پرش به محتوا

مباني الأحكام في أصول شرائع الإسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:




«مبانى الاحكام فى اصول شرائع الاسلام»، اثر آیت‌الله شيخ مرتضى حائرى، يك دوره كامل اصول فقه مى‌باشد كه به زبان عربى و در سال 1426ق، تدوين شده است.
'''مبانى الاحكام فى اصول شرائع الاسلام'''، اثر آیت‌الله شيخ مرتضى حائرى، يك دوره كامل اصول فقه مى‌باشد كه به زبان عربى و در سال 1426ق، تدوين شده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۷: خط ۵۷:
در تمهيد، به ترتيب، به امور زير، اشاره شده است:
در تمهيد، به ترتيب، به امور زير، اشاره شده است:


1. اصل وضع و اقسام آن؛ در اينكه حقيقت وضع، مانند ملكيّت و زوجيّت، امرى اعتبارى است تا به وسيله جعل و انشاء به وجود آيد يا اينكه تعهد بر استعمال و القاء لفظ خاص هنگام اراده معنى مخصوص مى‌باشد، اختلاف وجود دارد، اما به نظر نويسنده، حقيقت آن، صدق قضيه تعليقيّه كه عبارت از جعل لفظ، بدل از معنى، در مقام القاء مى‌باشد، است.
#اصل وضع و اقسام آن؛ در اينكه حقيقت وضع، مانند ملكيّت و زوجيّت، امرى اعتبارى است تا به وسيله جعل و انشاء به وجود آيد يا اينكه تعهد بر استعمال و القاء لفظ خاص هنگام اراده معنى مخصوص مى‌باشد، اختلاف وجود دارد، اما به نظر نويسنده، حقيقت آن، صدق قضيه تعليقيّه كه عبارت از جعل لفظ، بدل از معنى، در مقام القاء مى‌باشد، است.
 
#اصل در معانى حرفيه؛ كه در مورد آن، به امورى اشاره شده است، از جمله اينكه:
2. اصل در معانى حرفيه؛ كه در مورد آن، به امورى اشاره شده است، از جمله اينكه:
#:الف) مقصود از معنى حرفيه، اعم از حرف اصطلاحى و مدلول هيئت افعال، اعراب دال بر مبتدائيت و خبريت است.
 
#:ب) معانى حرفيه، بر دو قسم است:
الف) مقصود از معنى حرفيه، اعم از حرف اصطلاحى و مدلول هيئت افعال، اعراب دال بر مبتدائيت و خبريت است.
#:#قسمى كه مفاد آن، نفس ربط است، مانند اضافه در«غلام زيد»؛
 
#:#قسمى كه مدلول آن، معنايى است كه ربط، به وسيله آن، محقق مى‌شود، مانند«فى» در«زيد فى الدار».
ب) معانى حرفيه، بر دو قسم است:
#:ج) نقد و بررسى قول [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|صاحب كفايه]] مبنى بر اينكه معناى«من» و«الابتداء» يكى است و تفاوت ميان آن دو، در نحوه استعمال است.
 
#:د) عدم دخيل بودن وجود ربط ذهنى در معناى حرفى و...
1. قسمى كه مفاد آن، نفس ربط است، مانند اضافه در«غلام زيد»؛
#اصل در احوالى كه عارض بر لفظ مى‌شوند؛ اين نكته بررسى شده است كه در دَوران امر بين حمل بر معناى اول يا حمل بر معنايى كه احتمال نقل در آن وجود دارد، اصل چيست؟
 
#صحيح و اعم؛ كه در آن، پنج امر زير، مورد بحث قرار گرفته است:
2. قسمى كه مدلول آن، معنايى است كه ربط، به وسيله آن، محقق مى‌شود، مانند«فى» در«زيد فى الدار».
#:الف) تصوير محل نزاع كه در فرض ثبوت حقيقت شرعيّه يا متشرعيّه است.
 
#:ب) بيان وجود ملاك نزاع در غير عبادات و معاملات، مانند تذكيه، بنا بر آنكه معناى آن، امور معروفه باشد.
ج) نقد و بررسى قول [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|صاحب كفايه]] مبنى بر اينكه معناى«من» و«الابتداء» يكى است و تفاوت ميان آن دو، در نحوه استعمال است.
#:ج) ثمره بحث در اين مسئله كه عبارت است از عدم ترتّب جريان برائت در شك در أجزا و شرايط، بنا بر قول به اعم و عدم جريان آن، بنا بر قول به صحيح.
 
#:د) تصوير قدر جامع بين خصوص افراد صحيح و هم‌چنين بين اعم از فاسد و صحيح.
د) عدم دخيل بودن وجود ربط ذهنى در معناى حرفى و...
#:ه‍) توضيح نحوه جريان نزاع در معاملات، از جمله توضيح اينكه آيا عناوين معروفى مانند بيع، اجاره، هبه و... براى اسباب وضع شده‌اند يا براى مسبّبات؟
 
#استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد، در دو مقام زير:
3. اصل در احوالى كه عارض بر لفظ مى‌شوند؛ اين نكته بررسى شده است كه در دَوران امر بين حمل بر معناى اول يا حمل بر معنايى كه احتمال نقل در آن وجود دارد، اصل چيست؟
#:الف) عدم استحاله عقلى استعمال لفظ، در اكثر از معناى واحد، به دليل عدم وجود وجه امتناع.
 
#:ب) عدم ظهور لفظ مشترك، در جميع معانى آن، هنگام نبود قرينه.
4. صحيح و اعم؛ كه در آن، پنج امر زير، مورد بحث قرار گرفته است:
#مشتق؛ پس از تصوير محل نزاع، فرق ميان مفهوم اجمالى و تفصيلى و عدم جريان نزاع در اسم آلت، اسم زمان و صيغه مبالغه، بررسى شده است.
 
الف) تصوير محل نزاع كه در فرض ثبوت حقيقت شرعيّه يا متشرعيّه است.
 
ب) بيان وجود ملاك نزاع در غير عبادات و معاملات، مانند تذكيه، بنا بر آنكه معناى آن، امور معروفه باشد.
 
ج) ثمره بحث در اين مسئله كه عبارت است از عدم ترتّب جريان برائت در شك در أجزا و شرايط، بنا بر قول به اعم و عدم جريان آن، بنا بر قول به صحيح.
 
د) تصوير قدر جامع بين خصوص افراد صحيح و هم‌چنين بين اعم از فاسد و صحيح.
 
ه‍) توضيح نحوه جريان نزاع در معاملات، از جمله توضيح اينكه آيا عناوين معروفى مانند بيع، اجاره، هبه و... براى اسباب وضع شده‌اند يا براى مسبّبات؟
 
5. استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد، در دو مقام زير:
 
الف) عدم استحاله عقلى استعمال لفظ، در اكثر از معناى واحد، به دليل عدم وجود وجه امتناع.
 
ب) عدم ظهور لفظ مشترك، در جميع معانى آن، هنگام نبود قرينه.
 
6. مشتق؛ پس از تصوير محل نزاع، فرق ميان مفهوم اجمالى و تفصيلى و عدم جريان نزاع در اسم آلت، اسم زمان و صيغه مبالغه، بررسى شده است.


«اوامر»: ابتدا، مفهوم ماده و صيغه امر بيان و سپس، مبحث تعبّدى و توصّلى، در چند مقام زير، بررسى شده است:
«اوامر»: ابتدا، مفهوم ماده و صيغه امر بيان و سپس، مبحث تعبّدى و توصّلى، در چند مقام زير، بررسى شده است:


1. تحرير محل بحث؛
#تحرير محل بحث؛
 
#بيان مراد از قصد تقرّبى كه در واجب تعبّدى معتبر است؛
2. بيان مراد از قصد تقرّبى كه در واجب تعبّدى معتبر است؛
#بررسى مقصود از عبادتى كه براى غير خداوند جايز نيست؛
 
#بحث از ظهور لفظى و اينكه آيا تمسّك به اطلاق، در جمله‌اى كه مشتمل بر امر مى‌باشد، جايز است يا نه؟؛
3. بررسى مقصود از عبادتى كه براى غير خداوند جايز نيست؛
#بيان مقتضاى اصل عقلى، شرعى و ادله سمعيّه؛
 
4. بحث از ظهور لفظى و اينكه آيا تمسّك به اطلاق، در جمله‌اى كه مشتمل بر امر مى‌باشد، جايز است يا نه؟؛
 
5. بيان مقتضاى اصل عقلى، شرعى و ادله سمعيّه؛


در ادامه، اقسام واجب، در پنج امر زير، مورد بحث قرار گرفته است:
در ادامه، اقسام واجب، در پنج امر زير، مورد بحث قرار گرفته است:
خط ۱۲۰: خط ۹۸:


إجزاء مأموربه از امر آن، إجزاء امر ثانوى از امر اولى و إجزاء مأموربه با امر ظاهرى از مأموربه با امر واقعى، از امور پايانى اين مبحث بوده و در نهايت، به تنبيهات زير، اشاره شده است:
إجزاء مأموربه از امر آن، إجزاء امر ثانوى از امر اولى و إجزاء مأموربه با امر ظاهرى از مأموربه با امر واقعى، از امور پايانى اين مبحث بوده و در نهايت، به تنبيهات زير، اشاره شده است:
 
#توقّف خطابات ترتّبى بر وجود ملاك؛
1. توقّف خطابات ترتّبى بر وجود ملاك؛
#بررسى حكم جهر در موضع اخفات و برعكس؛
 
#حكم موردى كه مهم، موسّع و اهمّ، مضيّق باشد؛
2. بررسى حكم جهر در موضع اخفات و برعكس؛
#عصيان اهّم در آن اول؛
 
#اقسام تزاحم و بحث از جريان ترتّب در آن.
3. حكم موردى كه مهم، موسّع و اهمّ، مضيّق باشد؛
 
4. عصيان اهّم در آن اول؛
 
5. اقسام تزاحم و بحث از جريان ترتّب در آن.


«نواهى»: در سه مبحث، بررسى و در پايان، سه تنبيه در مورد آن، مطرح شده است:
«نواهى»: در سه مبحث، بررسى و در پايان، سه تنبيه در مورد آن، مطرح شده است:
خط ۱۵۳: خط ۱۲۶:
جلد دوم، در سه مبحث زير، مطالب را دنبال كرده است:
جلد دوم، در سه مبحث زير، مطالب را دنبال كرده است:


1. «استصحاب»: نويسنده، اثبات وجود حكم ظاهرى را از طرف شارع كه مقتضى اثبات حكم استصحاب و دايره شمولى آن باشد، مهم‌تر از تعريف خود استصحاب دانسته و لذا بدون مقدمه، به بررسى اخبارى كه مى‌توان از خلال آنها، اين اصل را اثبات كرد، پرداخته و در ادامه، به تنبيهات استصحاب اشاره كرده است كه برخى از آنها، به قرار زير مى‌باشد:
#«استصحاب»: نويسنده، اثبات وجود حكم ظاهرى را از طرف شارع كه مقتضى اثبات حكم استصحاب و دايره شمولى آن باشد، مهم‌تر از تعريف خود استصحاب دانسته و لذا بدون مقدمه، به بررسى اخبارى كه مى‌توان از خلال آنها، اين اصل را اثبات كرد، پرداخته و در ادامه، به تنبيهات استصحاب اشاره كرده است كه برخى از آنها، به قرار زير مى‌باشد:
 
#:الف) نحوه جريان اين اصل در احكام شرعيّه؛
الف) نحوه جريان اين اصل در احكام شرعيّه؛
#:ب) جريان آن در احكام عقليّه و احكامى كه از عقل كشف مى‌شوند؛
 
#:ج) عدم اختصاص استصحاب به شك در رافع؛
ب) جريان آن در احكام عقليّه و احكامى كه از عقل كشف مى‌شوند؛
#:د) امور متعلق به احكام وضعيّه؛
 
#:ه‍) اشتراط اتحاد زمان شك و مشكوك در جريان اين اصل؛
ج) عدم اختصاص استصحاب به شك در رافع؛
#:و) بررسى اعتبار جريان استصحاب در شك و يقين؛
 
#:ز) اقسام استصحاب كلى؛
د) امور متعلق به احكام وضعيّه؛
#:ح) امكان يا عدم امكان استصحاب فرد براى ترتيب اثر كلّى؛
 
#:ط) جريان اين اصل در امور تدريجيّه؛
ه‍) اشتراط اتحاد زمان شك و مشكوك در جريان اين اصل؛
#:ى) نحوه جريان استصحاب تعليقى؛
 
#:ك) استصحاب احكام اديان گذشته؛
و) بررسى اعتبار جريان استصحاب در شك و يقين؛
#:ل) بيان اصل مثبت و فرق آن با امارات؛
 
#:م) شرط اينكه مستصحب، امر قابل جعل ظاهرى، مانند شرطيّت، جزئيّت و مانعيّت باشد؛
ز) اقسام استصحاب كلى؛
#:ن) مترتّب شدن حكم شرعى واقعى بر حكم عقلى، به واسطه استصحاب، البته اگر حكم مزبور، قابليّت جعل ظاهرى را داشته باشد؛
 
#:ق) بحث از اصل تأخر حادث و...
ح) امكان يا عدم امكان استصحاب فرد براى ترتيب اثر كلّى؛
#بررسى مبحث«تعادل و تراجيح» در سه فصل:
 
ط) جريان اين اصل در امور تدريجيّه؛
 
ى) نحوه جريان استصحاب تعليقى؛
 
ك) استصحاب احكام اديان گذشته؛
 
ل) بيان اصل مثبت و فرق آن با امارات؛
 
م) شرط اينكه مستصحب، امر قابل جعل ظاهرى، مانند شرطيّت، جزئيّت و مانعيّت باشد؛
 
ن) مترتّب شدن حكم شرعى واقعى بر حكم عقلى، به واسطه استصحاب، البته اگر حكم مزبور، قابليّت جعل ظاهرى را داشته باشد؛
 
ق) بحث از اصل تأخر حادث و...
 
2. بررسى مبحث«تعادل و تراجيح» در سه فصل:


الف) تذكر چند امر از جمله:
الف) تذكر چند امر از جمله:


1. بيان توهم تنافى بين حكم وارد و مورود و راه حل آن؛
#بيان توهم تنافى بين حكم وارد و مورود و راه حل آن؛
 
#دفع توهم تنافى بين امثال«الغنم حلال» و«الغنم المغصوب حرام»؛
2. دفع توهم تنافى بين امثال«الغنم حلال» و«الغنم المغصوب حرام»؛
#بيان عدم تنافى بين امر به نماز و نهى از غصب در زمان وجود مندوحه.
 
3. بيان عدم تنافى بين امر به نماز و نهى از غصب در زمان وجود مندوحه.


ب) بيان امورى كه در نظر ابتدايى، بين آنها تنافى تصور مى‌شود كه عبارتند از:
ب) بيان امورى كه در نظر ابتدايى، بين آنها تنافى تصور مى‌شود كه عبارتند از:


1. اگر يكى از دو دليل، حاكم بر ديگرى باشد؛
#اگر يكى از دو دليل، حاكم بر ديگرى باشد؛
 
#موارد جمع عرفى؛
2. موارد جمع عرفى؛
#زمانى كه يكى از دو دليل، نص و ديگرى ظاهر باشد.
 
3. زمانى كه يكى از دو دليل، نص و ديگرى ظاهر باشد.


ج) بررسى مواردى كه جمع عرفى در آنها، امكان ندارد.
ج) بررسى مواردى كه جمع عرفى در آنها، امكان ندارد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش