پرش به محتوا

شرح المقاصد: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - '،م' به '، م'
جز (جایگزینی متن - '،و' به '، و')
جز (جایگزینی متن - '،م' به '، م')
خط ۶۴: خط ۶۴:
المقصد الاول فى المبادى،كه از سه فصل تشكيل يافته است:
المقصد الاول فى المبادى،كه از سه فصل تشكيل يافته است:


فصل اول مقدمات:مولف در فصل اول، علم كلام را تعريف كرده،موضوع و مسائل و غايت آن را بيان مى‌كند.او اثبات مى‌كند كه علم كلام اشرف علوم است و علت اختلاف در علم كلام را مورد بحث قرار مى‌دهد.
فصل اول مقدمات:مولف در فصل اول، علم كلام را تعريف كرده، موضوع و مسائل و غايت آن را بيان مى‌كند.او اثبات مى‌كند كه علم كلام اشرف علوم است و علت اختلاف در علم كلام را مورد بحث قرار مى‌دهد.


فصل دوم:اين فصل به مباحث پيرامون علم اختصاص دارد.مولف علم را تعريف و تقسيم كرده و از تصورات ضرورية بحث مى‌كند.
فصل دوم:اين فصل به مباحث پيرامون علم اختصاص دارد.مولف علم را تعريف و تقسيم كرده و از تصورات ضرورية بحث مى‌كند.
خط ۷۰: خط ۷۰:
فصل سوم:در اين فصل مولف از نظر بحث مى‌كند.نظر را تعريف و تقسيم كرده و نظر صحيح و فاسد را شرح مى‌دهد.همچنين شرائط نظر صحيح و كيفيت حصول معرفت الله از نظر را بيان مى‌كند.او نظر را به تصورى و تصديقى تقسيم كرده در مورد هركدام توضيح مى‌دهد.المقصد الثانى فى الامور العامه، اين مقصد از سه فصل تشكيل يافته است:
فصل سوم:در اين فصل مولف از نظر بحث مى‌كند.نظر را تعريف و تقسيم كرده و نظر صحيح و فاسد را شرح مى‌دهد.همچنين شرائط نظر صحيح و كيفيت حصول معرفت الله از نظر را بيان مى‌كند.او نظر را به تصورى و تصديقى تقسيم كرده در مورد هركدام توضيح مى‌دهد.المقصد الثانى فى الامور العامه، اين مقصد از سه فصل تشكيل يافته است:


فصل اول:اين فصل به مباحث وجود و عدم اختصاص يافته است.مولف ابتدا اثبات مى‌كند كه تصور هم وجودى بديهى است و هم وجودى مشترك است بين همۀ موجودات و زائد است بر ذات.سپس او وجود را به عينى،ذهنى،لفظى و خطى تقسيم كرده و وجود ذهنى را اثبات مى‌كند.او قائل است كه وجود مرادف ثبوت است،معدوم ثبوت ندارد و هرگونه واسطه بين وجود و عدم را نفى مى‌كند.او ادلۀ قائلين به حال را بيان كرده و به تك‌تك آنها جواب مى‌دهد.او اثبات مى‌كند كه تمايز اعدام تنها در عقل است و هريك از وجود و عدم مى‌توانند محمول يا رابطه واقع شوند.
فصل اول:اين فصل به مباحث وجود و عدم اختصاص يافته است.مولف ابتدا اثبات مى‌كند كه تصور هم وجودى بديهى است و هم وجودى مشترك است بين همۀ موجودات و زائد است بر ذات.سپس او وجود را به عينى،ذهنى،لفظى و خطى تقسيم كرده و وجود ذهنى را اثبات مى‌كند.او قائل است كه وجود مرادف ثبوت است، معدوم ثبوت ندارد و هرگونه واسطه بين وجود و عدم را نفى مى‌كند.او ادلۀ قائلين به حال را بيان كرده و به تك‌تك آنها جواب مى‌دهد.او اثبات مى‌كند كه تمايز اعدام تنها در عقل است و هريك از وجود و عدم مى‌توانند محمول يا رابطه واقع شوند.


فصل دوم:اين فصل به مباحث ماهيت اختصاص يافته است.مولف ابتدا ماهيت را تعريف كرده،سپس آن را به «ماهيت به شرط شىء»،«شرط لا»و «لا بشرط»تقسيم مى‌كند.در ادامه هريك از اين اقسام را تعريف و اثبات مى‌كند.او در تقسيم ديگرى ماهيت را به بسيط و مركب تقسيم كرده و اثبات مى‌كند كه ماهيت مجعول است.
فصل دوم:اين فصل به مباحث ماهيت اختصاص يافته است.مولف ابتدا ماهيت را تعريف كرده،سپس آن را به «ماهيت به شرط شىء»،«شرط لا»و «لا بشرط»تقسيم مى‌كند.در ادامه هريك از اين اقسام را تعريف و اثبات مى‌كند.او در تقسيم ديگرى ماهيت را به بسيط و مركب تقسيم كرده و اثبات مى‌كند كه ماهيت مجعول است.
خط ۸۲: خط ۸۲:
الفصل الثانى:مولف در اين فصل از«كم»و احوال آن بحث مى‌كند.او ابتداء احكام كلى كم همچون قبول قسمت كردن آن بحث كرده سپس زمان و مكان آن را شرح مى‌دهد.
الفصل الثانى:مولف در اين فصل از«كم»و احوال آن بحث مى‌كند.او ابتداء احكام كلى كم همچون قبول قسمت كردن آن بحث كرده سپس زمان و مكان آن را شرح مى‌دهد.


او ادلۀ قائلين به زمان و نقد آنها را بيان مى‌كند و اختلافى را كه بين متكلمين و فلاسفه در اين امر وجود دارد،مطرح مى‌كند.او در مبحث مكان،مكان را تعريف كرده و از خلاء بحث مى‌كند.
او ادلۀ قائلين به زمان و نقد آنها را بيان مى‌كند و اختلافى را كه بين متكلمين و فلاسفه در اين امر وجود دارد، مطرح مى‌كند.او در مبحث مكان، مكان را تعريف كرده و از خلاء بحث مى‌كند.


الفصل الثالث:مولف در اين فصل كه به مباحث«كيف»اختصاص دارد، ابتدا كيف را تعريف كرده و آن را به چهار قسم تقسيم مى‌كند:كيفيات محسوسه،كيفيات نفسانية،كيفيات مختصه به كم و كيفيات استعداديه.سپس هريك از آنها را تعريف كرده و انواع آنها را بيان مى‌كند.او در ذيل كيفيات نفسانيه بحث نسبتا مفصلى دربارۀ علم و ادراك بيان مى‌كند.
الفصل الثالث:مولف در اين فصل كه به مباحث«كيف»اختصاص دارد، ابتدا كيف را تعريف كرده و آن را به چهار قسم تقسيم مى‌كند:كيفيات محسوسه،كيفيات نفسانية،كيفيات مختصه به كم و كيفيات استعداديه.سپس هريك از آنها را تعريف كرده و انواع آنها را بيان مى‌كند.او در ذيل كيفيات نفسانيه بحث نسبتا مفصلى دربارۀ علم و ادراك بيان مى‌كند.
خط ۸۸: خط ۸۸:
الفصل الرابع:اين فصل به مسائل پيرامون«أين»اختصاص يافته است.مولف‌ابتدا أين را تعريف كرده و اقوال فلاسفه را در مورد آن بيان مى‌كند سپس مباحثى پيرامون حركت،سكون و اقسام حركت بيان مى‌كنند.
الفصل الرابع:اين فصل به مسائل پيرامون«أين»اختصاص يافته است.مولف‌ابتدا أين را تعريف كرده و اقوال فلاسفه را در مورد آن بيان مى‌كند سپس مباحثى پيرامون حركت،سكون و اقسام حركت بيان مى‌كنند.


الفصل الخامس:مولف در اين فصل مابقى اعراض،يعنى اضافه،متى، وضع،ملك، أن يفعل و أن ينفعل را مورد بحث قرار داده است.
الفصل الخامس:مولف در اين فصل مابقى اعراض،يعنى اضافه، متى، وضع، ملك، أن يفعل و أن ينفعل را مورد بحث قرار داده است.


المقصد الرابع فى الجواهر:اين فصل از يك مقدمه و دو مقاله تشكيل يافته است.
المقصد الرابع فى الجواهر:اين فصل از يك مقدمه و دو مقاله تشكيل يافته است.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
المقصد الخامس فى الالهيات:مولف در اين مقصد طى 7 فصل به مباحث پيرامون الهيات بمعنى الاخص پرداخته است.
المقصد الخامس فى الالهيات:مولف در اين مقصد طى 7 فصل به مباحث پيرامون الهيات بمعنى الاخص پرداخته است.


فصل اول:در اين فصل كه از چهار مبحث تشكيل يافته است،مولف از ذات خداوند بحث مى‌كند او ذات خداوند،تخالف ذات خداوند با ممكنات و ازلى و ابدى بودن صانع را اثبات مى‌كند.
فصل اول:در اين فصل كه از چهار مبحث تشكيل يافته است، مولف از ذات خداوند بحث مى‌كند او ذات خداوند،تخالف ذات خداوند با ممكنات و ازلى و ابدى بودن صانع را اثبات مى‌كند.


فصل دوم:در اين فصل از صفات سلبيه خداوند همچون جسم نبودن خداوند، عرض نبودن خداوند،جوهر نبودن خداوند،محدود نبودن خداوند و...بحث شده است.
فصل دوم:در اين فصل از صفات سلبيه خداوند همچون جسم نبودن خداوند، عرض نبودن خداوند،جوهر نبودن خداوند، محدود نبودن خداوند و...بحث شده است.


فصل سوم:مولف در اين فصل از صفات ثبوتيه حق تعالى بحث مى‌كند.او طى 7 مبحث ابتداء زيادت صفات خداوند را بر ذاتش اثبات كرده،سپس قدرت خداوند، علم و اراده‌اش و سميع، بصير و حى بودنش را شرح مى‌دهد.او در ادامه از كلام بارى تعالى و صفاتى كه در آنها اختلاف است(همچون بقاء كه اشعرى در حق واجب تعالى قائل است)سخن مى‌گويد.
فصل سوم:مولف در اين فصل از صفات ثبوتيه حق تعالى بحث مى‌كند.او طى 7 مبحث ابتداء زيادت صفات خداوند را بر ذاتش اثبات كرده،سپس قدرت خداوند، علم و اراده‌اش و سميع، بصير و حى بودنش را شرح مى‌دهد.او در ادامه از كلام بارى تعالى و صفاتى كه در آنها اختلاف است(همچون بقاء كه اشعرى در حق واجب تعالى قائل است)سخن مى‌گويد.
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
او نبوت حضرت خاتم(ص)را و عام بودن دعوت آن حضرت(ص)را اثبات كرده و از عصمت انبياء، از ملائكة، ولى و سحر صحبت مى‌كند.
او نبوت حضرت خاتم(ص)را و عام بودن دعوت آن حضرت(ص)را اثبات كرده و از عصمت انبياء، از ملائكة، ولى و سحر صحبت مى‌كند.


فصل دوم:مولف در فصل دوم طى 15 مبحث،معاد را شرح مى‌دهد.مباحثى كه در اين فصل مطرح شده عبارتند از:
فصل دوم:مولف در فصل دوم طى 15 مبحث، معاد را شرح مى‌دهد.مباحثى كه در اين فصل مطرح شده عبارتند از:


جايز بودن اعادۀ معدوم،منشأ اختلاف در معاد،مخلوق بودن بهشت و جهنم در حال حاضر، احوال قبر،ثواب و عقاب آخرت،كيفيت خلود در آنجا،شفاعت،توبه، امر به معروف و نهى از منكر.
جايز بودن اعادۀ معدوم، منشأ اختلاف در معاد، مخلوق بودن بهشت و جهنم در حال حاضر، احوال قبر،ثواب و عقاب آخرت،كيفيت خلود در آنجا،شفاعت،توبه، امر به معروف و نهى از منكر.


