</ref>. | اين كتاب، مستند است و مصحح محترم ارجاعاتى را بهصورت پاورقى آورده است. مصحح در اين پاورقىها گاه منابع مورد نظر را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه آورده .<ref>مقدمه كتاب، ص11، پاورقى 1 - 6</ref> و گاه افزون بر آن لغتى را هم معنا كرده .<ref>همان، ص10، پاورقى 1 و ص19، پاورقى 1 و 3</ref> و گاه توضيحاتى آورده .<ref>متن كتاب، ص34، پاورقى 1</ref> و گاه توضيحاتى انتقادى آورده .<ref>همان، ص24، پاورقى 1</ref>. | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش