۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '»د' به '» د') |
جز (جایگزینی متن - '،ك' به '، ك') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
هنگامى كه واقدى به بغداد رسيد، متوجه شد كه درباريان و خليفه به ناحيۀ رقّه در شام رفتهاند، اين بود كه مركوب خود را به سوى شام به حركت درآورد و در آنجا به ايشان پيوست. يحيى بن خالد برمكى با او برخوردى داشت كه شايستۀ مرتبۀ بخشندگى و بزرگوارى ايشان بود. در زير سايۀ برامكه، از هر سوى خير و نيكى به واقدى روى آورد، عطاياى ايشان به او منضمّ به عطاياى هارون و پسرش مأمون بود.واقدى مىگويد:«از خليفه ششصد هزار درهم دريافت داشتم به طورى كه پرداخت زكات بر من واجب شد». | هنگامى كه واقدى به بغداد رسيد، متوجه شد كه درباريان و خليفه به ناحيۀ رقّه در شام رفتهاند، اين بود كه مركوب خود را به سوى شام به حركت درآورد و در آنجا به ايشان پيوست. يحيى بن خالد برمكى با او برخوردى داشت كه شايستۀ مرتبۀ بخشندگى و بزرگوارى ايشان بود. در زير سايۀ برامكه، از هر سوى خير و نيكى به واقدى روى آورد، عطاياى ايشان به او منضمّ به عطاياى هارون و پسرش مأمون بود.واقدى مىگويد:«از خليفه ششصد هزار درهم دريافت داشتم به طورى كه پرداخت زكات بر من واجب شد». | ||
ابن سعد نوشته است:«واقدى از رقّه شام به بغداد برگشت و همانجا مقيم شد تا اينكه مأمون از خراسان برگشت و او را قاضى منطقۀ عسكر مهدى | ابن سعد نوشته است:«واقدى از رقّه شام به بغداد برگشت و همانجا مقيم شد تا اينكه مأمون از خراسان برگشت و او را قاضى منطقۀ عسكر مهدى كرد، كه در بخش شرقى بغداد است. | ||
[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] از قول [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] نقل مىكند كه واقدى به هنگام مرگ در بخش غربى بغداد قاضى بوده است. ولى هورووتس اين گفتار را رد كرده و آن را مستند به اشتباه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،در كيفيت معنى عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] دانسته است، مىگويد:عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] چنين است:«واقدى در سال 207 درگذشت و محمد بن سماعه تميمى بر او نماز گزارد و او قاضى منطقۀ غربى بغداد بود.»-كه در اين جا منظور بيان سمت و منصب محمد بن سماعه است نه واقدى. | [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] از قول [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] نقل مىكند كه واقدى به هنگام مرگ در بخش غربى بغداد قاضى بوده است. ولى هورووتس اين گفتار را رد كرده و آن را مستند به اشتباه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،در كيفيت معنى عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] دانسته است، مىگويد:عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] چنين است:«واقدى در سال 207 درگذشت و محمد بن سماعه تميمى بر او نماز گزارد و او قاضى منطقۀ غربى بغداد بود.»-كه در اين جا منظور بيان سمت و منصب محمد بن سماعه است نه واقدى. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
ظاهرا در اينكه واقدى هنگام مرگ قاضى ناحيۀ شرقى بغداد بوده است شكى نيست، ولى پيش از آنكه مأمون او را به سمت قضاوت ناحيۀ شرقى منصوب كند،در ناحيۀ غربى سكونت داشته است و بسيارى از مصادر اين موضوع را تصريح كردهاند. هنگامى كه واقدى از جانب غربى بغداد به جانب شرقى آن مىكوچيد كتابهايش را در يكصد و بيست بستۀ سنگين حمل كرد. | ظاهرا در اينكه واقدى هنگام مرگ قاضى ناحيۀ شرقى بغداد بوده است شكى نيست، ولى پيش از آنكه مأمون او را به سمت قضاوت ناحيۀ شرقى منصوب كند،در ناحيۀ غربى سكونت داشته است و بسيارى از مصادر اين موضوع را تصريح كردهاند. هنگامى كه واقدى از جانب غربى بغداد به جانب شرقى آن مىكوچيد كتابهايش را در يكصد و بيست بستۀ سنگين حمل كرد. | ||
ياقوت مىنويسد:«هارون الرشيد سمت قضاوت منطقۀ شرقى بغداد را به واقدى داده است،پيش از آنكه مأمون او را به منصب قضاوت عسكر مهدى منصوب كند.» و اين به صواب نزديكتر است،زيرا واقدى با هارون رابطۀ صميمى داشته است، و اين امكان فراهم بوده است و دليلى نداريم كه بگوييم انتصاب او به قضاوت آن همه به تأخير افتاده باشد كه مأمون از خراسان برگردد. با وجود پيوند دوستى استوارى كه ميان واقدى و يحيى بن خالد و ديگر برمكيان بود، مأمون نه تنها همچنان سمت قضاوت به واقدى داد بلكه پس از نكبت و بدبختى برامكه،در بزرگداشت و رعايت حال واقدى كوتاهى نكرد و مناصب مهم ديگرى هم به او واگذار كرد.چنانكه در آن منصب از طرفدارى مأمون برخوردار بود.[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] دربارۀ واقدى مىگويد:«يكى از بزرگان علماى دربار و قاضى بغداد و عراق بوده است. سهمى هم ضمن بيان شرح حال اشعث بن | ياقوت مىنويسد:«هارون الرشيد سمت قضاوت منطقۀ شرقى بغداد را به واقدى داده است،پيش از آنكه مأمون او را به منصب قضاوت عسكر مهدى منصوب كند.» و اين به صواب نزديكتر است،زيرا واقدى با هارون رابطۀ صميمى داشته است، و اين امكان فراهم بوده است و دليلى نداريم كه بگوييم انتصاب او به قضاوت آن همه به تأخير افتاده باشد كه مأمون از خراسان برگردد. با وجود پيوند دوستى استوارى كه ميان واقدى و يحيى بن خالد و ديگر برمكيان بود، مأمون نه تنها همچنان سمت قضاوت به واقدى داد بلكه پس از نكبت و بدبختى برامكه،در بزرگداشت و رعايت حال واقدى كوتاهى نكرد و مناصب مهم ديگرى هم به او واگذار كرد.چنانكه در آن منصب از طرفدارى مأمون برخوردار بود.[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] دربارۀ واقدى مىگويد:«يكى از بزرگان علماى دربار و قاضى بغداد و عراق بوده است. سهمى هم ضمن بيان شرح حال اشعث بن هلال، كه قاضى گرگان بوده است، مىنويسد:واقدى از بغداد او را به سمت قاضى گرگان منصوب ساخته است. در مدت چهار سال آخر عمر، واقدى سمت قضاء ناحيۀ عسكر مهدى را داشته است. | ||
واقدى با همۀ بخششها و پاداشهاى فراوانى كه از طرف هارون و وزيرش يحيى بن خالد و فرزندش مأمون دريافت مىكرد، به هنگام مرگ چيزى نداشت-حتى كفن آمادهاى كه او را كفن كنند و مأمون براى او كفن فرستاد. واقدى از مأمون تقاضا كرده بود تا وامهاى او را بپردازد و او پذيرفت و وام او را پرداخت كرد. | واقدى با همۀ بخششها و پاداشهاى فراوانى كه از طرف هارون و وزيرش يحيى بن خالد و فرزندش مأمون دريافت مىكرد، به هنگام مرگ چيزى نداشت-حتى كفن آمادهاى كه او را كفن كنند و مأمون براى او كفن فرستاد. واقدى از مأمون تقاضا كرده بود تا وامهاى او را بپردازد و او پذيرفت و وام او را پرداخت كرد. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
5-كتاب بيست و دوم را با نام السنة و الجماعة و ذمّ الهوى آورده است. | 5-كتاب بيست و دوم را با نام السنة و الجماعة و ذمّ الهوى آورده است. | ||
[[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] هم در الوافى | [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] هم در الوافى بالوفيات، كتابهاى واقدى را با اختلافى در اسامى آنها به شرح زير آورده است: | ||
1-[[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] كتابهاى رقم | 1-[[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] كتابهاى رقم هشتم، كتاب السيره و دوازدهم، كتاب صفين را ذكر نكرده است. | ||
2-كتاب يازدهم را با نام حروب الاوس و الخزرج ذكر كرده است. | 2-كتاب يازدهم را با نام حروب الاوس و الخزرج ذكر كرده است. | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
8-كتاب بيست و هشتم را با نام كتاب اختلاف اهل المدينة و الكوفة فى ابواب الفقه ثبت كرده است. | 8-كتاب بيست و هشتم را با نام كتاب اختلاف اهل المدينة و الكوفة فى ابواب الفقه ثبت كرده است. | ||
به طورى كه نويسنده هدية العارفين نقل مىكند،حاجى خليفه صاحب كتاب كشف الظنون نيز همۀ اين كتابها را با تفاوت و اختلاف زياد در اسامى آنها نقل كرده است و چيزى بر كتابها نيفزوده است بجز يك كتاب بنام تفسير | به طورى كه نويسنده هدية العارفين نقل مىكند،حاجى خليفه صاحب كتاب كشف الظنون نيز همۀ اين كتابها را با تفاوت و اختلاف زياد در اسامى آنها نقل كرده است و چيزى بر كتابها نيفزوده است بجز يك كتاب بنام تفسير القرآن، كه شايد همان كتاب هفدهم باشد كه ابن نديم بنام كتاب ذكر القرآن ياد كرده است. | ||
از مجموع تأليفات واقدى نسبت به دو كتاب مغازى و كتاب الردّة به او ترديدى نداريم. البته مطالبى از كتب ديگر او در تأليفات متأخرين نقل شده است. | از مجموع تأليفات واقدى نسبت به دو كتاب مغازى و كتاب الردّة به او ترديدى نداريم. البته مطالبى از كتب ديگر او در تأليفات متأخرين نقل شده است. | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۹: | ||
تنها نويسندۀ ديگرى كه با واقدى همزمان بوده و در طبقات تأليفى دارد هيثم بن عدى است. بدين جهت واقدى را از پيشگامان تأليف طبقات و از بنيان گذاران آن علم مىشمرند.دو كتاب فتوح الشام و فتوح العراق واقدى از ميان رفتهاند و امروز به هيچيك از آن دو دسترسى نداريم.آنچه هم كه به نام فتوح الشام و فتوح العراق موجود است از او نيست چه تاريخ تأليف اينها پس از روزگار واقدى است. | تنها نويسندۀ ديگرى كه با واقدى همزمان بوده و در طبقات تأليفى دارد هيثم بن عدى است. بدين جهت واقدى را از پيشگامان تأليف طبقات و از بنيان گذاران آن علم مىشمرند.دو كتاب فتوح الشام و فتوح العراق واقدى از ميان رفتهاند و امروز به هيچيك از آن دو دسترسى نداريم.آنچه هم كه به نام فتوح الشام و فتوح العراق موجود است از او نيست چه تاريخ تأليف اينها پس از روزگار واقدى است. | ||
[[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] در كتاب [[فتوح البلدان]] خود مطالب زيادى از واقدى نقل مىكند و اين بدان جهت است كه او از شاگردان ابن سعد | [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] در كتاب [[فتوح البلدان]] خود مطالب زيادى از واقدى نقل مىكند و اين بدان جهت است كه او از شاگردان ابن سعد است، كه كاتب واقدى بوده است. | ||
همچنين [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم از واقدى مطالب فراوانى را نقل كردهاند.[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] بسيارى از حوادث نيمۀ دوم قرن دوم هجرى را از واقدى نقل مىكند-غالبا حوادثى كه در دورۀ زندگى واقدى اتفاق افتاده است. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم قضاياى تاريخى سال 64 ه.ق.را از قول واقدى نقل مىكند. | همچنين [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم از واقدى مطالب فراوانى را نقل كردهاند.[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] بسيارى از حوادث نيمۀ دوم قرن دوم هجرى را از واقدى نقل مىكند-غالبا حوادثى كه در دورۀ زندگى واقدى اتفاق افتاده است. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم قضاياى تاريخى سال 64 ه.ق.را از قول واقدى نقل مىكند. |
ویرایش