۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
دل مقریزی در این پژوهش با اهل بیت(ع) به معنای خاص آن؛ یعنی علویان است. وی ابتدا از امویان و سپس از عباسیان سخن گفته و مثالب آنان و ستمهایی که بر طالبیان داشتهاند را مرور کرده و فهرست مفصلی از این رفتارها که به قصد رسیدن به ستونهای خلافت بوده است، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | دل مقریزی در این پژوهش با اهل بیت(ع) به معنای خاص آن؛ یعنی علویان است. وی ابتدا از امویان و سپس از عباسیان سخن گفته و مثالب آنان و ستمهایی که بر طالبیان داشتهاند را مرور کرده و فهرست مفصلی از این رفتارها که به قصد رسیدن به ستونهای خلافت بوده است، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
مقریزی در بخش نخست، مروری بر آزار و اذیتهای امویان نسبت به آل ابیطالب و شماری از عباسیان دارد. پس از این قسمت، به اصل نزاع میان هاشمیان و امویان از دوره جاهلیت پرداخته و به دشمنیهای آنان با اسلام و رسول خدا(ص) میپردازد و یکسره نمونههایی را بیان میکند. آنگاه شرح حال تک تک امویان شناخته شده و رفتار آنان با اسلام را بحث کرده و در نهایت از اقدام پیامبر (ص) در دور کردن امویان از میان اقربای خود یاد میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | مقریزی در بخش نخست، مروری بر آزار و اذیتهای امویان نسبت به آل ابیطالب و شماری از عباسیان دارد. پس از این قسمت، به اصل نزاع میان هاشمیان و امویان از دوره جاهلیت پرداخته و به دشمنیهای آنان با اسلام و رسول خدا (ص) میپردازد و یکسره نمونههایی را بیان میکند. آنگاه شرح حال تک تک امویان شناخته شده و رفتار آنان با اسلام را بحث کرده و در نهایت از اقدام پیامبر (ص) در دور کردن امویان از میان اقربای خود یاد میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
مقریزی در اینجا میپرسد با همه آنچه گذشت، سالهاست این فکر در ذهن من خلجان دارد و از مشایخ علم پرس وجو میکنم و پاسخی درخور نمییابم که چه شد که بااین همه، امویان به خلافت رسیدند و بنیهاشم واماندند. وی میگوید: به هرحال هر ذیلی، رأسی دارد که مطلب از آنجا آغاز میشود. وی غالب مورخان را فاقداندیشه درست در این زمینه دانسته و جزاندکی، سایرین را به داشتن تعصب متهم میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | مقریزی در اینجا میپرسد با همه آنچه گذشت، سالهاست این فکر در ذهن من خلجان دارد و از مشایخ علم پرس وجو میکنم و پاسخی درخور نمییابم که چه شد که بااین همه، امویان به خلافت رسیدند و بنیهاشم واماندند. وی میگوید: به هرحال هر ذیلی، رأسی دارد که مطلب از آنجا آغاز میشود. وی غالب مورخان را فاقداندیشه درست در این زمینه دانسته و جزاندکی، سایرین را به داشتن تعصب متهم میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش