۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'و«' به 'و «') |
جز (جایگزینی متن - 'ن«' به 'ن «') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
مؤلف، كتاب خويش را با توضيح اين مطلب كه: «مفاد حديث شريف نبوى كه كلمه توحيد را دژ استوار خدا دانسته و داخل شدن در آن را باعث ايمنى از عذاب خوانده، تنها با گفتن حاصل نمىشود و بايد معناى آن را دريافت و درون و برون را به آن آراست»، آغاز كرده و با تشريح اين مبحث كه: «توحيد، هم آغاز است و هم پايان و مقصود از تعابيرى | مؤلف، كتاب خويش را با توضيح اين مطلب كه: «مفاد حديث شريف نبوى كه كلمه توحيد را دژ استوار خدا دانسته و داخل شدن در آن را باعث ايمنى از عذاب خوانده، تنها با گفتن حاصل نمىشود و بايد معناى آن را دريافت و درون و برون را به آن آراست»، آغاز كرده و با تشريح اين مبحث كه: «توحيد، هم آغاز است و هم پايان و مقصود از تعابيرى همچون «كلمة طيبة»، «الكلم الطيب»، «قولا سديدا»، «كلمة التقوى» و... در قرآن كريم، همين كلمه توحيد است»، به پايان رسانده است. | ||
وى، تصريح مىكند كه سعادت بر اساس توحيد و شقاوت بر اساس كفر و الحاد حاصل مىشود. او، از فلاسفه و عرفايى است كه به اصالت عمل اعتقاد شديد دارد و براى قول بدون عمل در سير الى الله ارزش و اهميتى قائل نيست. | وى، تصريح مىكند كه سعادت بر اساس توحيد و شقاوت بر اساس كفر و الحاد حاصل مىشود. او، از فلاسفه و عرفايى است كه به اصالت عمل اعتقاد شديد دارد و براى قول بدون عمل در سير الى الله ارزش و اهميتى قائل نيست. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
3. كلمهى توحيد، اولش كفر و آخرش ايمان است. عالم عدل چون در«لا اله» وقوف كردند، لذا در كفر واقع شدند، پس به آنان هشدار داده شد كه در منزل اول نمانيد و به منزل دوم كه منزل توحيد است، فرود آييد؛ در مقابل آنها، عالم فضل در منزل«الا الله» وقوف كرده و مؤمن شدند و مصداق آيه شريفه: '''«و المؤمنون كلٌّ آمَنَ بالله»''' واقع شدند. | 3. كلمهى توحيد، اولش كفر و آخرش ايمان است. عالم عدل چون در«لا اله» وقوف كردند، لذا در كفر واقع شدند، پس به آنان هشدار داده شد كه در منزل اول نمانيد و به منزل دوم كه منزل توحيد است، فرود آييد؛ در مقابل آنها، عالم فضل در منزل«الا الله» وقوف كرده و مؤمن شدند و مصداق آيه شريفه: '''«و المؤمنون كلٌّ آمَنَ بالله»''' واقع شدند. | ||
4. نخستين كسى كه در عالم عدل، در كفر«لا اله» قرار گرفت، ابليس بود و اولين كسى كه در عالم فضل، در | 4. نخستين كسى كه در عالم عدل، در كفر«لا اله» قرار گرفت، ابليس بود و اولين كسى كه در عالم فضل، در ايمان «الا الله» واقع شد، حضرت آدم(ع) بود و البته چون ابليس سركرده گروه عالم عدل و آدم(ع) سركرده گروه عالم فضل است، لذا آدمى بايد هوشيار باشد كه به پدرش كه آدم(ع) است، ملحق شود، نه به ابليس. | ||
5. «لا اله»، قسمتى از حصن است، نه تمام آن، پس وقتى انسان از حدود«لا اله» به محدوده «الا الله» رسيد، وارد حصن شده است. | 5. «لا اله»، قسمتى از حصن است، نه تمام آن، پس وقتى انسان از حدود«لا اله» به محدوده «الا الله» رسيد، وارد حصن شده است. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
8. كى از خواب غفلت، بيدار و از مستى خويش هشيار مىشوى تا آنچه را ياد مىكنى، بفهمى و آنچه را مىگويى، بدانى؛ چه، فهميدن، مقدم بر ياد كردن و دانستن، مقدم بر گفتن است. | 8. كى از خواب غفلت، بيدار و از مستى خويش هشيار مىشوى تا آنچه را ياد مىكنى، بفهمى و آنچه را مىگويى، بدانى؛ چه، فهميدن، مقدم بر ياد كردن و دانستن، مقدم بر گفتن است. | ||
9. هر سلطانى، ولايتش محدود است، مگر | 9. هر سلطانى، ولايتش محدود است، مگر سلطان «لا اله الا الله» كه ولايتش نامحدود و هميشگى است. | ||
10. مريد دنيا، فراوان و مريد آخرت، كثير و مريد حق، اندك و خطير است. | 10. مريد دنيا، فراوان و مريد آخرت، كثير و مريد حق، اندك و خطير است. |
ویرایش