پرش به محتوا

مصنفات میرداماد مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مير داماد' به 'مير داماد ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:




مجموعه ارشادات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه به زبان عربى و فارسى نوشته شده است شامل چند نصيحت از
'''مصنفات میرداماد مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها'''مجموعه ارشادات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه به زبان عربى و فارسى نوشته شده است شامل چند نصيحت از ايشان در خلسه و تبرّى و تولى و نهايتا وصيت‌نامه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] است.
 
ايشان در خلسه و تبرّى و تولى و نهايتا وصيت‌نامه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] است.




خط ۵۶: خط ۵۴:




اين مجموعه در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن
اين مجموعه در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانى]] جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيلۀ انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است
 
نوشته شده است و به اهتمام آقاى [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانى]] جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيلۀ
 
انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است


شمارۀ شابك كتاب 3-07-7874-964 مى‌باشد.
شمارۀ شابك كتاب 3-07-7874-964 مى‌باشد.
خط ۶۹: خط ۶۳:




اجازات نام رساله‌اى است كه دربر گيرنده اجازه‌هايى است كه مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در زمان
اجازات نام رساله‌اى است كه دربر گيرنده اجازه‌هايى است كه مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در زمان خود به شاگردانش صادر فرموده است كه عبارتند از:
 
خود به شاگردانش صادر فرموده است كه عبارتند از:
 
 
 
1-اجازه به سيد احمد عاملى داماد خودش
 
 
 
2-اجازه ديگر به سيد احمد عاملى
 
 
 
3-نوشته‌هاى [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در مقابل آثار مرحوم سيد احمد عاملى
 
 
 
4-اجازه‌اى كه به سيد احمد علوى يا به صدر المتألهين نوشته است
 
 
 
5-اجازه به سلطان العلما
 
 
 
6-اجازه به شيخ عبدالغفار رشتى
 
 
 
7-اجازه به شيخ صالح جزائرى
 
 
 
8-اجازه به سيد حسين كركى عاملى
 
 
 
9-اجازه به قارى صحيفۀ سجاديه
 
 
 
10-اجازه به ميرزا شاهرخ قارى صحيفۀ سجاديه
 
 
 
11-اجازه به سيد محمد باقر مشهدى
 
 
 
12-اجازه به عبدالمطلب طالقانى
 
 
 
13-اجازه به صدر المتألهين شيرازى
 


 
#اجازه به سيد احمد عاملى داماد خودش
14-اجازه به معصوم كاتب خلعيّه؟؟؟
#اجازه ديگر به سيد احمد عاملى
#نوشته‌هاى [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در مقابل آثار مرحوم سيد احمد عاملى
#اجازه‌اى كه به سيد احمد علوى يا به صدر المتألهين نوشته است
#اجازه به سلطان العلما
#اجازه به شيخ عبدالغفار رشتى
#اجازه به شيخ صالح جزائرى
#اجازه به سيد حسين كركى عاملى
#اجازه به قارى صحيفۀ سجاديه
#اجازه به ميرزا شاهرخ قارى صحيفۀ سجاديه
#اجازه به سيد محمد باقر مشهدى
#اجازه به عبدالمطلب طالقانى
#اجازه به صدر المتألهين شيرازى
#اجازه به معصوم كاتب خلعيّه؟؟؟




خط ۱۳۴: خط ۸۵:




اين مجموعه اجازات در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن
اين مجموعه اجازات در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانى]] جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيله انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است.شمارۀ شابك كتاب 3-07-7874-964 مى‌باشد.
 
نوشته شده است و به اهتمام آقاى [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانى]] جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيله انتشارات
 
انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است.شمارۀ شابك كتاب
 
3-07-7874-964 مى‌باشد.




خط ۱۴۷: خط ۹۲:




مكاتبات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه مجموعه‌اى است از مكاتباتى كه يا خود [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] به بعضى از بزرگان همچون
مكاتبات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه مجموعه‌اى است از مكاتباتى كه يا خود [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] به بعضى از بزرگان همچون شمساى گيلانى، ميرزا رضى صدارت پناه، نواب آصف خان و به صدر المتألهين شيرازى نوشته است.


شمساى گيلانى، ميرزا رضى صدارت پناه، نواب آصف خان و به صدر المتألهين شيرازى نوشته است.
يا متن نامه‌هايى است كه بين او [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] كه يكى نيز بصورت مشاعره بين آندو دانشمند بزرگ اسلامى مى‌باشد و مجموعه‌اى از نامه‌هاى شاه عباس صفوى كه به انشاء[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] خطاب به پادشاه روم يا سعد الدين معلم خواندگار روم نوشته شده است.
 
يا متن نامه‌هايى است كه بين او [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهايى]] كه يكى نيز بصورت مشاعره بين آندو دانشمند بزرگ اسلامى
 
مى‌باشد و مجموعه‌اى از نامه‌هاى شاه عباس صفوى كه به انشاء [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] خطاب به پادشاه روم يا سعد الدين
 
معلم خواندگار روم نوشته شده است.




خط ۱۶۲: خط ۱۰۱:




اين مجموعه در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته
اين مجموعه در ضمن جلد اول مصنفات مير داماد كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانى]] جمع‌آورى شده و در قطع وزيرى به وسيله انتشارات انجمن مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است شمارۀ شابك كتاب 3-07-7874-964 مى‌باشد.
 
شده است و به اهتمام آقاى [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانى]] جمع‌آورى شده و در قطع وزيرى به وسيله انتشارات انجمن
 
مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است شمارۀ شابك كتاب
 
3-07-7874-964 مى‌باشد.




خط ۱۷۷: خط ۱۱۰:
كتاب التقديسات كه طبق آنچه در تفريط مرحوم صدر المتألهين آمده عرش التقديس نيز ناميده شده است
كتاب التقديسات كه طبق آنچه در تفريط مرحوم صدر المتألهين آمده عرش التقديس نيز ناميده شده است


[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين كتاب فلسفى را در حوالى سال 1020 نوشته است البته برخلاف بسيارى از آثار ديگرش تاريخ
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين كتاب فلسفى را در حوالى سال 1020 نوشته است البته برخلاف بسيارى از آثار ديگرش تاريخ دقيق تأليف را ننوشته است ولى از آمار ديگر آثارش اين تاريخ تقريبى به دست مى‌آيد.مؤلف اين كتاب را براى تبيين واجب الوجود و صفات او نوشته است.
 
دقيق تأليف را ننوشته است ولى از آمار ديگر آثارش اين تاريخ تقريبى به دست مى‌آيد.مؤلف اين كتاب را براى
 
تبيين واجب الوجود و صفات او نوشته است.




خط ۱۸۸: خط ۱۱۷:




[[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  وجوب وجود بالذات را از براهين توحيد دانسته است چرا كه واجب بودن وجود در بيش
مير داماد وجوب وجود بالذات را از براهين توحيد دانسته است چرا كه واجب بودن وجود در بيش از يك موجود متصور نيست.او سپس به وحدت علت معلول واحد پرداخته و با دلائلى عقلى و قطعى اين مطلب را از جنبه‌هاى مختلف اثبات كرده است.
 
از يك موجود متصور نيست.او سپس به وحدت علت معلول واحد پرداخته و با دلائلى عقلى و قطعى اين
 
مطلب را از جنبه‌هاى مختلف اثبات كرده است.




خط ۱۹۸: خط ۱۲۳:
تقدس واجب
تقدس واجب


در بخش بعدى تقدس واجب از انحلال و جزء داشتن را مورد بحث قرار مى‌دهد و او را مسبب
در بخش بعدى تقدس واجب از انحلال و جزء داشتن را مورد بحث قرار مى‌دهد و او را مسبب الاسباب مى‌داند ايشان ما سوى اللّه را زوج تركيبى مى‌داند و قائل به تخصص وجود مى‌باشد
 
الاسباب مى‌داند ايشان ما سوى اللّه را زوج تركيبى مى‌داند و قائل به تخصص وجود مى‌باشد
 
 
 
[[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  در جايى كه موجود حق را واحد قيوم واجب بالذات معرفى مى‌كند و ماسوى الواجب


را مجازات در تقرر و ذاوت مجازيّه، اين اعتقاد را معنى واقعى كفر به طاغوت و حقيقت ايمان
مير داماد در جايى كه موجود حق را واحد قيوم واجب بالذات معرفى مى‌كند و ماسوى الواجب را مجازات در تقرر و ذاوت مجازيّه، اين اعتقاد را معنى واقعى كفر به طاغوت و حقيقت ايمان باللّه كه در آيۀ 256 بقره آمده است مى‌داند جايى كه مى‌فرمايد:'''فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها'''.مرحوم مير داماد مى‌گويد شايد منظور از طاغوت كل عالم امكان با نظام جملى خود مى‌باشد.عروة الوثقى نيز نور يقين حق خالصى است كه شكوك در آن راهى ندارند و به اين مدّعا نيز به آيۀ:'''لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه'''استشهاد مى‌كند.


باللّه كه در آيۀ 256 بقره آمده است مى‌داند جايى كه مى‌فرمايد:'''فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن
ايشان واجب را كمال مطلق و واجب حق مى‌داند و علت آن را فعليت محض بودن حيثيت وجوب بالذات از تمام جهات مى‌داند كه هيچ شائبه بالقوه بودن در آن راه ندارد.او هيچ حيثيت كماليه‌اى را نيز از واجب بالذات جدا نمى‌داند بلكه او را مجموعه حيثيات كماليّه و تماميّه و فوق تماميّه مى‌داند.مير داماد همچنين در حقيقت وجوب معتقد است كه نمى‌شود حقيقت وجوب ماهيت نوعيه گردد


باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها'''.مرحوم [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  مى‌گويد شايد منظور از
زيرا هرچيزى را كه مختص حدّ نوعى باشد قبول كنند.اشخاص كثيره نمى‌داند مگر از جهت مادّه در حاليكه او در ذات خود برئ از شائبه‌هاى مادّى مى‌باشد.وى حقيقت وجوب را ماهيت مبهمه نيز نمى‌داند كه با يك برهان فلسفى اين مدعاى خود را نيز ثابت كرده است.از جمله مواردى كه براى وجوب بالذات اثبات مى‌كند عدم قبول اشتراك توسط اوست.
 
طاغوت كل عالم امكان با نظام جملى خود مى‌باشد.عروة الوثقى نيز نور يقين حق خالصى
 
است كه شكوك در آن راهى ندارند و به اين مدّعا نيز به آيۀ:'''لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه'''استشهاد مى‌كند.
 
 
 
ايشان واجب را كمال مطلق و واجب حق مى‌داند و علت آن را فعليت محض بودن حيثيت
 
وجوب بالذات از تمام جهات مى‌داند كه هيچ شائبه بالقوه بودن در آن راه ندارد.او هيچ حيثيت
 
كماليه‌اى را نيز از واجب بالذات جدا نمى‌داند بلكه او را مجموعه حيثيات كماليّه و تماميّه و فوق تماميّه
 
مى‌داند.[[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  همچنين در حقيقت وجوب معتقد است كه نمى‌شود حقيقت وجوب ماهيت نوعيه گردد
 
زيرا هرچيزى را كه مختص حدّ نوعى باشد قبول كنند.اشخاص كثيره نمى‌داند مگر از جهت مادّه در
 
حاليكه او در ذات خود برئ از شائبه‌هاى مادّى مى‌باشد.وى حقيقت وجوب را ماهيت مبهمه
 
نيز نمى‌داند كه با يك برهان فلسفى اين مدعاى خود را نيز ثابت كرده است.از جمله مواردى كه براى
 
وجوب بالذات اثبات مى‌كند عدم قبول اشتراك توسط اوست.




خط ۲۴۱: خط ۱۳۸:




از جمله مطالب استدلالى كه مرحوم مير داماد بدان مى‌پردازد اين است كه او وقوف بر حقائق اشياء را خارج از قدرت بشر مى‌داند او مى‌گويد حتى به بسائط اشياء نيز بشر امكان دسترسى ندارد و تنها از لوازم اشياء است كه مى‌تواند به شناخت اشياء برسد مثلا در مورد حيوان چيزى كه بشر مى‌تواند بدان علم پيدا كند اين است كه او خاصيت ادراك و فعل دارد در حاليكه مدرك فعال حقيقت حيوان نبوده بلكه از خواص يا لوازم حيوان مى‌باشد.


از جمله مطالب استدلالى كه مرحوم [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  بدان مى‌پردازد اين است كه او وقوف بر
او به نقل از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مى‌گويد بشر حتى توان شناخت حقيقت جسم را نيز ندارد بلكه شناخت ما از جسم فقط سه جنبۀ طول و عرض و عمق از آن مى‌باشد.
 
حقائق اشياء را خارج از قدرت بشر مى‌داند او مى‌گويد حتى به بسائط اشياء نيز بشر امكان
 
دسترسى ندارد و تنها از لوازم اشياء است كه مى‌تواند به شناخت اشياء برسد مثلا در مورد
 
حيوان چيزى كه بشر مى‌تواند بدان علم پيدا كند اين است كه او خاصيت ادراك و فعل دارد در حاليكه
 
مدرك فعال حقيقت حيوان نبوده بلكه از خواص يا لوازم حيوان مى‌باشد.
 
 
 
او به نقل از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مى‌گويد بشر حتى توان شناخت حقيقت جسم را نيز ندارد بلكه شناخت ما از
 
جسم فقط سه جنبۀ طول و عرض و عمق از آن مى‌باشد.




خط ۲۶۲: خط ۱۴۶:
صفات كماليه
صفات كماليه


[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] تمام صفات كماليه در ماهيات را سايه‌اى از كمالات قيوم بالذات مى‌داند در نتيجه وحدت
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] تمام صفات كماليه در ماهيات را سايه‌اى از كمالات قيوم بالذات مى‌داند در نتيجه وحدت وجود انتزاعى را ظلّ وحدت حقۀ واجب مى‌داند وى در مورد تعريفاتى كه فلاسفه يا به تعبير خودش متفلسفين از توحيد ارائه كرده‌اند را نمى‌پذيرد و آنها را به سفسطه شبيهتر مى‌داند تا فلسفه و به مغالطه نزديك‌تر مى‌داند تا برهان در همين راستا به چهار تعريف از تعاريف ارائه شده در مورد توحيد نيز اشاره كرده و در سدد ابطال آنان برمى‌آيد.
 
وجود انتزاعى را ظلّ وحدت حقۀ واجب مى‌داند وى در مورد تعريفاتى كه فلاسفه يا به تعبير خودش
 
متفلسفين از توحيد ارائه كرده‌اند را نمى‌پذيرد و آنها را به سفسطه شبيهتر مى‌داند تا فلسفه و به
 
مغالطه نزديك‌تر مى‌داند تا برهان در همين راستا به چهار تعريف از تعاريف ارائه شده در مورد
 
توحيد نيز اشاره كرده و در سدد ابطال آنان برمى‌آيد.
 
 
 
او كلامى از بزرگان فلاسفه كه مى‌گويند وحدت بارى اول وحدت عددى نمى‌باشد را بازگو
 
نموده و به اثبات آن مى‌پردازد وى در علم واجب به چند نكته رسيده است كه عبارتند از:
 
 
 
1-علم واجب اكمل علوم است.
 
 
 
2-عاقل مجرّد معقول نفس خود و عقل ذات خويش مى‌باشد.
 
 
 
3-علم و كمالات عين حقيقت حقه مى‌باشند.
 
 
 
4-خداوند علم محض بوده و از جهت علم
 
كثرتى در آن راه ندارد.
 
 
 
ايشان در ادامه علم را به فعلى و انفعالى تقسيم مى‌كند و مى‌فرمايد:وقتى جوهر معلوم مسبوق
 
بر بصورت علميه‌اش گرديد و از آن منبعث شده بر آن مترتب گشت علم فعلى شده وجود ذى
 
صورتى را افاده مى‌كند و وقتى صورت علميّه‌اى كه معلوم بالذات است و مستفاد از جوهر
 
معلوم متقرر و متأخر از آن به تأخر ذاتى در آن موقع نيز علم انفعالى خواهد بود.
 
 
 
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] از ديگر مطالبى كه در مورد علم بيان مى‌نمايد اين است كه علوم عقول همه از علم حق تعالى
 
مى‌باشد و همچنين علم بسيط حق تعالى به لحاظ تجرد ابلغ علوم مى‌باشد.وى تعقل واجب تعالى را
 
نيز بر تمام اشياء تعقل غير زمانى مى‌شمارد.
 
 
 
مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] علم به شخصى جسمانى كه به شخصيتش ادراك مى‌گردد و همچنين به جسميتش تصور مى‌شود را به دو
 
صورت:1)اثارى احساسى انفعالى كه از وضع و أين و متى و خصوصيت وضع و مكان و زمانش
 
ادراك مى‌شود و اين ادراك متغيّر به تغيّر معلومش مى‌باشد كه در اصطلاح صناعى به علم زمانى هر علم جزئى
 
مشهور است و 2)علم تعقلّى فعلى از جهت علم به تمام علل و احاطه به جميع اسباب متسلسله
 
بر ترتيب و تدرّج حاصل مى‌شود اين علم در اصطلاح صناعى به عقل تام غير زمانى و علم جزئى بر وجه
 
كلى مشهور است.او واجب تعالى را اقدس از اين مى‌داند كه زمانى يا مكانى باشد زيرا او خالق
 
زمان و مكان مى‌باشد و همينطور ابداع‌كننده علل آندو مى‌فرمايد وقتى چنين است چطور مى‌تواند
 
چنين موجودى در تحت زمان و مكان قرار گيرد؟!
 
 
 
مصنف بزرگوار معناى علم را در آيۀ شريفۀ'''يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون بشىء
 
من علمه الا بما شاء'''به علم به ملكيات و ملكوتيات و مستقبلات و ماضيات و حاضرات تفسير مى‌كند
 
و مى‌گويد'''«بشىء من علمه»'''نيز به شيئ از هويات موجودات كه به عين ذواتش و وجوداتش
 
مى‌باشد كه آخرين مرتبه از علم تفصيلى واجب تعالى مى‌باشد وى در ادامه علم بارى تعالى را غير قابل زيادت


و شدت در علم تامّش به ماهيات مى‌داند.
او كلامى از بزرگان فلاسفه كه مى‌گويند وحدت بارى اول وحدت عددى نمى‌باشد را بازگو نموده و به اثبات آن مى‌پردازد وى در علم واجب به چند نكته رسيده است كه عبارتند از:


#علم واجب اكمل علوم است.
#عاقل مجرّد معقول نفس خود و عقل ذات خويش مى‌باشد.
#علم و كمالات عين حقيقت حقه مى‌باشند.
#خداوند علم محض بوده و از جهت علم كثرتى در آن راه ندارد.


ايشان در ادامه علم را به فعلى و انفعالى تقسيم مى‌كند و مى‌فرمايد:وقتى جوهر معلوم مسبوق بر بصورت علميه‌اش گرديد و از آن منبعث شده بر آن مترتب گشت علم فعلى شده وجود ذى صورتى را افاده مى‌كند و وقتى صورت علميّه‌اى كه معلوم بالذات است و مستفاد از جوهر معلوم متقرر و متأخر از آن به تأخر ذاتى در آن موقع نيز علم انفعالى خواهد بود.


عالم بزرگوار مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب به مناسبت بحث از علم خداوند اقدام به پاسخگويى
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] از ديگر مطالبى كه در مورد علم بيان مى‌نمايد اين است كه علوم عقول همه از علم حق تعالى مى‌باشد و همچنين علم بسيط حق تعالى به لحاظ تجرد ابلغ علوم مى‌باشد.وى تعقل واجب تعالى را نيز بر تمام اشياء تعقل غير زمانى مى‌شمارد.


به شبهۀ مشهور اشاعره كه علم واجب به اعمال باعث رفع اختيار از انسان مى‌گردد را نموده است
مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] علم به شخصى جسمانى كه به شخصيتش ادراك مى‌گردد و همچنين به جسميتش تصور مى‌شود را به دو صورت:


او روايت پيغمبر(ص)را كه مى‌فرمايد:ان فعل العبدمسبوق بارادته و مستند إلى اختياره را
#آثارى احساسى انفعالى كه از وضع و أين و متى و خصوصيت وضع و مكان و زمانش ادراك مى‌شود و اين ادراك متغيّر به تغيّر معلومش مى‌باشد كه در اصطلاح صناعى به علم زمانى هر علم جزئى مشهور است.
#علم تعقلّى فعلى از جهت علم به تمام علل و احاطه به جميع اسباب متسلسله بر ترتيب و تدرّج حاصل مى‌شود اين علم در اصطلاح صناعى به عقل تام غير زمانى و علم جزئى بر وجه كلى مشهور است.او واجب تعالى را اقدس از اين مى‌داند كه زمانى يا مكانى باشد زيرا او خالق زمان و مكان مى‌باشد و همينطور ابداع‌كننده علل آندو مى‌فرمايد وقتى چنين است چطور مى‌تواند چنين موجودى در تحت زمان و مكان قرار گيرد؟!
مصنف بزرگوار معناى علم را در آيۀ شريفۀ'''يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون بشىء من علمه الا بما شاء'''به علم به ملكيات و ملكوتيات و مستقبلات و ماضيات و حاضرات تفسير مى‌كند و مى‌گويد'''«بشىء من علمه»'''نيز به شيئ از هويات موجودات كه به عين ذواتش و وجوداتش مى‌باشد كه آخرين مرتبه از علم تفصيلى واجب تعالى مى‌باشد وى در ادامه علم بارى تعالى را غير قابل زيادت و شدت در علم تامّش به ماهيات مى‌داند.


نيز بيان كرده مى‌فرمايد اين بدان معنا نيست كه چون خدا علم به افعال بندگان دارد پس از قبل
عالم بزرگوار مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب به مناسبت بحث از علم خداوند اقدام به پاسخگويى به شبهۀ مشهور اشاعره كه علم واجب به اعمال باعث رفع اختيار از انسان مى‌گردد را نموده است


افعال بندگان معيّن و قطعى گرديده و بشر هم اختيارى از خود براى انجام افعال خوب و بد ندارد.
او روايت پيغمبر(ص)را كه مى‌فرمايد:ان فعل العبدمسبوق بارادته و مستند إلى اختياره را نيز بيان كرده مى‌فرمايد اين بدان معنا نيست كه چون خدا علم به افعال بندگان دارد پس از قبل افعال بندگان معيّن و قطعى گرديده و بشر هم اختيارى از خود براى انجام افعال خوب و بد ندارد.


وى در مقام جواب به اين شبهه به روايت نورانى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]كه مى‌فرمايد:لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين اشاره كرده و اختيار را وديعتى از جانب خداى متعال در وجود انسان مى‌داند.


 
مير داماد در آخر اين كتاب علم الهى را در سه مرتبه تصور نموده و ارادۀ خدا را نيز جزئى از علمش مى‌داند.
وى در مقام جواب به اين شبهه به روايت نورانى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]كه مى‌فرمايد:لا جبر و لا تفويض بل امر
 
بين امرين اشاره كرده و اختيار را وديعتى از جانب خداى متعال در وجود انسان مى‌داند.
 
 
 
[[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  در آخر اين كتاب علم الهى را در سه مرتبه تصور نموده و ارادۀ خدا را نيز
 
جزئى از علمش مى‌داند.




خط ۳۷۳: خط ۱۷۸:




اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدّمه بر آن
اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدّمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀانتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ
 
نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀ
 
انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ
 
شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.
شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.


خط ۳۸۶: خط ۱۸۶:




كتاب الايماضات و التشريفات يا الصحيفة الملكوتية و الحكمة السويّة در موضوع فلسفه مى‌باشد
كتاب الايماضات و التشريفات يا الصحيفة الملكوتية و الحكمة السويّة در موضوع فلسفه مى‌باشد كه توسط مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در سال 1012 هجرى قمرى نگاشته شده است.
 
كه توسط مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در سال 1012 هجرى قمرى نگاشته شده است.


ظاهرا اين كتاب توسط برجسته‌ترين شاگرد مير داماد يعنى صدر المتألهين شيرازى كتابت شده است.


 
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب حول مسائلى چون حدوث عالم،زمان، مكان، بحث از شئون حوادث، هيولاى اولى و غيرهم سخن گفته شده است.كتاب داراى پنج سقايه است كه چهارمين سقايۀ آن از نسخۀ خطى كتاب ساقط گرديده است.
ظاهرا اين كتاب توسط برجسته‌ترين شاگرد [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  يعنى صدر المتألهين شيرازى كتابت شده است.
 
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب حول مسائلى چون حدوث عالم،زمان، مكان، بحث از شئون حوادث،
 
هيولاى اولى و غيرهم سخن گفته شده است.كتاب داراى پنج سقايه است كه چهارمين سقايۀ آن
 
از نسخۀ خطى كتاب ساقط گرديده است.




خط ۴۰۵: خط ۱۹۷:




وجود
وجود در سقايه اول وجود به حسب ظرفهاى وجود توسط [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] مورد بررسى قرار گرفته است.
 
در سقايه اول وجود به حسب ظرفهاى وجود توسط [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] مورد بررسى قرار گرفته است.
 
در سقايۀ دوم نيز به شئون حوادث بحسب احكام حدوث پرداخته است.[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه از قائلان
 
به اصالت ماهيت مى‌باشد در اينجا سبق ماهيت از وجود را اثبات كرده است وى حدوث را
 
امرى تدريجى و دفعى مى‌داند به اين معنا كه وجود شىء بتمامه در زمانى اگر باشد از جهت بدايه دين
 
داراى حدوث تدريجى خواهد بود.اما اگر وجود شىء بتمامه در زمانى بوده و سپس اين وجود استمرار داشته
 
باشد داراى حدوث دفعى مى‌گردد.وى سوّمين نوع حدوث را حدوث زمانى مى‌داند كه نه حدوث


در سقايۀ دوم نيز به شئون حوادث بحسب احكام حدوث پرداخته است.[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه از قائلان به اصالت ماهيت مى‌باشد در اينجا سبق ماهيت از وجود را اثبات كرده است وى حدوث را امرى تدريجى و دفعى مى‌داند به اين معنا كه وجود شىء بتمامه در زمانى اگر باشد از جهت بدايه دين داراى حدوث تدريجى خواهد بود.اما اگر وجود شىء بتمامه در زمانى بوده و سپس اين وجود استمرار داشته باشد داراى حدوث دفعى مى‌گردد.وى سوّمين نوع حدوث را حدوث زمانى مى‌داند كه نه حدوث
تدريجى دارد و نه حدوث دفعى بلكه در نفس زمان به غير جهت انطباقى مى‌باشد.
تدريجى دارد و نه حدوث دفعى بلكه در نفس زمان به غير جهت انطباقى مى‌باشد.


 
حركت از جمله مسائلى كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب به دنبال اثبات آن است تقسيم حركت به حركت توسطى و حركت قطعى مى‌باشد.از ديگر تقسيماتى كه بدان قائل شده است تقسيم حركت به قطعى و آنى و توسطى است.
 
حركت
 
از جمله مسائلى كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب به دنبال اثبات آن است تقسيم حركت به حركت توسطى و
 
حركت قطعى مى‌باشد.از ديگر تقسيماتى كه بدان قائل شده است تقسيم حركت به قطعى و آنى و توسطى است.
 
ايشان حدوث را نيز به حدوث دهرى و حدوث زمانى تقسيم مى‌كند.
ايشان حدوث را نيز به حدوث دهرى و حدوث زمانى تقسيم مى‌كند.


خط ۴۴۱: خط ۲۱۵:
علم الهى
علم الهى


[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين سقايه به موضوع علم در علم اعلى پرداخته و موضوع آن را حقيقت متقرر بما هى حقيقت
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين سقايه به موضوع علم در علم اعلى پرداخته و موضوع آن را حقيقت متقرر بما هى حقيقت متقرر مى‌داند او معتقد است بحث از هيوئى و صورت و خواص آنها از مباحث حكمت طبيعيه نبوده بلكه از مسائل حكمت فوق طبيعيه مى‌باشد.او محسوس بودن جسم طبيعى را از جهت عوارضش مى‌داند و مى‌گويد جسم طبيعى محسوس حرف يا معقول صرف نمى‌باشد بلكه از جهت عوارضش محسوس بوده ولى از جهت ذاتش معقول مى‌باشد.
 
متقرر مى‌داند او معتقد است بحث از هيوئى و صورت و خواص آنها از مباحث حكمت طبيعيه نبوده بلكه
 
از مسائل حكمت فوق طبيعيه مى‌باشد.او محسوس بودن جسم طبيعى را از جهت عوارضش مى‌داند و
 
مى‌گويد جسم طبيعى محسوس حرف يا معقول صرف نمى‌باشد بلكه از جهت عوارضش محسوس بوده ولى
 
از جهت ذاتش معقول مى‌باشد.
 
 
 
مؤلف كتاب به دو نظر اشراقيون و مشائيون و بالخصوص سردمدار ايندو نظريه يعنى افلاطون
 
الهى و ارسطوطاليس در مورد هيولاى اولى و قوۀ قبول آنها پرداخته و براى اثبات حقانيّت


يكى از آندو براهينى را اقامه مى‌كند.
مؤلف كتاب به دو نظر اشراقيون و مشائيون و بالخصوص سردمدار ايندو نظريه يعنى افلاطون الهى و ارسطوطاليس در مورد هيولاى اولى و قوۀ قبول آنها پرداخته و براى اثبات حقانيّت يكى از آندو براهينى را اقامه مى‌كند.




خط ۴۶۳: خط ۲۲۳:
وحدت وجود
وحدت وجود


از ديگر تقسيمات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب تقسيم وحدت به سه نوع وحدت شخصيه، وحدت نوعيّه
از ديگر تقسيمات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين كتاب تقسيم وحدت به سه نوع وحدت شخصيه، وحدت نوعيّه و وحدت عرضيّه مى‌باشد.او قوه را بر شش امر قابل انطباق مى‌داند كه عبارتند از:
 
و وحدت عرضيّه مى‌باشد.او قوه را بر شش امر قابل انطباق مى‌داند كه عبارتند از:
 
 
 
1-بر هرچيزى كه آن مبداء تأثر و تغيّر است.
 
 
 
2-بر چيزى كه مقابل بالفعل است.
 
 
 
3-بر قوۀ بر فعل.
 
 
 
4-بر جواز فعل و انفعال شىء.
 
 
 
5-بر قوۀ فعليه‌اى كه فاعليت از مشيتّى سرچشمه مى‌گيرد كه عبارتست از قدرت و قوت اختيارى.
 
 
 
6-بر قوۀ منفعل.
 
 


#بر هرچيزى كه آن مبداء تأثر و تغيّر است.
#بر چيزى كه مقابل بالفعل است.
#بر قوۀ بر فعل.
#بر جواز فعل و انفعال شىء.
#بر قوۀ فعليه‌اى كه فاعليت از مشيتّى سرچشمه مى‌گيرد كه عبارتست از قدرت و قوت اختيارى.
#بر قوۀ منفعل.
ايشان قوايى را كه مبداء حركات و افعال است را نيز به دو صورت مقارن نطق و تخييل و آنچه در غير
ايشان قوايى را كه مبداء حركات و افعال است را نيز به دو صورت مقارن نطق و تخييل و آنچه در غير
ذوات نطق و تخييل مى‌باشد تقسيم مى‌نمايد و بحثى مبسوط در معانى قابليت و فاعليت ارائه مى‌كند.
ذوات نطق و تخييل مى‌باشد تقسيم مى‌نمايد و بحثى مبسوط در معانى قابليت و فاعليت ارائه مى‌كند.


 
آخرين سقايۀ كتاب اياضات كه پنجمين سقايه مى‌باشد در مورد متقرر الحقيقه و غير متقرر الحقيقه و ماهيات متأصله و مقولات عشر مى‌باشد.
 
آخرين سقايۀ كتاب اياضات كه پنجمين سقايه مى‌باشد در مورد متقرر الحقيقه و غير متقرر الحقيقه و ماهيات
 
متأصله و مقولات عشر مى‌باشد.




خط ۵۰۸: خط ۲۴۱:




اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدمه
اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام جناب آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده در قطع وزيرى بوسيلۀ انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.
 
بر آن نوشته شده است و به اهتمام جناب آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده در قطع وزيرى بوسيلۀ
 
انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ
 
شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.




خط ۵۲۱: خط ۲۴۸:




رسالۀ ايقاضات مرحوم [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  را رساله‌اى كلامى مى‌توان دانست كه در جواب اشاعره و جبريّه
رسالۀ ايقاضات مرحوم مير داماد را رساله‌اى كلامى مى‌توان دانست كه در جواب اشاعره و جبريّه در اوائل قرن يازدهم هجرى نوشته شده است.اين رساله عربى بوده و فقط يك قسمت از كتاب كه نقل قولى است از رسالۀ جبر و قدر به خاطر اينكه مطالبش عينا نقل شود به زبان فارسى مى‌باشد.مرحوم مير داماد خود تاريخ شروع به تأليف اين رساله را طبق دستخطى كه از وى راجع به اين كتاب به ما رسيده است اواخر سال 1025 هجرى قمرى ذكر نموده است.
 
در اوائل قرن يازدهم هجرى نوشته شده است.اين رساله عربى بوده و فقط يك قسمت از كتاب كه نقل قولى
 
است از رسالۀ جبر و قدر به خاطر اينكه مطالبش عينا نقل شود به زبان فارسى مى‌باشد.مرحوم [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  خود
 
تاريخ شروع به تأليف اين رساله را طبق دستخطى كه از وى راجع به اين كتاب به ما رسيده است اواخر سال
 
1025 هجرى قمرى ذكر نموده است.
 




خط ۵۳۶: خط ۲۵۴:




رساله داراى بخشهاى گوناگون مى‌باشد كه متشكل از طرح ادعاها و اشكالات اشاعره و قدريّه
رساله داراى بخشهاى گوناگون مى‌باشد كه متشكل از طرح ادعاها و اشكالات اشاعره و قدريّه و جواب آنها و بيان روايات معصومين در اين زمينه مى‌باشد.
 
و جواب آنها و بيان روايات معصومين در اين زمينه مى‌باشد.




خط ۵۴۴: خط ۲۶۰:
خلق افعال
خلق افعال


اولين قسمت در موضوع خلق افعال است يعنى همان ادعائى كه اشاعره دارند به اين مضمون كه
اولين قسمت در موضوع خلق افعال است يعنى همان ادعائى كه اشاعره دارند به اين مضمون كه خداى سبحان خالق اعمال بندگان مى‌باشد و بشر خود هيچ نقشى در اين زمينه ندارد.مير داماد مى‌گويد اين از غامضات اغوار علم و غوامض اسرار حكمت است كه ما در كتب حكمى خود و همينطور كتاب الرواشح السماويه فى شرح احاديث الاماميّه كه شرحى است بر اصول كافى بطور مفصل به جواب آن پرداخته‌ايم كه در اينجا نيز به آن اشاره مى‌كنيم.او در واقع فرق قائل مى‌شود بين فاعل بالارادة و بالاختيار با جاعل و موجب اراده و اختيار و مى‌گويد انسان مباشر فيض الهى است كه اعمال به دست و با اختيار و اراده‌اى خداوند در وجود او نهاده است انجام مى‌شود او در ادامه به موضوع قضا و قدر پرداخته و شرور واقعه در وجود را بالعرض در قضاء الهى داخل مى‌داندنه در قدر خداى سبحان.
 
خداى سبحان خالق اعمال بندگان مى‌باشد و بشر خود هيچ نقشى در اين زمينه ندارد.[[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]
 
مى‌گويد اين از غامضات اغوار علم و غوامض اسرار حكمت است كه ما در كتب حكمى خود و همينطور
 
كتاب الرواشح السماويه فى شرح احاديث الاماميّه كه شرحى است بر اصول كافى بطور مفصل
 
به جواب آن پرداخته‌ايم كه در اينجا نيز به آن اشاره مى‌كنيم.او در واقع فرق قائل مى‌شود بين فاعل
 
بالارادة و بالاختيار با جاعل و موجب اراده و اختيار و مى‌گويد انسان مباشر فيض الهى است كه
 
اعمال به دست و با اختيار و اراده‌اى خداوند در وجود او نهاده است انجام مى‌شود او
 
در ادامه به موضوع قضا و قدر پرداخته و شرور واقعه در وجود را بالعرض در قضاء الهى داخل مى‌داندنه در قدر خداى سبحان.
 
 
 
مصنف بعد از بيان واقع در خلق افعال اقدام به طرح شش ايقاظ مى‌نمايد كه نگاهى اجمالى به آنها


خواهيم داشت.
مصنف بعد از بيان واقع در خلق افعال اقدام به طرح شش ايقاظ مى‌نمايد كه نگاهى اجمالى به آنها خواهيم داشت.


خيرات و شرور نظام وجود
خيرات و شرور نظام وجود


ايقاظ اول را به خيرات و شرور نظام وجود اختصاص داده است او در اين ايقاظ تمام
ايقاظ اول را به خيرات و شرور نظام وجود اختصاص داده است او در اين ايقاظ تمام خيرات و كمالات را اعم از صفات و اخلاق و ملكات و افعال و اعمال را بالذات منبعث از ارادۀ الهى و رحمت فياضّه‌اش و خيريت محض تمام و وهابيت فعالۀ دائمۀ‌اش مى‌داند ولى شرور را به نقص استعدادات و استحقاقات و كاستى‌هاى موجودات نسبت مى‌دهد نه به بخل فيض الهى و براى استدلال آيۀ شريفۀ'''ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيئة فمن نفسك'''را ذكر مى‌كند.ايقاظ دوم در مورد مادۀ اولى حركت متصله مى‌باشد او خداوند را داراى جود فيّاضى معرفى مى‌كند كه لحظه‌اى از افاضه و اعطاء درنگ نمى‌كند و موجودات همگى قابل اين فيوضاتند كه در طول هم مى‌باشند و هيولاى اولى در رديف اول اين قبول فيض قرار دارد.
 
خيرات و كمالات را اعم از صفات و اخلاق و ملكات و افعال و اعمال را بالذات منبعث از
 
ارادۀ الهى و رحمت فياضّه‌اش و خيريت محض تمام و وهابيت فعالۀ دائمۀ‌اش مى‌داند ولى
 
شرور را به نقص استعدادات و استحقاقات و كاستى‌هاى موجودات نسبت مى‌دهد نه به بخل فيض الهى
 
و براى استدلال آيۀ شريفۀ'''ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيئة فمن نفسك'''را ذكر
 
مى‌كند.ايقاظ دوم در مورد مادۀ اولى حركت متصله مى‌باشد او خداوند را داراى جود فيّاضى
 
معرفى مى‌كند كه لحظه‌اى از افاضه و اعطاء درنگ نمى‌كند و موجودات همگى قابل اين فيوضاتند كه در طول هم
 
مى‌باشند و هيولاى اولى در رديف اول اين قبول فيض قرار دارد.


لا جبر و لا تفويض
لا جبر و لا تفويض


سوّمين ايقاظ اختصاص به بيان رواياتى
سوّمين ايقاظ اختصاص به بيان رواياتى در رد قدريه و پاسخ به آنها دارد كه از عنوان لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين براى اين ايقاظ بهره گرفته است.او دو روايت از پيغمبر اكرم(ص)به اين مضامين نقل مى‌كند كه القدريه محبوس هذه الامّة و لعنت القدريّة على لسان سبعين نبيّا.سپس در اختلافى كه در تعيين مصداق قدريه وجود دارد را بيان مى‌كند كه شيعيان و معتزله جبريون و اشاعره و همفكرانشان را قدريه مى‌دانند و آنها را كسانى مى‌پندارند كه قائل به اسناد تمام خيرات و شرور به قضاء و قدر الهى بدون مدخليّت قدرت بشرى در اين راستا مى‌باشند و اشاعره خيال مى‌كنند منظور از اصحاب قدر كه در روايت آمده معتزله و شيعه مى‌باشد كه علت چنين‌نسبتى به شيعه و معتزله از سوى اشاعره مبالغه‌اى است كه از سوى اين دو طائفه نسبت به انكار قدر صورت گرفته است.مير داماد با استناد به كلماتى از بزرگان اشاعره به قضاوت در بين ايندو عقيده نشسته و منظور از قدريّه را بدون نياز به هيچگونه تأويلى همان جبريّه مى‌شمارد.
 
در رد قدريه و پاسخ به آنها دارد كه از عنوان لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين براى اين ايقاظ
 
بهره گرفته است.او دو روايت از پيغمبر اكرم(ص)به اين مضامين نقل مى‌كند كه القدريه محبوس هذه الامّة
 
و لعنت القدريّة على لسان سبعين نبيّا.سپس در اختلافى كه در تعيين مصداق قدريه وجود دارد را بيان
 
مى‌كند كه شيعيان و معتزله جبريون و اشاعره و همفكرانشان را قدريه مى‌دانند و آنها را كسانى مى‌پندارند
 
كه قائل به اسناد تمام خيرات و شرور به قضاء و قدر الهى بدون مدخليّت قدرت بشرى در اين راستا مى‌باشند
 
و اشاعره خيال مى‌كنند منظور از اصحاب قدر كه در روايت آمده معتزله و شيعه مى‌باشد كه علت چنين‌نسبتى به شيعه و معتزله از سوى اشاعره مبالغه‌اى است كه از سوى اين دو طائفه نسبت به انكار قدر صورت
 
گرفته است.[[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  با استناد به كلماتى از بزرگان اشاعره به قضاوت در بين ايندو عقيده
 
نشسته و منظور از قدريّه را بدون نياز به هيچگونه تأويلى همان جبريّه مى‌شمارد.
 
 


مؤلف در ايقاظ چهارم رساله به بيان رواياتى كه مفهوم لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين را افاده
مؤلف در ايقاظ چهارم رساله به بيان رواياتى كه مفهوم لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين را افاده
مى‌كنند پرداخته و روايات موجود در اين زمينه را متظافر بلكه معتبرة الاسانيد و متواترة المعنى مى‌شمارد.
مى‌كنند پرداخته و روايات موجود در اين زمينه را متظافر بلكه معتبرة الاسانيد و متواترة المعنى مى‌شمارد.


او نود و دو روايت كوچك و بزرگ را در اين خصوص نقل مى‌كند كه ما فقط به دو نمونه از آنها اشاره
او نود و دو روايت كوچك و بزرگ را در اين خصوص نقل مى‌كند كه ما فقط به دو نمونه از آنها اشاره
مى‌كنيم:
#يونس بن عبدالرحمن عن غير واحد عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهما السلام قالا:ان اللّه ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم بها و اللّه اعزّ من ان يريد امرا فلا يكون قال فسئلا: هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟قالا نعم، اوسع ممّا بين السماء و الارض.
#عن يونس بن عبدالرحمن عن حفص بن قرط عن ابى عبداللّه عليه السلام قال قال رسول اللّه(ص):من زعم ان اللّه تعالى يأمر بالسوء و الفحشاء فقد كذب على اللّه و من زعم ان الخير و الشرّ بغير مشيّة اللّه فقد اخرج اللّه من سلطانه و من زعم ان المعاصى بغير قوّة اللّه فقد كذب على اللّه و من كذب على اللّه ادخله اللّه النار.


