پرش به محتوا

النزاع و التخاصم فی ما بین بنی أمیة و بنی‌هاشم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر ('
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (')
خط ۶۷: خط ۶۷:
دل مقریزی در این پژوهش با اهل بیت(ع) به معنای خاص آن؛ یعنی علویان است. وی ابتدا از امویان و سپس از عباسیان سخن گفته و مثالب آنان و ستم‌هایی که بر طالبیان داشته‌اند را مرور کرده و فهرست مفصلی از این رفتارها که به قصد رسیدن به ستون‌های خلافت بوده است، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
دل مقریزی در این پژوهش با اهل بیت(ع) به معنای خاص آن؛ یعنی علویان است. وی ابتدا از امویان و سپس از عباسیان سخن گفته و مثالب آنان و ستم‌هایی که بر طالبیان داشته‌اند را مرور کرده و فهرست مفصلی از این رفتارها که به قصد رسیدن به ستون‌های خلافت بوده است، بیان کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


مقریزی در بخش نخست، مروری بر آزار و اذیت‌های امویان نسبت به آل ابیطالب و شماری از عباسیان دارد. پس از این قسمت، به اصل نزاع میان ‌هاشمیان و امویان از دوره جاهلیت پرداخته و به دشمنی‌های آنان با اسلام و رسول خدا(ص) می‌پردازد و یکسره نمونه‌هایی را بیان می‌کند. آنگاه شرح حال تک تک امویان شناخته شده و رفتار آنان با اسلام را بحث کرده و در نهایت از اقدام پیامبر(ص) در دور کردن امویان از میان اقربای خود یاد می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.
مقریزی در بخش نخست، مروری بر آزار و اذیت‌های امویان نسبت به آل ابیطالب و شماری از عباسیان دارد. پس از این قسمت، به اصل نزاع میان ‌هاشمیان و امویان از دوره جاهلیت پرداخته و به دشمنی‌های آنان با اسلام و رسول خدا(ص) می‌پردازد و یکسره نمونه‌هایی را بیان می‌کند. آنگاه شرح حال تک تک امویان شناخته شده و رفتار آنان با اسلام را بحث کرده و در نهایت از اقدام پیامبر (ص) در دور کردن امویان از میان اقربای خود یاد می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.


مقریزی در اینجا می‌پرسد با همه آنچه گذشت، سال‌هاست این فکر در ذهن من خلجان دارد و از مشایخ علم پرس وجو می‌کنم و پاسخی درخور نمی‌یابم که چه شد که بااین همه، امویان به خلافت رسیدند و بنی‌هاشم واماندند. وی می‌گوید: به هرحال هر ذیلی، رأسی دارد که مطلب از آنجا آغاز می‌شود. وی غالب مورخان را فاقد‌اندیشه درست در این زمینه دانسته و جز‌اندکی، سایرین را به داشتن تعصب متهم می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.
مقریزی در اینجا می‌پرسد با همه آنچه گذشت، سال‌هاست این فکر در ذهن من خلجان دارد و از مشایخ علم پرس وجو می‌کنم و پاسخی درخور نمی‌یابم که چه شد که بااین همه، امویان به خلافت رسیدند و بنی‌هاشم واماندند. وی می‌گوید: به هرحال هر ذیلی، رأسی دارد که مطلب از آنجا آغاز می‌شود. وی غالب مورخان را فاقد‌اندیشه درست در این زمینه دانسته و جز‌اندکی، سایرین را به داشتن تعصب متهم می‌کند<ref>ر.ک: همان</ref>.


مقریزی با اشاره به اینکه چندین اموی در روزهای آخر زندگی پیامبر(ص) از سوی ایشان مسئولیت‌های صدقات و امارت بر نقاط مختلف داشتند، اما از بنی‌هاشم کسی مسئولیتی نداشت، همین را زمینه ای برای امید امویان برای تصرف حکومت و ناامیدی بنی‌هاشم از این امر می‌داند. ابوبکر هم همین روش را به کار گرفت و یازده نفر از امویان و هم پیمانان مخزومی آنان را به امارت گمارد؛ همین طور زمان عمر. این بود که سبب شد امویان گردن کشیده، ابوسفیان سر قبر حمزه بگوید: «قاتلنا علی أمر صار إلینا»<ref>ر.ک: همان</ref>.
مقریزی با اشاره به اینکه چندین اموی در روزهای آخر زندگی پیامبر (ص) از سوی ایشان مسئولیت‌های صدقات و امارت بر نقاط مختلف داشتند، اما از بنی‌هاشم کسی مسئولیتی نداشت، همین را زمینه ای برای امید امویان برای تصرف حکومت و ناامیدی بنی‌هاشم از این امر می‌داند. ابوبکر هم همین روش را به کار گرفت و یازده نفر از امویان و هم پیمانان مخزومی آنان را به امارت گمارد؛ همین طور زمان عمر. این بود که سبب شد امویان گردن کشیده، ابوسفیان سر قبر حمزه بگوید: «قاتلنا علی أمر صار إلینا»<ref>ر.ک: همان</ref>.


تحلیل مقریزی از اقدام پیامبر(ص) برای دور کردن بنی‌هاشم از صدقات و سپردن آن به دیگران، بالا نگاه داشتن شأن بنی‌هاشم در خوردن از صدقات و حتی تحریم آن برای آنها و به عبارتی دور نگه داشتن آنان از دنیای دون و فاسد است. نبوت سهم آنان بوده، اما ملک و سلطنت دنیوی نه. در واقع، وی ضمن ارائه این تحلیل اجتماعی که روند روی کار آمدن امویان و گرفتن قدرت، نشأت گرفته از نوعی اقدامات برای قدرت گرفتن آنهاست، با ارائه یک تحلیل معنوی، شأن اهل بیت(ع) را برتر از آن می‌داند که اهل دنیا و سیاست باشند. وی می‌گوید عقیده من این است که اقدام پیامبر(ص) در سپردن برخی از کارها به امویان، اشاره او به این است که این خلافت، به امویان خواهد رسید. بااین حال به معنای اعتبار و شأن آنان نیست، بلکه به معنای پستی آنان است و به خصوص تأکید بر اینکه حضرت نمی‌خواست اوضاع به گونه ای باشد که تصور شود خلافت از او به اهل بیت(ع)، به شکل موروثی است<ref>ر.ک: همان</ref>.
تحلیل مقریزی از اقدام پیامبر (ص) برای دور کردن بنی‌هاشم از صدقات و سپردن آن به دیگران، بالا نگاه داشتن شأن بنی‌هاشم در خوردن از صدقات و حتی تحریم آن برای آنها و به عبارتی دور نگه داشتن آنان از دنیای دون و فاسد است. نبوت سهم آنان بوده، اما ملک و سلطنت دنیوی نه. در واقع، وی ضمن ارائه این تحلیل اجتماعی که روند روی کار آمدن امویان و گرفتن قدرت، نشأت گرفته از نوعی اقدامات برای قدرت گرفتن آنهاست، با ارائه یک تحلیل معنوی، شأن اهل بیت(ع) را برتر از آن می‌داند که اهل دنیا و سیاست باشند. وی می‌گوید عقیده من این است که اقدام پیامبر (ص) در سپردن برخی از کارها به امویان، اشاره او به این است که این خلافت، به امویان خواهد رسید. بااین حال به معنای اعتبار و شأن آنان نیست، بلکه به معنای پستی آنان است و به خصوص تأکید بر اینکه حضرت نمی‌خواست اوضاع به گونه ای باشد که تصور شود خلافت از او به اهل بیت(ع)، به شکل موروثی است<ref>ر.ک: همان</ref>.


اما چرا خلافت به بنی عباس رسید؟ به نظر وی این روالی بود که برخلاف تحلیل سابق مقریزی است که گویی نباید از‌هاشمیان کسی به قدرت می‌رسید. در واقع، امویان و پیش از آنان تیره‌های قریش همین نظر را تبلیغ می‌کردند که نبوت از میان بنی‌هاشم بوده؛ بنابراین خلافت باید متعلق به تیره‌های دیگر باشد. این بار که خلافت به عباسیان منتقل شد، آن نظریه بر باد رفت. مقریزی هم که در نظر خود وجه وجیهی، از جمله دنیاگرا نبودن ‌هاشمیان را مطرح کرده بود، در اینجا، برایش این پرسش پیش آمده است که پس چرا عباسیان به قدرت رسیدند. پاسخ وی، نه مطابق اصول خلدونی، بلکه این است که چون امر دین ضعیف شده، در ارکان آن خلل افتاد، غلبه اصالت یافت و قدرت وسیله دستیابیبه خلافت شد...، زمینه به قدرت رسیدن عباسیان فراهم شد<ref>ر.ک: همان</ref>.
اما چرا خلافت به بنی عباس رسید؟ به نظر وی این روالی بود که برخلاف تحلیل سابق مقریزی است که گویی نباید از‌هاشمیان کسی به قدرت می‌رسید. در واقع، امویان و پیش از آنان تیره‌های قریش همین نظر را تبلیغ می‌کردند که نبوت از میان بنی‌هاشم بوده؛ بنابراین خلافت باید متعلق به تیره‌های دیگر باشد. این بار که خلافت به عباسیان منتقل شد، آن نظریه بر باد رفت. مقریزی هم که در نظر خود وجه وجیهی، از جمله دنیاگرا نبودن ‌هاشمیان را مطرح کرده بود، در اینجا، برایش این پرسش پیش آمده است که پس چرا عباسیان به قدرت رسیدند. پاسخ وی، نه مطابق اصول خلدونی، بلکه این است که چون امر دین ضعیف شده، در ارکان آن خلل افتاد، غلبه اصالت یافت و قدرت وسیله دستیابیبه خلافت شد...، زمینه به قدرت رسیدن عباسیان فراهم شد<ref>ر.ک: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش