پرش به محتوا

مجموعه آثار فارسی احمد غزالی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن«' به 'ن «'
جز (جایگزینی متن - 'و«' به 'و «')
جز (جایگزینی متن - 'ن«' به 'ن «')
خط ۷۵: خط ۷۵:
رسالة الطيور  
رسالة الطيور  


متن عربى«رسالة الطيور»، با اختلافى اندك، به نام برادرش محمد غزالى است، اما در اينكه اين«رسالة الطيور» فارسى از احمد غزالى است، جاى هيچ‌گونه شك و شبهه‌اى نيست. به نظر آقاى مجاهد، رساله عربى هم از احمد غزالى است، چون در اين رساله چهار صفحه‌اى، دوازده بيت وارد شده است كه روش احمد غزالى است، چون وى غالباً به ابيات توسل مى‌جويد، بر خلاف محمد غزالى كه كم‌تر به ابيات استشهاد مى‌كند؛ از طرفى چهار بيت از اين«رسالة الطيور» در آثار احمد غزالى نيز وارد شده است.
متن عربى«رسالة الطيور»، با اختلافى اندك، به نام برادرش محمد غزالى است، اما در اينكه اين «رسالة الطيور» فارسى از احمد غزالى است، جاى هيچ‌گونه شك و شبهه‌اى نيست. به نظر آقاى مجاهد، رساله عربى هم از احمد غزالى است، چون در اين رساله چهار صفحه‌اى، دوازده بيت وارد شده است كه روش احمد غزالى است، چون وى غالباً به ابيات توسل مى‌جويد، بر خلاف محمد غزالى كه كم‌تر به ابيات استشهاد مى‌كند؛ از طرفى چهار بيت از اين «رسالة الطيور» در آثار احمد غزالى نيز وارد شده است.


به نظر مى‌رسد كه احمد غزالى، «رسالة الطيور» عربى را نوشته و از آنجا كه حروف كلمه احمد و محمد مشترك است، در اولين نسخه مصنف، در اثر آب‌خوردگى يا حادثه‌اى شبيه آن، كلمه احمد تبديل به محمد شده و بعداً هر نسخه‌اى كه نوشته شده، به نام محمد ثبت شده است، سپس خود احمد غزالى و يا ديگرى آن را به فارسى ترجمه كرده است.
به نظر مى‌رسد كه احمد غزالى، «رسالة الطيور» عربى را نوشته و از آنجا كه حروف كلمه احمد و محمد مشترك است، در اولين نسخه مصنف، در اثر آب‌خوردگى يا حادثه‌اى شبيه آن، كلمه احمد تبديل به محمد شده و بعداً هر نسخه‌اى كه نوشته شده، به نام محمد ثبت شده است، سپس خود احمد غزالى و يا ديگرى آن را به فارسى ترجمه كرده است.
خط ۸۷: خط ۸۷:
مهم‌ترين اثر غزالى، كتاب«سوانح» اوست. اين كتاب را غزالى در معانى و احوال و اسرار عشق بدان نحو كه مورد توجه صوفيان است، نوشته و هر يك از اسرار و معانى را در فصلى مورد بحث قرار داده و در ضمن اين فصول، تمثيلاتى كوتاه و حكاياتى مختصر را براى توضيح بيان خود گنجانيده است و به اشعار مختلف از غزل و رباعى فارسى و عربى استشهاد كرده است.
مهم‌ترين اثر غزالى، كتاب«سوانح» اوست. اين كتاب را غزالى در معانى و احوال و اسرار عشق بدان نحو كه مورد توجه صوفيان است، نوشته و هر يك از اسرار و معانى را در فصلى مورد بحث قرار داده و در ضمن اين فصول، تمثيلاتى كوتاه و حكاياتى مختصر را براى توضيح بيان خود گنجانيده است و به اشعار مختلف از غزل و رباعى فارسى و عربى استشهاد كرده است.


شيوه انشاى سوانح بسيار ساده و در عين سادگى، پرمغز و پرمعنى است و به جاى استدلالات منطقى، در آن قياس شعرى به كار رفته است. اين كتاب، از همان زمان تصنيف مورد توجه عرفا قرار گرفت و سرمشق نويسندگان بعدى قرار گرفته است؛ به‌طورى كه شيخ فخر الدين عراقى، كتاب«لمعات» خود را بر پايه «سوانح» گذاشته و هم‌چنين«لوايح» منسوب به عين القضات و «لوايح» [[جامی، عبدالرحمن|جامى]]، بر شيوه سوانح است. اين كتاب، شامل هفتاد و پنج فصل است و مهم‌ترين مطالب آن عبارت است از:
شيوه انشاى سوانح بسيار ساده و در عين سادگى، پرمغز و پرمعنى است و به جاى استدلالات منطقى، در آن قياس شعرى به كار رفته است. اين كتاب، از همان زمان تصنيف مورد توجه عرفا قرار گرفت و سرمشق نويسندگان بعدى قرار گرفته است؛ به‌طورى كه شيخ فخر الدين عراقى، كتاب«لمعات» خود را بر پايه «سوانح» گذاشته و هم‌چنين «لوايح» منسوب به عين القضات و «لوايح» [[جامی، عبدالرحمن|جامى]]، بر شيوه سوانح است. اين كتاب، شامل هفتاد و پنج فصل است و مهم‌ترين مطالب آن عبارت است از:


سريان عشق و ظهور آن؛ ملامت در عاشق و معشوق و خلق؛ ملامت در عشق؛ اقبال و ادبار عشق؛ مخفى بودن سر عشق؛ وحدت عاشق و معشوق؛ رابطه پيوندى و تعلقى عشق؛ حقيقت عشق بلاست؛ خامى، بدايت عشق است و خفاء، نهايت آن؛ بارگاه عشق، ايوان جان است؛ دل، محل صفات عشق است؛ حقيقت عشق چون پيدا شود، عاشق، قوت معشوق آيد، نه معشوق، قوت عاشق؛ صفت معشوق، استغنا و كبريايى است و صفت عاشق، مذلت و خوارى؛ اسرار عشق، در حروف عشق مضمر است؛ عشق، سكرى است در آلت ادراك و مانع از كمال ادراك؛ عشق را به قبله معيّن حاجت نيست؛ عشق، به حقيقت بناى قدس است؛ اصل عشق از قدم است؛ عاشقى، همه اسيرى است و معشوقى، همه اميرى.
سريان عشق و ظهور آن؛ ملامت در عاشق و معشوق و خلق؛ ملامت در عشق؛ اقبال و ادبار عشق؛ مخفى بودن سر عشق؛ وحدت عاشق و معشوق؛ رابطه پيوندى و تعلقى عشق؛ حقيقت عشق بلاست؛ خامى، بدايت عشق است و خفاء، نهايت آن؛ بارگاه عشق، ايوان جان است؛ دل، محل صفات عشق است؛ حقيقت عشق چون پيدا شود، عاشق، قوت معشوق آيد، نه معشوق، قوت عاشق؛ صفت معشوق، استغنا و كبريايى است و صفت عاشق، مذلت و خوارى؛ اسرار عشق، در حروف عشق مضمر است؛ عشق، سكرى است در آلت ادراك و مانع از كمال ادراك؛ عشق را به قبله معيّن حاجت نيست؛ عشق، به حقيقت بناى قدس است؛ اصل عشق از قدم است؛ عاشقى، همه اسيرى است و معشوقى، همه اميرى.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش