۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ب«' به 'ب «') |
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
ورود وى به تبريز با مجلس درس يكى از اساتيد بزرگ تبريز مصادف شد. اين درس براى فضلاى تبريز برگزار مىشد و آنقدر مهم بود كه وزير حكومت وقت نيز در آن درس حضور مىيافت. | ورود وى به تبريز با مجلس درس يكى از اساتيد بزرگ تبريز مصادف شد. اين درس براى فضلاى تبريز برگزار مىشد و آنقدر مهم بود كه وزير حكومت وقت نيز در آن درس حضور مىيافت. | ||
بيضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى كه كسى متوجه حضور وى نشود.استاد مطلب علمى مهمى بيان كرد و گمان كرد كسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد.به همين جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمىتوانيد لااقل آنرا حل نماييد و باز اگر نتوانستيد مطلب را مانند من بازگو نماييد. پس از اينكه شاگردان از حل، جواب و تبيين مسئله عاجز شدند و كسى لب به پاسخ نگشود، بيضاوى از آخر كلاس شروع به حل و جواب كرد. استاد در جواب وى گفت:من تا مطمئن نشوم كه تو مسئله را خوب درك كردى يا خير گوش به پاسخ شما نمىدهم پس نخست مسئله را بازگو كن آنگاه پاسخ ده. بيضاوى در پاسخ استاد فرمود:آيا مسئله را با همان عبارت شما بيان كنم يا معناى آنرا بازگو كنم. در اين هنگام استاد مبهوت شد و گفت:با الفاظ من بيان كن، بيضاوى آنرا بيان كرد سپس حلش نمود و در پايان گفت اينگونه كه شما مسئله را تقرير كردى اشكالات فراوانى بر آن وارد است كه يكايك اشكالات را بيان كرد و پاسخ آنها را نيز ارائه داد و در آخر با استاد مقابله كرد و مسئلهاى طرح كرد و پاسخ آن را از استاد درخواست نمود كه متأسفانه استاد از پاسخ دادن عاجز بود. در اين هنگام وزير حاضر در درس، بيضاوى را احضار كرد و وى را در كنار خود در بالاى مجلس درس نشاند.استاد در اين لحظه گفت:تو بايد بيضاوى باشى سپس وزير نام وى را پرسيد.او گفت من بيضاوى هستم و براى دريافت مقام قضاوت شيراز به خدمت شما رسيدم وزير وى را احترام و اكرام كرد و هداياى فراوانى به وى اهدا نمود و او را قاضى القضاة شيراز نمود و روانۀ استان فارس كرد. البته نام استاد و وزير در تراجم و تذكرهها نيامده است. | بيضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى كه كسى متوجه حضور وى نشود.استاد مطلب علمى مهمى بيان كرد و گمان كرد كسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد.به همين جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمىتوانيد لااقل آنرا حل نماييد و باز اگر نتوانستيد مطلب را مانند من بازگو نماييد. پس از اينكه شاگردان از حل، جواب و تبيين مسئله عاجز شدند و كسى لب به پاسخ نگشود، بيضاوى از آخر كلاس شروع به حل و جواب كرد. استاد در جواب وى گفت:من تا مطمئن نشوم كه تو مسئله را خوب درك كردى يا خير گوش به پاسخ شما نمىدهم پس نخست مسئله را بازگو كن آنگاه پاسخ ده. بيضاوى در پاسخ استاد فرمود:آيا مسئله را با همان عبارت شما بيان كنم يا معناى آنرا بازگو كنم. در اين هنگام استاد مبهوت شد و گفت:با الفاظ من بيان كن، بيضاوى آنرا بيان كرد سپس حلش نمود و در پايان گفت اينگونه كه شما مسئله را تقرير كردى اشكالات فراوانى بر آن وارد است كه يكايك اشكالات را بيان كرد و پاسخ آنها را نيز ارائه داد و در آخر با استاد مقابله كرد و مسئلهاى طرح كرد و پاسخ آن را از استاد درخواست نمود كه متأسفانه استاد از پاسخ دادن عاجز بود. در اين هنگام وزير حاضر در درس، بيضاوى را احضار كرد و وى را در كنار خود در بالاى مجلس درس نشاند.استاد در اين لحظه گفت: تو بايد بيضاوى باشى سپس وزير نام وى را پرسيد.او گفت من بيضاوى هستم و براى دريافت مقام قضاوت شيراز به خدمت شما رسيدم وزير وى را احترام و اكرام كرد و هداياى فراوانى به وى اهدا نمود و او را قاضى القضاة شيراز نمود و روانۀ استان فارس كرد. البته نام استاد و وزير در تراجم و تذكرهها نيامده است. | ||
بيضاوى به عنوان قاضى بلكه قاضى القضاة به شيراز بازگشت و تمام دانشمندان نيز وى را مقدم مىداشتند و او را فاضل و عادل در ميان مردم و حقوق آنان مىدانستند. | بيضاوى به عنوان قاضى بلكه قاضى القضاة به شيراز بازگشت و تمام دانشمندان نيز وى را مقدم مىداشتند و او را فاضل و عادل در ميان مردم و حقوق آنان مىدانستند. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
سبكى در طبقات شافعيه گويد:وى استاد مبرز و صاحب نظرى بزرگ و زاهد و عابد بوده است. | سبكى در طبقات شافعيه گويد:وى استاد مبرز و صاحب نظرى بزرگ و زاهد و عابد بوده است. | ||
ابن حبيب گويد:تمام بزرگان آثار وى را ستودهاند. | ابن حبيب گويد: تمام بزرگان آثار وى را ستودهاند. | ||
==بازگشت به تبريز== | ==بازگشت به تبريز== |
ویرایش