۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابی ' به 'ابی') |
جز (جایگزینی متن - ' نمی ' به ' نمی') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
تربیت روحی: میان نگرش اسلامی به روح، با نگرش غربی و مادی به آن، تفاوتهای عمیقی حاکم است که نگارنده به پاره ای از آنها اشاره میکند، سپس به نگرش اسلام به روش، پایگاه و ارزش آن میپردازد و از توجه خاص اسلام به روح میگوید و به روش اسلام برای تربیت روح اشاره میکند و از نیروهای روح یاد میکند<ref>ر.ک: همان، ص257-258</ref>. | تربیت روحی: میان نگرش اسلامی به روح، با نگرش غربی و مادی به آن، تفاوتهای عمیقی حاکم است که نگارنده به پاره ای از آنها اشاره میکند، سپس به نگرش اسلام به روش، پایگاه و ارزش آن میپردازد و از توجه خاص اسلام به روح میگوید و به روش اسلام برای تربیت روح اشاره میکند و از نیروهای روح یاد میکند<ref>ر.ک: همان، ص257-258</ref>. | ||
تربیت عقلانی: عقل یکی از بزرگ ترین نیروهای انسان است و در قرآن، واژه فؤاد در معنای قلب استفاده شده است (ملک: 23). انسان به عقلش آزموده میشود. اسلام برای تربیت عقل، ابتدا حوزه نظر عقل را تعیین میکند تا به بیراه نرود؛ سپس، از راه استدلال و شناخت حقایق، نیروی عقل را پرورش میدهد و برای این کار از دو وسیله و روش بهره میبرد: یکی پرهیز عقل از ظن و گمان و پیروی نامعقول از دیگران و دیگری تفکر در قوانین طبیعت و عجایب آن. اسلام از تفکر در آفاق تنها رشد عقلانی را | تربیت عقلانی: عقل یکی از بزرگ ترین نیروهای انسان است و در قرآن، واژه فؤاد در معنای قلب استفاده شده است (ملک: 23). انسان به عقلش آزموده میشود. اسلام برای تربیت عقل، ابتدا حوزه نظر عقل را تعیین میکند تا به بیراه نرود؛ سپس، از راه استدلال و شناخت حقایق، نیروی عقل را پرورش میدهد و برای این کار از دو وسیله و روش بهره میبرد: یکی پرهیز عقل از ظن و گمان و پیروی نامعقول از دیگران و دیگری تفکر در قوانین طبیعت و عجایب آن. اسلام از تفکر در آفاق تنها رشد عقلانی را نمیخواهد، بلکه عمل به مقتضای حق را نیز خواهان است؛ برخلاف پرورش عقل در اروپا که در نهایت و اوج رشد عقلی، طبیعت به جای خدا نهاده میشود. از این گذشته، اسلام برای رشد عقلانی به تأمل در تاریخ گذشتگان میخواند و سیر در تاریخ را لازمه رشد عقلانی میداند. اسلام به علم هم میخواند؛ اما، علمی که همراه با دین است نه مقابل آن. از نگاه اسلام، میان عقل و روح رابطه ای استوار حاکم است که به هدایت عقل به خداوند و پرهیز از ماده پرستی کمک میکند<ref>همان، ص258</ref>. | ||
تربیت جسم: از نگاه اسلام، انسان ترکیبی از روح، عقل و جسم است؛ اما، این بدان معنا نیست که آدمی سه جزء متمایز دارد که هریک را حوزه ای جداگانه است و ربطی به یکدیگر ندارند؛ برعکس، از نگاه اسلام، انسان حقیقتی واحد با اجزای سه گانه است و تربیت هریک از اجزاء، در دو جزء دیگر نیز اثر مینهد و آنچه موجب تفکیک بحث تربیت روحی، جسمی و عقلی از یکدیگر است تنها، ضرورت و روش بحث و تلاش برای وضوح بیشتر آن است<ref>همان، ص258-259</ref>. | تربیت جسم: از نگاه اسلام، انسان ترکیبی از روح، عقل و جسم است؛ اما، این بدان معنا نیست که آدمی سه جزء متمایز دارد که هریک را حوزه ای جداگانه است و ربطی به یکدیگر ندارند؛ برعکس، از نگاه اسلام، انسان حقیقتی واحد با اجزای سه گانه است و تربیت هریک از اجزاء، در دو جزء دیگر نیز اثر مینهد و آنچه موجب تفکیک بحث تربیت روحی، جسمی و عقلی از یکدیگر است تنها، ضرورت و روش بحث و تلاش برای وضوح بیشتر آن است<ref>همان، ص258-259</ref>. | ||