فصل سوم:مباحث اين فصل عبارتند از:اسماء، ايمان، اسلام و احكام آنها،كفر و فسق.
فصل سوم:مباحث اين فصل عبارتند از:اسماء، ايمان، اسلام و احكام آنها،كفر و فسق.
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
2-افضليت حضرت زهرا(س):مولف گرچه در جاى جاى كتاب با فضائل و كرامات اهل بيت(ع)با تعصب برخورد نموده است ولى با اينكه اكثر اهل تسنن در بين بانوان عايشه را تفضيل مى‌دهند، بعد از خلفاء قائل است كه حضرت زهرا(س)و فرزندان ايشان افضل هستند.او مى‌گويد«و اما بعدهم فقد ثبت ان فاطمة الزهراء سيدة نساء العالمين و ان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة و...»[3]
2-افضليت حضرت زهرا(س):مولف گرچه در جاى جاى كتاب با فضائل و كرامات اهل بيت(ع)با تعصب برخورد نموده است ولى با اينكه اكثر اهل تسنن در بين بانوان عايشه را تفضيل مى‌دهند، بعد از خلفاء قائل است كه حضرت زهرا(س)و فرزندان ايشان افضل هستند.او مى‌گويد«و اما بعدهم فقد ثبت ان فاطمة الزهراء سيدة نساء العالمين و ان الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة و...»[3]


3-شبهۀ جذر اصم:گرچه مولف از سوى علماء به عنوان شارح و مدرس افكار علماء سابق شناخته شده است و او را صاحب فكر جديدى نمى‌دانند اما با اين حال در لابه‌لاى كلمات او به مباحثى ابداعى همچون شبهۀ جذر اصم برمى‌خوريم.شبهۀ جذر اصم را مولف براى نفى حسن و قبح ذاتى بيان نموده است.او قائل است حسن و قبح ذاتى افعال، مستلزم اجتماع حسن و قبح در يك فعل است،مثلا وقتى مى‌گويم«من ديروز دروغ گفتم.»اگر اين خبر صادق باشد،حسن است با اينكه دروغ گفتن قبيح است.
3-شبهۀ جذر اصم:گرچه مولف از سوى علماء به عنوان شارح و مدرس افكار علماء سابق شناخته شده است و او را صاحب فكر جديدى نمى‌دانند اما با اين حال در لابه‌لاى كلمات او به مباحثى ابداعى همچون شبهۀ جذر اصم برمى‌خوريم.شبهۀ جذر اصم را مولف براى نفى حسن و قبح ذاتى بيان نموده است.او قائل است حسن و قبح ذاتى افعال، مستلزم اجتماع حسن و قبح در يك فعل است، مثلا وقتى مى‌گويم«من ديروز دروغ گفتم.»اگر اين خبر صادق باشد،حسن است با اينكه دروغ گفتن قبيح است.


بلكه در مواردى صدق و كذب جمع مى‌شوند،مثلا مى‌گويم«من هرآنچه مى‌گويم دروغ است.» اگر اين خبر صادق باشد خودش را تكذيب مى‌كند.مولف قائل است كسى نتوانسته اين شبهه را حل كند.[4]
بلكه در مواردى صدق و كذب جمع مى‌شوند، مثلا مى‌گويم«من هرآنچه مى‌گويم دروغ است.» اگر اين خبر صادق باشد خودش را تكذيب مى‌كند.مولف قائل است كسى نتوانسته اين شبهه را حل كند.[4]


4-جامعيت كتاب:اين كتاب را مى‌توان يكى از كامل‌ترين كتب كلامى اهل تسنن دانست.چنانكه اگر كسى اين كتاب را مطالعه كند از اكثر كتب كلامى كه براساس عقائد اشعرى قبل از [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] نوشته شده است بى‌نياز مى‌شود.
4-جامعيت كتاب:اين كتاب را مى‌توان يكى از كامل‌ترين كتب كلامى اهل تسنن دانست.چنانكه اگر كسى اين كتاب را مطالعه كند از اكثر كتب كلامى كه براساس عقائد اشعرى قبل از [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] نوشته شده است بى‌نياز مى‌شود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش