۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
«هرچند كه اين ترجمه، ترجمهاى مفهوم و روان است و ظاهرا در اكثر موارد از شرط صحت برخوردار، لكن سستىهايى نيز در آن به چشم مىخورد كه به برخى از آنها اشاره مىشود، البته بايد اين نكته را تذكر دهيم كه اگر اين ترجمه از ويرايش كامل و همهجانبهاى برخوردار مىگشت، بىشك امروز شاهد بسيارى از اين مشكلات نبوديم و با توجه به آنكه نشر آفاق عهدهدار چاپ اين ترجمه بوده، جاى اين سؤال و گله باقى مىماند كه چرا در چاپ اين ترجمه، سعى و تأمل و سليقه لازم اعمال نشده، بهويژه آنكه اين كتاب، دربردارنده كوششى است قابل ستايش، در دفاع از ساحت مقدس امام زمان(عج). | «هرچند كه اين ترجمه، ترجمهاى مفهوم و روان است و ظاهرا در اكثر موارد از شرط صحت برخوردار، لكن سستىهايى نيز در آن به چشم مىخورد كه به برخى از آنها اشاره مىشود، البته بايد اين نكته را تذكر دهيم كه اگر اين ترجمه از ويرايش كامل و همهجانبهاى برخوردار مىگشت، بىشك امروز شاهد بسيارى از اين مشكلات نبوديم و با توجه به آنكه نشر آفاق عهدهدار چاپ اين ترجمه بوده، جاى اين سؤال و گله باقى مىماند كه چرا در چاپ اين ترجمه، سعى و تأمل و سليقه لازم اعمال نشده، بهويژه آنكه اين كتاب، دربردارنده كوششى است قابل ستايش، در دفاع از ساحت مقدس امام زمان(عج). | ||
#اغلاط مطبَعى: | |||
#:مشكلات را با اغلاط مطبعى آغاز مىكنيم، با اين توجه كه مسئوليت اين اغلاط، بيشتر متوجه ناشر است تا مترجم. | |||
مشكلات را با اغلاط مطبعى آغاز مىكنيم، با اين توجه كه مسئوليت اين اغلاط، بيشتر متوجه ناشر است تا مترجم. | #:اغلاط مطبعى، فراوان است و جلوههايى گوناگون دارد كه مواردى از آن با ذكر صفحه و صورت صحيح كلمه به شرح زير است: | ||
#:الف)- اغلاط رسمالخطى: | |||
اغلاط مطبعى، فراوان است و جلوههايى گوناگون دارد كه مواردى از آن با ذكر صفحه و صورت صحيح كلمه به شرح زير است: | #:علاقمندان / 16، 21، 102 گ علاقهمندان؛ لغتا / 42 گ لغة؛ همينك / 82 گ هماينك؛ قوماش 110/ گ قومش؛ فضائلاش / 123 گ فضائلش؛ اهلبيت / 164، 167، 168 و... گ اهل بيت؛ بهدست / 205 گ به دست يا بدست؛ آبشخورى / 361 گ آبشخورى؛ فَعَلا / 392 گ فَعَلى؛ پيشروى / 318 گ پيشِ روى. | ||
#:ب)- اغلاط املائى: | |||
الف)- اغلاط رسمالخطى: | #:عجب / 17 گ حجب؛ اِثنىعشر / 42، 95، 157، 158، 164 و... گ اثناعشر؛ شؤنات / 178 گ شؤونات؛ حبشى سالك / 78 گ جشّى سالك؛ افترءً / 101 گ افتراءً؛ فيىء / 105 گ فىء؛ ميمئه / 120 گ ميميه؛ للحشير / 125 گ للحشر؛ بردار / 136 گ برادر و... | ||
#:ج)- اغلاط اِعرابى: | |||
علاقمندان / 16، 21، 102 گ علاقهمندان؛ لغتا / 42 گ لغة؛ همينك / 82 گ هماينك؛ قوماش 110/ گ قومش؛ فضائلاش / 123 گ فضائلش؛ اهلبيت / 164، 167، 168 و... گ اهل بيت؛ بهدست / 205 گ به دست يا بدست؛ آبشخورى / 361 گ آبشخورى؛ فَعَلا / 392 گ فَعَلى؛ پيشروى / 318 گ پيشِ روى. | #:نِعمَ الوكيلٌ / 101 گ نِعمَ الوكيلُ؛ عَتْرته الطاهرة / 101 گ عِترته الطاهرة؛ تَعَلِّمُوا / 238 گ تَعَلَّمُوا و... | ||
#:د)- اغلاط مربوط به ضبطِ اسامى اشخاص و كتابها: | |||
ب)- اغلاط املائى: | #:احمد بن عبدالقادر عجيلى / 42 گ احمد بن عبدالقادر جيلى؛ | ||
#:المِرقاة شرح المشكاة / 93 گ المِرقاة فى شرح المشكاة؛ | |||
عجب / 17 گ حجب؛ اِثنىعشر / 42، 95، 157، 158، 164 و... گ اثناعشر؛ شؤنات / 178 گ شؤونات؛ حبشى سالك / 78 گ جشّى سالك؛ افترءً / 101 گ افتراءً؛ فيىء / 105 گ فىء؛ ميمئه / 120 گ ميميه؛ للحشير / 125 گ للحشر؛ بردار / 136 گ برادر و... | #:بنو المُغَيرَة / 180 گ بَنُو المُغِيرَة؛ | ||
#:حُلية / 223 گ حِلية الاولياء؛ | |||
ج)- اغلاط اِعرابى: | #:لسان الزّمان / 236 گ لسان [[الميزان في تفسير القرآن|الميزان]]؛ | ||
#:و... | |||
نِعمَ الوكيلٌ / 101 گ نِعمَ الوكيلُ؛ عَتْرته الطاهرة / 101 گ عِترته الطاهرة؛ تَعَلِّمُوا / 238 گ تَعَلَّمُوا و... | #:درخور ذكر است كه جا داشت ضبط دقيق اسامى خاصّ اشخاص، كتب و امكنه، با حركات مشخص شود كه متأسفانه اين كار نشده و اگر گاهى هم شده، غلط و اشتباه است. | ||
#:ه)- جاافتادگىها و آشفتگىها: | |||
د)- اغلاط مربوط به ضبطِ اسامى اشخاص و كتابها: | #:جاافتادگىها بسيار است از جمله: | ||
#:الف)- ص 331 سطر 18: كلمه «بدون» جا افتاده است: | |||
احمد بن عبدالقادر عجيلى / 42 گ احمد بن عبدالقادر جيلى؛ | #:«و [بدون] حضور خدمتگزارى كه براى او خدمت نمايد». | ||
#:ب)- ص 270 سطر 11: واو عطفى جا افتاده است: | |||
المِرقاة شرح المشكاة / 93 گ المِرقاة فى شرح المشكاة؛ | #:«دولت جهانى آن حضرت، آخرين دولت روزگار [و] از نشانههاى وقوع قيامت است». | ||
#:و اما برخى آشفتگىها: | |||
بنو المُغَيرَة / 180 گ بَنُو المُغِيرَة؛ | #:الف)- بر عليه / 195 و... گ عليه؛ | ||
#:ب)- به عينه / 197 و... گ بعينه؛ | |||
حُلية / 223 گ حِلية الاولياء؛ | #:ج)- عبارت «بهائى چه مىگويد» در ص 334، تكرار شده است؛ | ||
#:د)- ناهماهنگى ميان شماره پانوشتها و توضيحات مربوط بدانها / 302. | |||
لسان الزّمان / 236 گ لسان [[الميزان في تفسير القرآن|الميزان]]؛ | #مقدمه مترجم: | ||
#:مرحوم محدّث نورى اين كتاب را در نجف اشرف و در وقت سلطه عثمانىها نوشته است، لذا مجبور بوده كه از سر تقيه، در اثناى كتاب، گاه به مدح و تمجيد از سلطان عثمانى مبادرت نمايد، لذا بايسته مىنمود كه مترجم محترم اين نكته را در مقدمه ترجمه خويش، يادآور شود تا خواننده بههنگام برخورد با اين مدح و تمجيدها، از هرگونه سردرگمى و احيانا سوء تفاهم در امان بماند. | |||
و... | #عبارات نامفهوم و نادرست: | ||
#:در ترجمه متن و گاه پانوشتها، عبارات و جملاتى نامفهوم و بعضا از حيث دستورى، نادرستى به چشم مىخورد، از جمله: | |||
درخور ذكر است كه جا داشت ضبط دقيق اسامى خاصّ اشخاص، كتب و امكنه، با حركات مشخص شود كه متأسفانه اين كار نشده و اگر گاهى هم شده، غلط و اشتباه است. | #:الف)- و اين به دليل دوام ملازمتى انبياء(ع) در ساحت حضور (مقام فنا و شهود) «حضرت» احديت دارند. / ص 109، سطر 1 و 2. | ||
#:ب)- پس هركه ابا مىكند مىكشد او را. / ص 114، سطر 18. | |||
ه)- جاافتادگىها و آشفتگىها: | #:ج)- و در برابر سدّ راه و مانع و طريق حقّ دين اسلام بودنت را به كيفر برسانم. / ص 203، دو سطر آخر. | ||
#:د)- وقتى او را مشاهده كرديد از وى بيعت كنيد. ص 291، سطر 9. | |||
جاافتادگىها بسيار است از جمله: | #لغزشهاى لغوى: | ||
#:كه خوشبختانه تعدادشان اندك است: | |||
الف)- ص 331 سطر 18: كلمه «بدون» جا افتاده است: | #:«الناصر لدين الله، وى همان كسى است كه به تعمير سرداب شريف دستور داد». | ||
#:كلمه «تعمير» عربى و مصدر از باب تفعيل است، به معناى زيادعمركردن؛ بنابراين، به جاى اين كلمه، مناسب آن بود كه از كلماتى همچون آبادى، عمران، مرمّت و نظاير آن استفاده مىشد. | |||
«و [بدون] حضور خدمتگزارى كه براى او خدمت نمايد». | #لغزشهاى ترجمهاى: | ||
#:متأسفانه اصل عربى كتاب در دسترس نبود تا بتوان داورى صحيحى در اين باره داشت، لكن ضمن اعتماد به مترجم، در پارهاى از موارد همچون ترجمه ابيات عربى متن كه اصل ابيات نيز موجود بود، بعضى نكات ملاحظه شد كه اينك به نمونهاى اشاره مىشود: | |||
ب)- ص 270 سطر 11: واو عطفى جا افتاده است: | #:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''و يكفى قوله «منى» لاشراق محياه''|2=''و من بضعته الزهراء مجراه و مرساه''}} | |||
«دولت جهانى آن حضرت، آخرين دولت روزگار [و] از نشانههاى وقوع قيامت است». | #:{{پایان شعر}} | ||
#:مترجم محترم، بيت بالا را چنين ترجمه كرده است: | |||
و اما برخى آشفتگىها: | #:«و در نشان دادن سيماى تابناك مهدى، اين گفته پيامبر(ص) كه «مهدى از من است»؛ يعنى جزئى از وجود مقدس او و پارهتن زهراى اطهر است و (در شرف انتساب) گوهر پاك ذاتش بدايتا از او نشأت گرفته و بدو منتهى مىگردد، كفايت مىكند. / ص 36. | ||
#:ناگفته پيداست كه ضمير بضعتِهِ به پيامبر(ص) برمىگردد و كلمه «الزهراء» هم از نظر نحوى، بَدَل براى «بضعه» است؛ در نتيجه، ترجمه اين مىشود كه: مهدى(ع) از پاره تن پيامبر(ص)؛ يعنى از حضرت زهراست(س)... و نه آنكه جزئى از وجود مقدس او و پاره تن زهراى اطهر است. | |||
الف)- بر عليه / 195 و... گ عليه؛ | #برخى مسائل مربوط به ترجمه: | ||
#:در ص 285، مترجم محترم، سند حديث را جهت پرهيز از تطويل و اطناب مُمِلّ، حذف كرده است. كاش از ابتداى كتاب اين كار را مىكرد و جز در موارد لازم و ضرورى، اسناد احاديث و اقوال را به متن عربى كتاب ارجاع مىداد. | |||
ب)- به عينه / 197 و... گ بعينه؛ | #:مترجم كوشيده تا ترجمهاى قابل فهم در اختيار خواننده قرار دهد، بدين منظور هر جا كه لازم ديده، توضيحاتى براى روشنتر شدن بهتر مطالب، در ميان دو كمان آورده است. اين كار غالبا مفيد و راهگشا بوده، لكن مواردى هم ملاحظه شد كه اين توضيحات، به دليل عدم صحّت، اصالت سخن مؤلف را هم زير سؤال برده و مخدوش ساخته است؛ از جمله در ص 249 در سطور 21 و 22، مترجم، مدعى گشته كه روايات كثيرى از عامّه در اين باب؛ يعنى تصريح به اسامى ائمه(ع) بهعنوان خلفاى پس از آن حضرت(ص) موجود است؛ درحالىكه مىدانيم اين سخن برخطاست و متأسفانه در متون درجه اول حديثى اهل تسنّن از صحاح و سُنن و مسانيد تا قرن پنجم هجرى چنين چيزى وجود ندارد و آنچه هست همان گروه از رواياتى است كه مىگويد تعداد خلفاء پيامبر(ص)، دوازده تن است به عدد نقباء بنى اسرائيل؛ بدون آنكه تصريحى به نام ايشان داشته باشد كه البته به همين شكل نيز وافى به مقصود است و حقانيت شيعه اثناعشريه را اثبات مىنمايد. | ||
#:البته امكان دارد كه نظر مترجم، كتب و آثارى همچون نوشتههاى گنجى شافعى، سبط ابن جوزى، ابن صباغ مالكى، حموينى و قندوزى و ديگران باشد كه اينها يا متأخّرند يا از ديد مكتب خلفا، مُتشيعند و قول و سخنشان در چنين بحث مهمى، مورد اعتنا نمىباشد. | |||
ج)- عبارت «بهائى چه مىگويد» در ص 334، تكرار شده است؛ | #:همچنين در ص 231 سطر 9 كه تعليم حكمت بهعنوان چهارمين هدف از بعثت انبياء توسط مؤلف ذكر شده، مترجم در داخل دو كمان اين نكته را اضافه كرده است كه (و فلسفة الاشياء و خواصّ موجودات هستى) كه كاملاً بىربط و غلط است. | ||
#آشفتگىهاى صورى متن: | |||
د)- ناهماهنگى ميان شماره پانوشتها و توضيحات مربوط بدانها / 302. | #:الف)- ابيات عربى، گاه شماره دارد و ترجمه آنها نيز مطابق همان شماره، به ترتيب مىآيد و گاه اين چنين نيست؛ براى نمونه بنگريد به صفحات 106، 121 و 122. | ||
#:ب)- ابيات عربى، گاه اِعراب دارد، مانند ص 122 و گاه بىاعراب است، مانند ص 123. | |||
#:ج)- در ص 40 بحث از كتاب «البيان فى اخبار صاحبالزمان»، نوشته محمد بن يوسف گنجى شافعى است كه ناگهان سخن از كتاب «الكفاية» به ميان مىآيد. | |||
#:د)- در ص 239 صحبت از «عيبه» و «كرش» در خبر سابق شد كه هرچه جستوجو شد خبرى با اين مُفاد، يافت نشد. | |||
مرحوم محدّث نورى اين كتاب را در نجف اشرف و در وقت سلطه عثمانىها نوشته است، لذا مجبور بوده كه از سر تقيه، در اثناى كتاب، گاه به مدح و تمجيد از سلطان عثمانى مبادرت نمايد، لذا بايسته مىنمود كه مترجم محترم اين نكته را در مقدمه ترجمه خويش، يادآور شود تا خواننده بههنگام برخورد با اين مدح و تمجيدها، از هرگونه سردرگمى و احيانا سوء تفاهم در امان بماند. | #:ه)- كتاب، عارى از هرگونه فهرست فنّى بوده و حتى فهرست موضوعى نيز ناتمام است. | ||
#:و)- كتاب، فاقد عنوانبندى، تبويب و فصلبندىهاى روشنگر و هدايتگر است و مطالب، پيوسته و نفسگير رديف شده است. | |||
#:ز)- نقطهگذارى، وضعى آشفته و نابسامان دارد. | |||
#:ح)- بخش كتابشناسى نيز از قلم افتاده است. | |||
در ترجمه متن و گاه پانوشتها، عبارات و جملاتى نامفهوم و بعضا از حيث دستورى، نادرستى به چشم مىخورد، از جمله: | #پانوشتها: | ||
#:گاه مترجم علاوه بر ترجمه متن، پانوشتهاى خوب و بجايى هم اضافه كرده كه به تبيين بهتر مطالب كمك مىكند مانند: | |||
الف)- و اين به دليل دوام ملازمتى انبياء(ع) در ساحت حضور (مقام فنا و شهود) «حضرت» احديت دارند. / ص 109، سطر 1 و 2. | #:#ص 14، پانوشت 1؛ | ||
#:# ص 18، پانوشت 2؛ | |||
ب)- پس هركه ابا مىكند مىكشد او را. / ص 114، سطر 18. | #:#ص 37، پانوشت 1 و 2؛ | ||
#:#ص 233، پانوشت 2. | |||
ج)- و در برابر سدّ راه و مانع و طريق حقّ دين اسلام بودنت را به كيفر برسانم. / ص 203، دو سطر آخر. | |||
د)- وقتى او را مشاهده كرديد از وى بيعت كنيد. ص 291، سطر 9. | |||
كه خوشبختانه تعدادشان اندك است: | |||
«الناصر لدين الله، وى همان كسى است كه به تعمير سرداب شريف دستور داد». | |||
كلمه «تعمير» عربى و مصدر از باب تفعيل است، به معناى زيادعمركردن؛ بنابراين، به جاى اين كلمه، مناسب آن بود كه از كلماتى همچون آبادى، عمران، مرمّت و نظاير آن استفاده مىشد. | |||
متأسفانه اصل عربى كتاب در دسترس نبود تا بتوان داورى صحيحى در اين باره داشت، لكن ضمن اعتماد به مترجم، در پارهاى از موارد همچون ترجمه ابيات عربى متن كه اصل ابيات نيز موجود بود، بعضى نكات ملاحظه شد كه اينك به نمونهاى اشاره مىشود: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''و يكفى قوله «منى» لاشراق محياه''|2=''و من بضعته الزهراء مجراه و مرساه''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
مترجم محترم، بيت بالا را چنين ترجمه كرده است: | |||
«و در نشان دادن سيماى تابناك مهدى، اين گفته پيامبر(ص) كه «مهدى از من است»؛ يعنى جزئى از وجود مقدس او و پارهتن زهراى اطهر است و (در شرف انتساب) گوهر پاك ذاتش بدايتا از او نشأت گرفته و بدو منتهى مىگردد، كفايت مىكند. / ص 36. | |||
ناگفته پيداست كه ضمير بضعتِهِ به پيامبر(ص) برمىگردد و كلمه «الزهراء» هم از نظر نحوى، بَدَل براى «بضعه» است؛ در نتيجه، ترجمه اين مىشود كه: مهدى(ع) از پاره تن پيامبر(ص)؛ يعنى از حضرت زهراست(س)... و نه آنكه جزئى از وجود مقدس او و پاره تن زهراى اطهر است. | |||
در ص 285، مترجم محترم، سند حديث را جهت پرهيز از تطويل و اطناب مُمِلّ، حذف كرده است. كاش از ابتداى كتاب اين كار را مىكرد و جز در موارد لازم و ضرورى، اسناد احاديث و اقوال را به متن عربى كتاب ارجاع مىداد. | |||
مترجم كوشيده تا ترجمهاى قابل فهم در اختيار خواننده قرار دهد، بدين منظور هر جا كه لازم ديده، توضيحاتى براى روشنتر شدن بهتر مطالب، در ميان دو كمان آورده است. اين كار غالبا مفيد و راهگشا بوده، لكن مواردى هم ملاحظه شد كه اين توضيحات، به دليل عدم صحّت، اصالت سخن مؤلف را هم زير سؤال برده و مخدوش ساخته است؛ از جمله در ص 249 در سطور 21 و 22، مترجم، مدعى گشته كه روايات كثيرى از عامّه در اين باب؛ يعنى تصريح به اسامى ائمه(ع) بهعنوان خلفاى پس از آن حضرت(ص) موجود است؛ درحالىكه مىدانيم اين سخن برخطاست و متأسفانه در متون درجه اول حديثى اهل تسنّن از صحاح و سُنن و مسانيد تا قرن پنجم هجرى چنين چيزى وجود ندارد و آنچه هست همان گروه از رواياتى است كه مىگويد تعداد خلفاء پيامبر(ص)، دوازده تن است به عدد نقباء بنى اسرائيل؛ بدون آنكه تصريحى به نام ايشان داشته باشد كه البته به همين شكل نيز وافى به مقصود است و حقانيت شيعه اثناعشريه را اثبات مىنمايد. | |||
البته امكان دارد كه نظر مترجم، كتب و آثارى همچون نوشتههاى گنجى شافعى، سبط ابن جوزى، ابن صباغ مالكى، حموينى و قندوزى و ديگران باشد كه اينها يا متأخّرند يا از ديد مكتب خلفا، مُتشيعند و قول و سخنشان در چنين بحث مهمى، مورد اعتنا نمىباشد. | |||
همچنين در ص 231 سطر 9 كه تعليم حكمت بهعنوان چهارمين هدف از بعثت انبياء توسط مؤلف ذكر شده، مترجم در داخل دو كمان اين نكته را اضافه كرده است كه (و فلسفة الاشياء و خواصّ موجودات هستى) كه كاملاً بىربط و غلط است. | |||
الف)- ابيات عربى، گاه شماره دارد و ترجمه آنها نيز مطابق همان شماره، به ترتيب مىآيد و گاه اين چنين نيست؛ براى نمونه بنگريد به صفحات 106، 121 و 122. | |||
ب)- ابيات عربى، گاه اِعراب دارد، مانند ص 122 و گاه بىاعراب است، مانند ص 123. | |||
ج)- در ص 40 بحث از كتاب «البيان فى اخبار صاحبالزمان»، نوشته محمد بن يوسف گنجى شافعى است كه ناگهان سخن از كتاب «الكفاية» به ميان مىآيد. | |||
د)- در ص 239 صحبت از «عيبه» و «كرش» در خبر سابق شد كه هرچه جستوجو شد خبرى با اين مُفاد، يافت نشد. | |||
ه)- كتاب، عارى از هرگونه فهرست فنّى بوده و حتى فهرست موضوعى نيز ناتمام است. | |||
و)- كتاب، فاقد عنوانبندى، تبويب و فصلبندىهاى روشنگر و هدايتگر است و مطالب، پيوسته و نفسگير رديف شده است. | |||
ز)- نقطهگذارى، وضعى آشفته و نابسامان دارد. | |||
ح)- بخش كتابشناسى نيز از قلم افتاده است. | |||
گاه مترجم علاوه بر ترجمه متن، پانوشتهاى خوب و بجايى هم اضافه كرده كه به تبيين بهتر مطالب كمك مىكند مانند: | |||
اما گاه پانوشتهاى زائد و بىجايى هم آورده كه هيچ بارى را برنمىدارد و بيشتر به اظهار لحيهاى مىماند، مانند: ص 17، پانوشت 1 و در اين ميان بسيارى از مطالب در متن آمده كه نياز به توضيح در پانوشت دارد و متأسفانه از آنها غفلت شده است. | اما گاه پانوشتهاى زائد و بىجايى هم آورده كه هيچ بارى را برنمىدارد و بيشتر به اظهار لحيهاى مىماند، مانند: ص 17، پانوشت 1 و در اين ميان بسيارى از مطالب در متن آمده كه نياز به توضيح در پانوشت دارد و متأسفانه از آنها غفلت شده است. | ||
ویرایش