مى‌كنيم:1)يونس بن عبدالرحمن عن غير واحد عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهما السلام قالا:ان اللّه ارحم
ايقاظ پنجم در بيان جبريّه و قدريّه و مفوضّه است.او دوباره روايتى كه از پيغمبر(ص)وارد شده در مورد قدريّه كه انها مجوس هذه الامّه و انها ملعونة على لسان سبعين نبيا اشاره كرده و به وضوح اين حديث را در مورد اشاعره مى‌داند كه همان جبريّه و كسبيّه هستند آنهايى كه تمام شرور، خيرات، طاعات و معاصى را به خداوند نسبت مى‌دهند و به كلى منكر اختيار و قدرت بندگان هستند.
 
او مفوّضه و منكرين قضا و قدر را نيز عين جبريّون مشمول كلام پيغمبر(ص)و ائمه معصومين در لعن قدريّه مى‌داند و مى‌فرمايد هردو فرقه يعنى جبريّون و مفوّضه مجوس اين امت‌اند كه از صراط مستقيم به كنار افتاده‌اند.[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] فقط فقط اصحاب عدل و توحيد را در صراط مستقيم و امّت وسط مى‌داند.
بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم بها و اللّه اعزّ من ان يريد امرا فلا يكون قال فسئلا:
 
هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟قالا نعم، اوسع ممّا بين السماء و الارض.


 
آخرين و ششمين ايقاظ در مورد افعال و ارادۀ عباد و نظام وجود مى‌باشد.مصنّف در اين ايقاظ در سه مقام سخن مى‌گويد نخست اينكه افعال بندگان به اراده و اختيار خود آنهاست.دوم اينكه اراده در سلسلۀ معلوليّت به علل خارجيّه فقهى مى‌باشد كه نهايتا به قدرت قيوميۀ وجوبيّه و ارادۀ حقۀ ربوبيّه ختم مى‌گردد.سوم بحثى است كه در مورد خير يا شرّ بودن افعال قبيحۀ اشقياء مطرح مى‌كند و با دلائل و براهينى به پاسخ اين سؤال مى‌پردازد.
 
2)عن يونس بن عبدالرحمن عن حفص بن قرط عن ابى عبداللّه عليه السلام قال قال رسول اللّه(ص):من زعم
 
ان اللّه تعالى يأمر بالسوء و الفحشاء فقد كذب على اللّه و من زعم ان الخير و الشرّ بغير مشيّة اللّه فقد اخرج
 
اللّه من سلطانه و من زعم ان المعاصى بغير قوّة اللّه فقد كذب على اللّه و من كذب على اللّه ادخله اللّه النار.
 
 
 
ايقاظ پنجم در بيان جبريّه و قدريّه و مفوضّه است.او دوباره روايتى كه از پيغمبر(ص)وارد شده
 
در مورد قدريّه كه انها مجوس هذه الامّه و انها ملعونة على لسان سبعين نبيا اشاره كرده و به وضوح اين
 
حديث را در مورد اشاعره مى‌داند كه همان جبريّه و كسبيّه هستند آنهايى كه تمام شرور، خيرات،
 
طاعات و معاصى را به خداوند نسبت مى‌دهند و به كلى منكر اختيار و قدرت بندگان هستند.
 
 
 
او مفوّضه و منكرين قضا و قدر را نيز عين جبريّون مشمول كلام پيغمبر(ص)و ائمه معصومين در لعن
 
قدريّه مى‌داند و مى‌فرمايد هردو فرقه يعنى جبريّون و مفوّضه مجوس اين امت‌اند كه از صراط مستقيم
 
به كنار افتاده‌اند.[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] فقط فقط اصحاب عدل و توحيد را در صراط مستقيم و امّت وسط مى‌داند.
 
 
 
آخرين و ششمين ايقاظ در مورد افعال و ارادۀ عباد و نظام وجود مى‌باشد.مصنّف در اين ايقاظ
 
در سه مقام سخن مى‌گويد نخست اينكه افعال بندگان به اراده و اختيار خود آنهاست.دوم اينكه اراده در
 
سلسلۀ معلوليّت به علل خارجيّه فقهى مى‌باشد كه نهايتا به قدرت قيوميۀ وجوبيّه و ارادۀ حقۀ
 
ربوبيّه ختم مى‌گردد.سوم بحثى است كه در مورد خير يا شرّ بودن افعال قبيحۀ اشقياء مطرح مى‌كند
 
و با دلائل و براهينى به پاسخ اين سؤال مى‌پردازد.




خط ۶۶۳: خط ۲۹۰:




اين رساله در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته
اين رساله در ضمن جلد اول مصنفات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀ انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.
 
شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀ انتشارات انجمن
 
آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964
 
مى‌باشد.




خط ۶۷۵: خط ۲۹۶:
==معرفى اجمالى==
==معرفى اجمالى==


 
خلسة الملكوت عنوان رساله‌اى است كه مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] آنرا در مباحثى همچون حدوث عالم و دثور آن، نفوس فلكيه و ترتيب موجودات و...در سال 1014 هجرى نوشته است.
خلسة الملكوت عنوان رساله‌اى است كه مرحوم [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] آنرا در مباحثى همچون حدوث عالم
 
و دثور آن، نفوس فلكيه و ترتيب موجودات و...در سال 1014 هجرى نوشته است.




خط ۶۸۵: خط ۳۰۳:




در رشح اول [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] خود چگونگى تأليف كتاب را به اين ترتيب بيان كرده است كه به دنبالۀ
در رشح اول [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] خود چگونگى تأليف كتاب را به اين ترتيب بيان كرده است كه به دنبالۀ خوابى كه در شب سيزدهم ماه شعبان المعظم سال 1014 ديده بود و در آن خواب عده‌اى از وى در مورد اثبات دهر و حدوث عالم سئوال كرده‌اند كه در واقع اين رساله همان جوابى است كه مير داماد در آن رؤيا به سئوال كنندگانى از عالم ملكوت املاء نموده است.
 
خوابى كه در شب سيزدهم ماه شعبان المعظم سال 1014 ديده بود و در آن خواب عده‌اى
 
از وى در مورد اثبات دهر و حدوث عالم سئوال كرده‌اند كه در واقع اين رساله همان
 
جوابى است كه [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  در آن رؤيا به سئوال كنندگانى از عالم ملكوت املاء نموده است.




خط ۶۹۷: خط ۳۰۹:
==ساختار و گزارش محتوا==
==ساختار و گزارش محتوا==


 
مصنف اين رساله را در دو رشح تنظيم نموده است كه هركدام داراى بخشهاى گوناگونى مى‌باشد كه ظاهرا بيانگر حالات مختلف مؤلف در ابراز مطالب آن فصلها مى‌باشد مثلا بخشى را در هر رشحه خلسۀ ملكوتيه ناميده است بخش ديگرى را ترشيح و بخشى ديگر را تشريق.
مصنف اين رساله را در دو رشح تنظيم نموده است كه هركدام داراى بخشهاى گوناگونى
 
مى‌باشد كه ظاهرا بيانگر حالات مختلف مؤلف در ابراز مطالب آن فصلها مى‌باشد مثلا بخشى
 
را در هر رشحه خلسۀ ملكوتيه ناميده است بخش ديگرى را ترشيح و بخشى ديگر را تشريق.
 
 


از جمله مسائلى كه در اين رساله به تفصيل بدانها پرداخت شده است عبارتند از:
از جمله مسائلى كه در اين رساله به تفصيل بدانها پرداخت شده است عبارتند از:


 
#سرحديّت تقدم بارى تعالى و ذاتى بودن آن تقدم و متأخر بود عالم به لحاظ هويّت كه علت آن، ماهوى بودن عالم است و تعالى و علّو خداوند از افق زمان باعث ازليّت، سرحديّت و ابديّت او گرديده است
 
#حادث بودن عالم و همينطور حادث بودن افاضۀ بارى تعالى بر موجودات و ايجاد عالم معدوم.
1-سرحديّت تقدم بارى تعالى و ذاتى بودن آن تقدم و متأخر بود عالم به لحاظ هويّت كه علت آن، ماهوى بودن
#كيفيت خلقت عالم و حل چند شبهه در مورد آن.
 
#خلق و بعث كه با استناد به آيۀ شريفه'''ما خلقكم و لا بعثكم الاّ كنفس واحدة ان اللّه‌سميع بصير'''و كلام امير المؤمنين(ع)در نهج البلاغه با اين عبارت كه:الحمد للّه الذى لم تسبق له حال، حالا فيكون اولا قبل ان يكون آخرا و ظاهرا قبل ان يكون باطنا لم يحلل فى الاشياء فيقال هو فيها كائن و لم ينأعنها فيقال هو منها بائن و همچنين كلام پيغمبر اكرم(ص)در خطبۀ اشباح كه مى‌فرمايد ما اختلف عليه دهر فتختلف منه الحال و لا كان فى مكان فيجوز عليه الانتقال و من هذه الخطبة المنشىء اصناف الاشياء بلا روّية فكر آل إليها و لا قريحة غريزة أضمر عليها و لا تجربة افادها من حوادث الدهور و لا شريك اعانه على ابتداع عجائب الامور فتمّ بأمره و أذغن لطاعة و اجاب إلى دعوته لم يعترض دونه ريث المبطى لا أفاة المتكىء...و ديگر احاديثى از [[امام صادق]]، امام كاظم و امام رضا عليهم السلام بيان نموده است.
عالم است و تعالى و علّو خداوند از افق زمان باعث ازليّت، سرحديّت و ابديّت او گرديده است
#وجود مبدع و جعل عالم و افاضۀ خير توسط خداى متعال.
 
#بحث از زمان و حركت و اين‌كه زمان حادث نبوده كما اينكه حركتى كه محلّ زمان است حادث نمى‌باشد.
2-حادث بودن عالم و همينطور حادث بودن افاضۀ بارى تعالى بر موجودات و ايجاد عالم معدوم.
#حركت و ارادۀ جزئى و نسبت بين آندو.
 
#نفوس فلكيّه كه قسمى از ملائكه مى‌باشند و تأثيرى كه آنها در اجرام فلكى دارند به اين صورت كه كانه اجرام سماوى بمنزلۀ بدن اين نفوس عاقلۀ فلكيّه بوده و حركات و سكنات آنان تأثير خود را در آن اجرام ظاهر مى‌گرداند.
 
#بطلان ذوات ممكنه كه فقط با افاضۀ بارى تعالى موجود خواهند شد.
 
#حوادث زمانيّه و آنات وجود
3-كيفيت خلقت عالم و حل چند شبهه در مورد آن.
#تصحيح حدوث زمانى كه محاولۀ آنرا به عده‌اى متفلسف مقلّد نسبت داده است.
 
 
 
4-خلق و بعث كه با استناد به آيۀ شريفه'''ما خلقكم و لا بعثكم الاّ كنفس واحدة ان اللّه‌سميع بصير'''و كلام امير المؤمنين(ع)در نهج البلاغه با اين عبارت كه:الحمد للّه الذى لم تسبق له حال، حالا فيكون
 
اولا قبل ان يكون آخرا و ظاهرا قبل ان يكون باطنا لم يحلل فى الاشياء فيقال هو فيها كائن و لم ينأ
 
عنها فيقال هو منها بائن و همچنين كلام پيغمبر اكرم(ص)در خطبۀ اشباح كه مى‌فرمايد ما اختلف عليه
 
دهر فتختلف منه الحال و لا كان فى مكان فيجوز عليه الانتقال و من هذه الخطبة المنشىء اصناف الاشياء
 
بلا روّية فكر آل إليها و لا قريحة غريزة أضمر عليها و لا تجربة افادها من حوادث الدهور و لا شريك
 
اعانه على ابتداع عجائب الامور فتمّ بأمره و أذغن لطاعة و اجاب إلى دعوته لم يعترض دونه ريث
 
المبطى لا أفاة المتكىء...و ديگر احاديثى از [[امام صادق]]، امام كاظم و امام رضا عليهم السلام بيان
 
نموده است.
 
 
 
5-وجود مبدع و جعل عالم و افاضۀ خير توسط خداى متعال.
 
 
 
6-بحث از زمان و حركت و اين‌كه زمان حادث نبوده كما اينكه حركتى كه محلّ زمان است
 
حادث نمى‌باشد.
 
 
 
7-حركت و ارادۀ جزئى و نسبت بين آندو.
 
 
 
8-نفوس فلكيّه كه قسمى از ملائكه مى‌باشند و تأثيرى كه آنها در اجرام فلكى دارند به اين
 
صورت كه كانه اجرام سماوى بمنزلۀ بدن اين نفوس عاقلۀ فلكيّه بوده و حركات و سكنات آنان
 
تأثير خود را در آن اجرام ظاهر مى‌گرداند.
 
 
 
9-بطلان ذوات ممكنه كه فقط با افاضۀ بارى تعالى موجود خواهند شد.
 
 
 
10-حوادث زمانيّه و آنات وجود
 
 
 
11-تصحيح حدوث زمانى كه محاولۀ آنرا به عده‌اى متفلسف مقلّد نسبت داده است.
 
 


==معرفى نسخه==
==معرفى نسخه==
خط ۷۹۰: خط ۳۴۱:




رسالۀ اعضالات را مرحوم [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  در قرن يازدهم هجرى براى تبيين برخى نكات غامض
رسالۀ اعضالات را مرحوم مير داماد در قرن يازدهم هجرى براى تبيين برخى نكات غامض


رياضى و فقهى و فلسفى و كلامى تأليف نموده است.
رياضى و فقهى و فلسفى و كلامى تأليف نموده است.
خط ۱٬۰۲۷: خط ۵۷۸:
كتاب المختصرات همچنانكه از نامش پيداست مجموعه‌اى از رسائل كوتاه، مختصر و مفيد از مرحوم
كتاب المختصرات همچنانكه از نامش پيداست مجموعه‌اى از رسائل كوتاه، مختصر و مفيد از مرحوم


[[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]  دانشمند بزرگ اسلامى در قرن يازدهم كه در موضوعات گوناگونى به زبان عربى و فارسى
مير داماد دانشمند بزرگ اسلامى در قرن يازدهم كه در موضوعات گوناگونى به زبان عربى و فارسى


نوشته شده‌اند
نوشته شده‌اند
خط ۱٬۱۳۰: خط ۶۸۱:
17)تفسير آيۀ امانت الهى:اين رساله را به زبان فارسى در تفسير آيۀ شريفه:'''انا عرضنا الامانة على السماوات
17)تفسير آيۀ امانت الهى:اين رساله را به زبان فارسى در تفسير آيۀ شريفه:'''انا عرضنا الامانة على السماوات


و الارض فأبين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا'''.طبق بيان خود [[میرداماد، محمد باقر بن محمد|مير داماد]]
و الارض فأبين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا'''.طبق بيان خود مير داماد


در اردوى شاه عباس در همدان در سال 1039 هجرى قمرى به درخواست عده‌اى از ملازمان
در اردوى شاه عباس در همدان در سال 1039 هجرى قمرى به درخواست عده‌اى از ملازمان
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش