۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':==' به '==') |
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
در اهمّيت اين اثر مىتوان گفت: از بارزترين آثارى كه در قرن نوزدهم در رابطه با اصلاح و تجددخواهى سياسى جهان عرب نگاشته شده، همين اثر فوق مىباشد. برنامه اصلاحى كه مؤلف در مقدّمه اثر خود پيشنهاد مىكند، نه تنها براى تونس، بلكه آن را براى حل امپراتورى عثمانى ترسيم مىكند، دولتى كه زوال آن قريب الوقوع بود و به همين دليل آن را مرد بيمار اروپا مىناميدند. | در اهمّيت اين اثر مىتوان گفت: از بارزترين آثارى كه در قرن نوزدهم در رابطه با اصلاح و تجددخواهى سياسى جهان عرب نگاشته شده، همين اثر فوق مىباشد. برنامه اصلاحى كه مؤلف در مقدّمه اثر خود پيشنهاد مىكند، نه تنها براى تونس، بلكه آن را براى حل امپراتورى عثمانى ترسيم مىكند، دولتى كه زوال آن قريب الوقوع بود و به همين دليل آن را مرد بيمار اروپا مىناميدند. | ||
محقّق در رابطه با تحليل مقدّمه اقوم المسالك مىآورد: اوّلين چيزى كه از برخورد خواننده با مقدمه بدست مىآيد، مقايسهاى است | محقّق در رابطه با تحليل مقدّمه اقوم المسالك مىآورد: اوّلين چيزى كه از برخورد خواننده با مقدمه بدست مىآيد، مقايسهاى است كه «تونس» بين جامعه عربى اسلامى با جامعههاى اروپايى و رومى مىنمايد و آن چيزى كه اين جامعههاى را به هم مرتبط مىسازد، تمدن است. براى او اين پرسش مطرح بود كه چرا اروپايىها به چنين ترقى و پيشرفتى نائل شدهاند؟ او معتقد است كه معنا و مفهومى براى تمدن جزء آنچه در تمدن غربى ظهور كرده است، وجود ندارد. | ||
او در اين مقدمه تاكيد مىكند كه براى رهايى كشورهاى همسايه اروپا؛ يعنى جامعه عربى اسلامى قرن 19 جزء پىگرفتن و اقتباس روش آنان وجود ندارد. آنان مىبايست دقيقا سازماندهى دنيوى اروپاييان را به اجرا گذراند. او از زمانى كه برنامه اصلاحى خود را مبتنى بر اصلاح و بازسازى حكومت و پى گرفتن روش اروپاييان در حدود شريعت اسلامى بود، روشن ساخت منجر به يك پيمان نانوشته ميان علامان دينى و سياستمداران و ديگر انديشمندان اسلامى شد كه بايد به نوسازى شريعت و ايجاد نهادهاى سياسى در جهان اسلام همت گمارند. محقّق سپس به روشن ساختن ديدگاه «تونسى» نسبت به خلافت عثمانى مىپردازد و اين ديدگاه را كه «تونسى» گوشت، خون، قلب او عثمانى است و نجات تونس را جزء در سايه دولت عثمانى نمىداند، رد مىكند. از آنجا كه تونس «وابستگى سياسى به امپراتورى عثمانى داشت و از طرف ديگر فشارهاى قدرتهاى اروپايى و ديگر ارتباط تونس با مصر و مشرق جهان اسلام موجب شده بود تا افكار و حركتهاى تجددخواهانه سياسى و فرهنگى زودتر از مناطق ديگر مغرب منعكس شود كه برنامه اصلاحىگرى «تونس» از جمله آنها بود. | او در اين مقدمه تاكيد مىكند كه براى رهايى كشورهاى همسايه اروپا؛ يعنى جامعه عربى اسلامى قرن 19 جزء پىگرفتن و اقتباس روش آنان وجود ندارد. آنان مىبايست دقيقا سازماندهى دنيوى اروپاييان را به اجرا گذراند. او از زمانى كه برنامه اصلاحى خود را مبتنى بر اصلاح و بازسازى حكومت و پى گرفتن روش اروپاييان در حدود شريعت اسلامى بود، روشن ساخت منجر به يك پيمان نانوشته ميان علامان دينى و سياستمداران و ديگر انديشمندان اسلامى شد كه بايد به نوسازى شريعت و ايجاد نهادهاى سياسى در جهان اسلام همت گمارند. محقّق سپس به روشن ساختن ديدگاه «تونسى» نسبت به خلافت عثمانى مىپردازد و اين ديدگاه را كه «تونسى» گوشت، خون، قلب او عثمانى است و نجات تونس را جزء در سايه دولت عثمانى نمىداند، رد مىكند. از آنجا كه تونس «وابستگى سياسى به امپراتورى عثمانى داشت و از طرف ديگر فشارهاى قدرتهاى اروپايى و ديگر ارتباط تونس با مصر و مشرق جهان اسلام موجب شده بود تا افكار و حركتهاى تجددخواهانه سياسى و فرهنگى زودتر از مناطق ديگر مغرب منعكس شود كه برنامه اصلاحىگرى «تونس» از جمله آنها بود. |
ویرایش