۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،پ' به '، پ') |
جز (جایگزینی متن - '،ح' به '، ح') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
سلمى براى كسب حديث و تصوف سفرهاى بسيارى كرد، و به عراق، رى، همدان، | سلمى براى كسب حديث و تصوف سفرهاى بسيارى كرد، و به عراق، رى، همدان، مرو، حجاز، و شهرهاى ديگر جهان اسلامى رفت، و سرانجام در نيشابور رحل اقامت افكند.از شيوخ او ابوالحسن دار قطنى در حديث و تفسير، و ابونصر سرّاج طوسى صاحب اللمع، و ابوالقاسم نصر آبادى(وفات،372 ه.ق.)و ابوعمرو اسمعيل بن نجيد، در تصوّف نامبردارند،جز اينها نيز از (28)عالم و صوفى ديگر نيز كسب علم و معرفت كرده است. | ||
سلمى از دودمانى مشهور و متمكّن در نيشابور بوده است و گفتهاند«او را كتب خانهيى بزرگ بوده كه در آنجا كتابهاى زياد و نادرى جمع كرده بوده كه برخى از آنها كمياب بوده، و دانشمندان نيشابور و شيوخ آن شهر از نفايس كتب آن عاريه مىگرفتند.» | سلمى از دودمانى مشهور و متمكّن در نيشابور بوده است و گفتهاند«او را كتب خانهيى بزرگ بوده كه در آنجا كتابهاى زياد و نادرى جمع كرده بوده كه برخى از آنها كمياب بوده، و دانشمندان نيشابور و شيوخ آن شهر از نفايس كتب آن عاريه مىگرفتند.» | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
[[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](وفات،638 ه.ق.)در باب(161)از كتاب فتوحات مكيّه مىگويد كه: «دچار وحشت و حيرتى شده بودم(در ماه محرّم سال 591 ه.ق.)و به خانۀ شخصى كه ميان من و او مؤانست بود فرود آمده بودم، و طالب فرج بودم،ناگهان سايۀ شخصى ظاهر شد من از جاى برجستم، سايۀ آن شخص با من معانقه كرد!چون نيكو نگريستم شيخ ابوعبد الرحمن سلمى بود كه روح وى در صورت جسدانى متمثل شده بود.مرا گفت: اين حالت | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]](وفات،638 ه.ق.)در باب(161)از كتاب فتوحات مكيّه مىگويد كه: «دچار وحشت و حيرتى شده بودم(در ماه محرّم سال 591 ه.ق.)و به خانۀ شخصى كه ميان من و او مؤانست بود فرود آمده بودم، و طالب فرج بودم،ناگهان سايۀ شخصى ظاهر شد من از جاى برجستم، سايۀ آن شخص با من معانقه كرد!چون نيكو نگريستم شيخ ابوعبد الرحمن سلمى بود كه روح وى در صورت جسدانى متمثل شده بود.مرا گفت: اين حالت تو، حالت قبض است، و من نيز در اين مقام از دنيا به عقبى رفتهام،قدر اين مقام بدان و خرسند باش كه با خضر(ع)در اين مقام شريكى.گفتم:نام اين مقام نمىدانم.گفت:نام اين مقام قرب است در آن پايدار باش!» | ||
==عارفانهها== | ==عارفانهها== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
اين مؤلّفان به ندرت عقيده و احساس و مواجيد رأى خودشان را ابراز كردهاند و تنها به تكرار اقوال مشايخ بسنده كردهاند.لذا از مؤلف ما نيز سخن عارفانه و صوفيانۀ خاصّ خود او توقّع نمىتوان كرد. | اين مؤلّفان به ندرت عقيده و احساس و مواجيد رأى خودشان را ابراز كردهاند و تنها به تكرار اقوال مشايخ بسنده كردهاند.لذا از مؤلف ما نيز سخن عارفانه و صوفيانۀ خاصّ خود او توقّع نمىتوان كرد. | ||
اما در بغداد و در خراسان،در همان زمان جنيد و اندكى پس از آن، كسانى بودند كه پس از فهم و بيان سخنان مشايخ، به ذكر عقايد و مواجيد خود نيز مىپرداختند و فهم خود را از تصوّف، بى پروا، به زبان مىآوردند، و كتاب و سنّت را بنابر فهم و استنباط خود تفسير مىدادند.بايزيد | اما در بغداد و در خراسان،در همان زمان جنيد و اندكى پس از آن، كسانى بودند كه پس از فهم و بيان سخنان مشايخ، به ذكر عقايد و مواجيد خود نيز مىپرداختند و فهم خود را از تصوّف، بى پروا، به زبان مىآوردند، و كتاب و سنّت را بنابر فهم و استنباط خود تفسير مىدادند.بايزيد بسطامى، حسين منصور حلاّج،شبلى، و ابوسعيد ابى الخير را مىتوان از اين گونه مشايخ بشمار آورد. | ||
ویرایش