۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (') |
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
#شارح، در باب حمد فعلى و حالى نظرى داده، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] آن را رد كرده و افزوده كه كون در اصطلاح عبارت است از وجود عالَم از آن روى كه عالَم است؛ نه از آن روى كه حق است و «كون جامع»، انسان كامل است. او حمد فعلى را اتيان اعمال بدنى و عبادات و خيرات مىداند و امام آن را حمد نمىداند، بلكه حمد فعلى را عبارت از اظهار كمال محمود بالعمل مىداند و همچنين حمد حالى را. <ref>همان، ص 42 - 43</ref>. | #شارح، در باب حمد فعلى و حالى نظرى داده، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] آن را رد كرده و افزوده كه كون در اصطلاح عبارت است از وجود عالَم از آن روى كه عالَم است؛ نه از آن روى كه حق است و «كون جامع»، انسان كامل است. او حمد فعلى را اتيان اعمال بدنى و عبادات و خيرات مىداند و امام آن را حمد نمىداند، بلكه حمد فعلى را عبارت از اظهار كمال محمود بالعمل مىداند و همچنين حمد حالى را. <ref>همان، ص 42 - 43</ref>. | ||
#شارح، حمد قولى حضرت حق نسبت به ذات خود را در مقام جمعى الهى، عبارت از اين مىشمارد كه خداى متعال، نفس خود را به واسطه صفات كماليه تعريف كند؛ همان صفاتى كه در كتب نازل شده بر پيامبران الهى ذكر شده است، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] اين قول را رد كرده، آن را حمد او در مرآت تفصيلىاش مىدانند؛ كما ان سمع و بصر العباد سمعه و بصره فى المرآة التفصيلية و مىفرمايند: حمد او ذاتش را در مقام جمعى الهى، ذاتا يكى است و به حسب تكثير اسماء، اختلاف دارد، پس تجلى اسمايى به فيض مقدس، در وجه قولى، شق اسماع ممكنات و اعيان است و تجلى به «فيض اقدس»، در وجه قولى، به اعتبار شق اسماع اسماء است، پس او حامد است به لسان ذات و محمود الذات است و حامد است به لسان اسماء، و محمودش، ذات و اسماء است و حامد است به لسان اعيان و محمودش، آن دو است با اعيان. <ref>همان، ص 43 - 44</ref>. | #شارح، حمد قولى حضرت حق نسبت به ذات خود را در مقام جمعى الهى، عبارت از اين مىشمارد كه خداى متعال، نفس خود را به واسطه صفات كماليه تعريف كند؛ همان صفاتى كه در كتب نازل شده بر پيامبران الهى ذكر شده است، ولى [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]] اين قول را رد كرده، آن را حمد او در مرآت تفصيلىاش مىدانند؛ كما ان سمع و بصر العباد سمعه و بصره فى المرآة التفصيلية و مىفرمايند: حمد او ذاتش را در مقام جمعى الهى، ذاتا يكى است و به حسب تكثير اسماء، اختلاف دارد، پس تجلى اسمايى به فيض مقدس، در وجه قولى، شق اسماع ممكنات و اعيان است و تجلى به «فيض اقدس»، در وجه قولى، به اعتبار شق اسماع اسماء است، پس او حامد است به لسان ذات و محمود الذات است و حامد است به لسان اسماء، و محمودش، ذات و اسماء است و حامد است به لسان اعيان و محمودش، آن دو است با اعيان. <ref>همان، ص 43 - 44</ref>. | ||
#شارح، در فص آدمى، اطلاق عبدبر پيامبر (ص) را اسائه ادب مىداند و امام، اين سخن را سوء ادب در برابر خدا و رسول خدا(ص) مىداند، چرا كه عبوديت بزرگترين افتخار پيامبر (ص) است. <ref>همان، ص 54 - 55</ref>. | #شارح، در فص آدمى، اطلاق عبدبر پيامبر (ص) را اسائه ادب مىداند و امام، اين سخن را سوء ادب در برابر خدا و رسول خدا (ص) مىداند، چرا كه عبوديت بزرگترين افتخار پيامبر (ص) است. <ref>همان، ص 54 - 55</ref>. | ||
#شارح، معنى حكمت را علم به حقايق اشياء، على ما هى عليه و عمل به مقتضاى آن مىداند. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده، مىفرمايد: حكمت كه به پيامبران (ع) افاضه شده، عبارت است از معرفت الله و شئون ذاتيه و تجليات اسمائى و افعالى او در حضرت علمى و عينى به مشاهده حضورى و علم به كيفيت مناكحات و مراودات و نتايج الهيه در حضرت اسمائيه و اعيانيه به علم حضورى، سپس ايشان احتمال مىدهند كه حكمت، علم به كمال الجلاء و الاستجلاء باشد، چرا كه كمال الجلاء، ظهور حق در آينه اتم و كمال الاستجلاء، شهود نفسش در آن است. <ref>همان، ص 55</ref>. | #شارح، معنى حكمت را علم به حقايق اشياء، على ما هى عليه و عمل به مقتضاى آن مىداند. [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، اين معنى را رد كرده، مىفرمايد: حكمت كه به پيامبران (ع) افاضه شده، عبارت است از معرفت الله و شئون ذاتيه و تجليات اسمائى و افعالى او در حضرت علمى و عينى به مشاهده حضورى و علم به كيفيت مناكحات و مراودات و نتايج الهيه در حضرت اسمائيه و اعيانيه به علم حضورى، سپس ايشان احتمال مىدهند كه حكمت، علم به كمال الجلاء و الاستجلاء باشد، چرا كه كمال الجلاء، ظهور حق در آينه اتم و كمال الاستجلاء، شهود نفسش در آن است. <ref>همان، ص 55</ref>. | ||
#شارح، در شرح عبارت «و ان شئت قلت ان يرى عينه»، مىگويد: شايد مراد اعيان خارجيه باشد كه تجلى ذاتى براى ديدن آن است. امام، اين نظر را رد كرده و غايت خلقت و تجلى را ذات الهى مىداند؛ همانطور كه در حديث «كنت كنزا مخفيا...» بدان اشاره رفته است و اعيان و اسماء را آينه تجليات و نه عين آن، مىداند. <ref>همان، ص 56</ref>. | #شارح، در شرح عبارت «و ان شئت قلت ان يرى عينه»، مىگويد: شايد مراد اعيان خارجيه باشد كه تجلى ذاتى براى ديدن آن است. امام، اين نظر را رد كرده و غايت خلقت و تجلى را ذات الهى مىداند؛ همانطور كه در حديث «كنت كنزا مخفيا...» بدان اشاره رفته است و اعيان و اسماء را آينه تجليات و نه عين آن، مىداند. <ref>همان، ص 56</ref>. |
ویرایش