اسلام، تربیت جسمی و پرورش نیروهای حیاتی را با هم لحاظ میکند. اسلام در باب تربیت جسمی، دستورهای فراوانی دارد و جسم را تحقیر | اسلام، تربیت جسمی و پرورش نیروهای حیاتی را با هم لحاظ میکند. اسلام در باب تربیت جسمی، دستورهای فراوانی دارد و جسم را تحقیر نمیکند؛ همچنین اسلام به پرورش نیروهای حیاتی اهتمام تام دارد و آنها را مانند نیروی عقلانی و نیروهای روحی تربیت میکند، از جمله این نیروها، نیروی جنسی است که در کنار دیگر امیال و خواستهای سرشتی آدمی، باید تربیت شود<ref>همان، ص259</ref>. | ||
نگارنده، در ادامه به پاره ای از ویژگیهای متضاد نفس انسان میپردازد و اشاره میکند که اسلام از این ویژگیهای متضاد، برای تحقق هدفهای تربیتی خود سود میبرد. برخی از این نیروها عبارتند از: | نگارنده، در ادامه به پاره ای از ویژگیهای متضاد نفس انسان میپردازد و اشاره میکند که اسلام از این ویژگیهای متضاد، برای تحقق هدفهای تربیتی خود سود میبرد. برخی از این نیروها عبارتند از: | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
ترس و امید: سرشت آدمی چنان است که هم امیدوار است و هم ترسان. وجود این دو نیرو در ژرفای وجود آدمی، انسان را در تعیین نوع رفتار و نیز افکارش یاری میکند؛ یعنی، هرکس آن پایه که میترسد و آن مایه که امیدوار است برای زندگی خود راه و روش برمی گزیند و میان ترس و امید خود، با رفتار خویش هماهنگی میآفریند. در قرآن به این دو ویژگی ناسازوار آدمی اشاره شده است. اسلام از این دو ویژگی متضاد برای تربیت انسان بهره میگیرد و بر اساس آنهاست که از ترغیب و ترهیب در اسلام سخن میرود<ref>همان</ref>. | ترس و امید: سرشت آدمی چنان است که هم امیدوار است و هم ترسان. وجود این دو نیرو در ژرفای وجود آدمی، انسان را در تعیین نوع رفتار و نیز افکارش یاری میکند؛ یعنی، هرکس آن پایه که میترسد و آن مایه که امیدوار است برای زندگی خود راه و روش برمی گزیند و میان ترس و امید خود، با رفتار خویش هماهنگی میآفریند. در قرآن به این دو ویژگی ناسازوار آدمی اشاره شده است. اسلام از این دو ویژگی متضاد برای تربیت انسان بهره میگیرد و بر اساس آنهاست که از ترغیب و ترهیب در اسلام سخن میرود<ref>همان</ref>. | ||
دوستی و بیزاری: انسان در سرشت خویش، از اموری چند بیزار است و اموری چند را دوست میدارد. اسلام این دوستی و بیزاری را محترم میشمارد و میخواهد مردم، دوست بدارند و بیزاری ورزند؛ اما اسلام، این دو ویژگی را تهذیب میکند و برای دوستی و بیزاری ضابطه مینهد. اسلام بر حب نفس، محبت به انسانهای دیگر و نیز مهر به حیوانات تأکید دارد؛ اما درعین حال، از انحراف در دوستی بازمی دارد و به مثل، | دوستی و بیزاری: انسان در سرشت خویش، از اموری چند بیزار است و اموری چند را دوست میدارد. اسلام این دوستی و بیزاری را محترم میشمارد و میخواهد مردم، دوست بدارند و بیزاری ورزند؛ اما اسلام، این دو ویژگی را تهذیب میکند و برای دوستی و بیزاری ضابطه مینهد. اسلام بر حب نفس، محبت به انسانهای دیگر و نیز مهر به حیوانات تأکید دارد؛ اما درعین حال، از انحراف در دوستی بازمی دارد و به مثل، نمیپسندد که حب نفس به ستم به دیگران و غصب حقوق دیگران بینجامد. همچنین اسلام بیزاری را تنها نسبت به شر و فساد روا میدارد<ref>همان</ref>. | ||
واقعیت و خیال: جهان امروز، یا گرفتار رئالیسم خشک و خشن است و یا اسیر اوهام رمانتیک و افراطی. اولی در بند حواس است و دومی تا لاف میبافد؛ اما اسلام به این دو نیروی سرشتی آدمی، اعتدال میدهد و مظاهر واقع گرا را در اموری چون: تشکیل حکومت، ترسیم نظام اقتصادی، اجتماعی و آموزشی جلوه میدهد و هیچ یک از ضروریات زندگی را فروگذار نیست. اسلام تنها به تأمین ضروریات نمیاندیشد و انسان را محدود به این امور | واقعیت و خیال: جهان امروز، یا گرفتار رئالیسم خشک و خشن است و یا اسیر اوهام رمانتیک و افراطی. اولی در بند حواس است و دومی تا لاف میبافد؛ اما اسلام به این دو نیروی سرشتی آدمی، اعتدال میدهد و مظاهر واقع گرا را در اموری چون: تشکیل حکومت، ترسیم نظام اقتصادی، اجتماعی و آموزشی جلوه میدهد و هیچ یک از ضروریات زندگی را فروگذار نیست. اسلام تنها به تأمین ضروریات نمیاندیشد و انسان را محدود به این امور نمیخواهد و روا نمیداند که مشاعر آدمی فسرده و بی روح شود؛ لذا به زیباییهای طبیعی و نفسانی میخواند و انسان را به کمال مطلق دعوت میکند تا از راه توجه به کمال مطلق و زیبایی مطلق، واقعیت را نیز اصلاح کند و بکوشد میان واقع و خیال پیوند زند و از هر دو برای اصلاح نفس و زندگی، بهره برگیرد<ref>همان، ص260</ref>. | ||
نیروی حسی و نیروی معنوی: مراد از نیروی حسی، نیرویی است که مرتبط با حواس و اعصاب، بیولوژی و فیزیولوژی انسان است و نیروی معنوی، نیرویی است که مکان و ماهیت آن معلوم نیست، لکن وجود دارد و کارش درک و دریافت کلیات و ارزشهای متعالی و زیبایی معنوی و فضیلت است. اسلام به این دو نیرو در انسان باور دارد؛ اما نیرویی که انسانی است، همانا نیرویی معنوی است که در دیگر حیوانات یافت | نیروی حسی و نیروی معنوی: مراد از نیروی حسی، نیرویی است که مرتبط با حواس و اعصاب، بیولوژی و فیزیولوژی انسان است و نیروی معنوی، نیرویی است که مکان و ماهیت آن معلوم نیست، لکن وجود دارد و کارش درک و دریافت کلیات و ارزشهای متعالی و زیبایی معنوی و فضیلت است. اسلام به این دو نیرو در انسان باور دارد؛ اما نیرویی که انسانی است، همانا نیرویی معنوی است که در دیگر حیوانات یافت نمیشود. غرب ره گم کرده که گرفتار جاهلیت جدید است، از نیروی معنوی انسان، تنها در حوزه دانش بهره میگیرد؛ حال آنکه، این نیرو شامل: هنر، اعتقادات، فضائل، اخلاق و ارزشهای متعالی است<ref>همان</ref>. | ||
فردیت و گرایش به جمع: این دو میل متضاد نیز در آدمی فعال است و حیات جامعه به سازگاری و جمع میان این دو گرایش بستگی دارد. فلسفههای گوناگون، برخی به فردیت و برخی دیگر به جمع گرایش دارند و یکی را قربانی دیگری میکنند. این فلسفهها به سرشتی بودن این دو گرایش در آدمی عنایت ندارند. اسلام، به هر دو نیروی یادشده میپردازد و آنها را پاسخ میدهد و میانشان سازگاری میآفریند. مراد اسلام، پرورش انسانی است که در فردیت و گرایش به جمع متوازن باشد. در اسلام، فردیت انسان در پیوند با خداوند نمودار میشود؛ چنان که گاه انسان در عبادت جز خود و خدا را از یاد میبرد. همچنین انسان در حوزه مسئولیت نیز احساس فردیت میکند (فاطر: 18) و هرکسی مسئول اعمال خویش است<ref>همان، ص260-261</ref>. | فردیت و گرایش به جمع: این دو میل متضاد نیز در آدمی فعال است و حیات جامعه به سازگاری و جمع میان این دو گرایش بستگی دارد. فلسفههای گوناگون، برخی به فردیت و برخی دیگر به جمع گرایش دارند و یکی را قربانی دیگری میکنند. این فلسفهها به سرشتی بودن این دو گرایش در آدمی عنایت ندارند. اسلام، به هر دو نیروی یادشده میپردازد و آنها را پاسخ میدهد و میانشان سازگاری میآفریند. مراد اسلام، پرورش انسانی است که در فردیت و گرایش به جمع متوازن باشد. در اسلام، فردیت انسان در پیوند با خداوند نمودار میشود؛ چنان که گاه انسان در عبادت جز خود و خدا را از یاد میبرد. همچنین انسان در حوزه مسئولیت نیز احساس فردیت میکند (فاطر: 18) و هرکسی مسئول اعمال خویش است<ref>همان، ص260-261</ref>. |
ویرایش