منهج التربية الإسلامية
منهج التربية الإسلامية | |
---|---|
پدیدآوران | قطب، محمد (نویسنده) |
ناشر | دار الشروق |
مکان نشر | مصر - قاهره |
چاپ | 1 |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
منهج التربیة الإسلامیة اثر محمد قطب، کتابی است که در آن تلاش شده است، گوشههایی از نظام و برنامه تربیتی اسلام با استناد به قرآن کریم، بررسی و معرفی شود.
این کتاب از آغازین کتابهای تربیتی است که در نیمه دوم قرن بیستم، متأثر از بحثهای تربیتی در غرب، درباره تربیت اسلامی نگارش یافته است و باآنکه کمابیش 40 سال از نوشتن آن میگذرد، هنوز برخی از بحثهایش بدیع و خواندنی مینماید[۱]
ساختار
کتاب با دو مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در دو بخش کلی، با موضوعات متنوع، ارائه شده است.
تکیه نگارنده بیشتر بر قرآن است، بااین حال، گاه از روایات هم سود میبرد و نیز میکوشد به ناتوانیها و نارساییهای نظام تربیتی غرب هم اشارتی بکند تا بحث حالت مقایسهای پیدا کند، تا از این رهگذر، برتری و مزایای تربیت اسلامی بهتر تجلی کند[۲]
گزارش محتوا
در مقدمات کتاب، به موضوع و اهمیت آن اشاره شده است[۳]
نویسنده، این تربیت نگاشت را، با گفتگو از وسائل و اهداف تربیت آغاز میکند تا معلوم دارد که در برنامه تربیتی، کدام یک مهم است. وسائل و اهداف در نظام تربیتی ارتباطی وثیق دارند و مکمل یکدیگرند؛ پس از این، با مقایسهای کوتاه میان هدفهای تربیتی در اسلام و غیر اسلام، به ویژگیهای نظام تربیتی اسلام میرسد و از ویژگی عبادی این نظام تربیتی یاد میکند و از آثار تربیتی فردی و اجتماعی توحید میگوید و مفهوم عبادت را در اسلام اندکی شرح میدهد، سپس به تربیت روحی، عقلی و جسمی از منظر اسلام میپردازد، به این شرح:
تربیت روحی: میان نگرش اسلامی به روح، با نگرش غربی و مادی به آن، تفاوتهای عمیقی حاکم است که نگارنده به پارهای از آنها اشاره میکند، سپس به نگرش اسلام به روش، پایگاه و ارزش آن میپردازد و از توجه خاص اسلام به روح میگوید و به روش اسلام برای تربیت روح اشاره میکند و از نیروهای روح یاد میکند[۴]
تربیت عقلانی: عقل یکی از بزرگترین نیروهای انسان است و در قرآن، واژه فؤاد در معنای قلب استفاده شده است (ملک: 23). انسان به عقلش آزموده میشود. اسلام برای تربیت عقل، ابتدا حوزه نظر عقل را تعیین میکند تا به بیراه نرود؛ سپس، از راه استدلال و شناخت حقایق، نیروی عقل را پرورش میدهد و برای این کار از دو وسیله و روش بهره میبرد: یکی پرهیز عقل از ظن و گمان و پیروی نامعقول از دیگران و دیگری تفکر در قوانین طبیعت و عجایب آن. اسلام از تفکر در آفاق تنها رشد عقلانی را نمیخواهد، بلکه عمل به مقتضای حق را نیز خواهان است؛ برخلاف پرورش عقل در اروپا که در نهایت و اوج رشد عقلی، طبیعت به جای خدا نهاده میشود. از این گذشته، اسلام برای رشد عقلانی به تأمل در تاریخ گذشتگان میخواند و سیر در تاریخ را لازمه رشد عقلانی میداند. اسلام به علم هم میخواند؛ اما، علمی که همراه با دین است نه مقابل آن. از نگاه اسلام، میان عقل و روح رابطهای استوار حاکم است که به هدایت عقل به خداوند و پرهیز از ماده پرستی کمک میکند[۵]
تربیت جسم: از نگاه اسلام، انسان ترکیبی از روح، عقل و جسم است؛ اما، این بدان معنا نیست که آدمی سه جزء متمایز دارد که هریک را حوزهای جداگانه است و ربطی به یکدیگر ندارند؛ برعکس، از نگاه اسلام، انسان حقیقتی واحد با اجزای سه گانه است و تربیت هریک از اجزاء، در دو جزء دیگر نیز اثر مینهد و آنچه موجب تفکیک بحث تربیت روحی، جسمی و عقلی از یکدیگر است تنها، ضرورت و روش بحث و تلاش برای وضوح بیشتر آن است[۶]
اسلام، تربیت جسمی و پرورش نیروهای حیاتی را با هم لحاظ میکند. اسلام در باب تربیت جسمی، دستورهای فراوانی دارد و جسم را تحقیر نمیکند؛ همچنین اسلام به پرورش نیروهای حیاتی اهتمام تام دارد و آنها را مانند نیروی عقلانی و نیروهای روحی تربیت میکند، از جمله این نیروها، نیروی جنسی است که در کنار دیگر امیال و خواستهای سرشتی آدمی، باید تربیت شود[۷]
نگارنده، در ادامه به پارهای از ویژگیهای متضاد نفس انسان میپردازد و اشاره میکند که اسلام از این ویژگیهای متضاد، برای تحقق هدفهای تربیتی خود سود میبرد. برخی از این نیروها عبارتند از:
ترس و امید: سرشت آدمی چنان است که هم امیدوار است و هم ترسان. وجود این دو نیرو در ژرفای وجود آدمی، انسان را در تعیین نوع رفتار و نیز افکارش یاری میکند؛ یعنی، هرکس آن پایه که میترسد و آن مایه که امیدوار است برای زندگی خود راه و روش برمی گزیند و میان ترس و امید خود، با رفتار خویش هماهنگی میآفریند. در قرآن به این دو ویژگی ناسازوار آدمی اشاره شده است. اسلام از این دو ویژگی متضاد برای تربیت انسان بهره میگیرد و بر اساس آنهاست که از ترغیب و ترهیب در اسلام سخن میرود[۸]
دوستی و بیزاری: انسان در سرشت خویش، از اموری چند بیزار است و اموری چند را دوست میدارد. اسلام این دوستی و بیزاری را محترم میشمارد و میخواهد مردم، دوست بدارند و بیزاری ورزند؛ اما اسلام، این دو ویژگی را تهذیب میکند و برای دوستی و بیزاری ضابطه مینهد. اسلام بر حب نفس، محبت به انسانهای دیگر و نیز مهر به حیوانات تأکید دارد؛ اما درعین حال، از انحراف در دوستی بازمی دارد و به مثل، نمیپسندد که حب نفس به ستم به دیگران و غصب حقوق دیگران بینجامد. همچنین اسلام بیزاری را تنها نسبت به شر و فساد روا میدارد[۹]
واقعیت و خیال: جهان امروز، یا گرفتار رئالیسم خشک و خشن است و یا اسیر اوهام رمانتیک و افراطی. اولی در بند حواس است و دومی تا لاف میبافد؛ اما اسلام به این دو نیروی سرشتی آدمی، اعتدال میدهد و مظاهر واقع گرا را در اموری چون: تشکیل حکومت، ترسیم نظام اقتصادی، اجتماعی و آموزشی جلوه میدهد و هیچ یک از ضروریات زندگی را فروگذار نیست. اسلام تنها به تأمین ضروریات نمیاندیشد و انسان را محدود به این امور نمیخواهد و روا نمیداند که مشاعر آدمی فسرده و بی روح شود؛ لذا به زیباییهای طبیعی و نفسانی میخواند و انسان را به کمال مطلق دعوت میکند تا از راه توجه به کمال مطلق و زیبایی مطلق، واقعیت را نیز اصلاح کند و بکوشد میان واقع و خیال پیوند زند و از هر دو برای اصلاح نفس و زندگی، بهره برگیرد[۱۰]
نیروی حسی و نیروی معنوی: مراد از نیروی حسی، نیرویی است که مرتبط با حواس و اعصاب، بیولوژی و فیزیولوژی انسان است و نیروی معنوی، نیرویی است که مکان و ماهیت آن معلوم نیست، لکن وجود دارد و کارش درک و دریافت کلیات و ارزشهای متعالی و زیبایی معنوی و فضیلت است. اسلام به این دو نیرو در انسان باور دارد؛ اما نیرویی که انسانی است، همانا نیرویی معنوی است که در دیگر حیوانات یافت نمیشود. غرب ره گم کرده که گرفتار جاهلیت جدید است، از نیروی معنوی انسان، تنها در حوزه دانش بهره میگیرد؛ حال آنکه، این نیرو شامل: هنر، اعتقادات، فضائل، اخلاق و ارزشهای متعالی است[۱۱]
فردیت و گرایش به جمع: این دو میل متضاد نیز در آدمی فعال است و حیات جامعه به سازگاری و جمع میان این دو گرایش بستگی دارد. فلسفههای گوناگون، برخی به فردیت و برخی دیگر به جمع گرایش دارند و یکی را قربانی دیگری میکنند. این فلسفهها به سرشتی بودن این دو گرایش در آدمی عنایت ندارند. اسلام، به هر دو نیروی یادشده میپردازد و آنها را پاسخ میدهد و میانشان سازگاری میآفریند. مراد اسلام، پرورش انسانی است که در فردیت و گرایش به جمع متوازن باشد. در اسلام، فردیت انسان در پیوند با خداوند نمودار میشود؛ چنان که گاه انسان در عبادت جز خود و خدا را از یاد میبرد. همچنین انسان در حوزه مسئولیت نیز احساس فردیت میکند (فاطر: 18) و هرکسی مسئول اعمال خویش است[۱۲] از سویی، اسلام با گسترش و تحکیم محبت برادرانه میان افراد، آنها را به دوستی و ایثار نسبت به یکدیگر میخواند که خود شیرازه حیات اجتماعی و پاسخی نیکو به گرایش جمعی انسان است و بر اساس آن، برترین جامعه و امت برپا میشود که در آن، هرکس خود امتی است[۱۳]
نگارنده، در ادامه، به روشهای تربیتی اسلام میپردازد و در شرح آن از تربیت با نمونه برتر و آبشخور قرآنی آن و اهمیت اسوه در تربیت یاد میکند. به تربیت با پند واندرز اشاره میکند. از نقش عقوبت در تربیت میگوید. به تربیت از راه داستان سرایی میپردازد و پس از اشاره به نقش عادت در تربیت و شرحی بر عادت در رفتار آدمی، به تربیت از راه حوادث میپردازد[۱۴]
فرجامین بحث این کتاب درباره جنبه ایدئال و جنبه قابل اعمال تربیت و به ویژه تربیت اسلامی است[۱۵]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده است. در پاورقیها علاوه بر ذکر منابع[۱۶]، به توضیح مختصر برخی از مطالب و کلمات متن پرداخته شده است[۱۷]
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- رفیعی، بهروز، «کتابشناسی توصیفی - تحلیلی تعلیم و تربیت در اسلام» گزیده منابع عربی، مرکز مطالعات تربیت اسلامی وزارت آموزش و پرورش، برگرفته از سایت رسمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه