۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «') |
||
| خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
'''ابو القاسم عبدالله(عبدالباقى)بن محمد بغدادى'''(ذيقعدۀ 410-4 محرم /485مارس 1020-15 فوريۀ 1092)، شاعر،كاتب،اديب و لغوى.«ناقيا»(نك:ابن خلكان،99/3؛ابن حجر، 384/3)يا«باقيا»(ياقوت،165/5؛ابن ابى الوفاء،391/2)نام نياى بزرگ اوست(قس: 684/I,S,LAG).او خود | '''ابو القاسم عبدالله(عبدالباقى)بن محمد بغدادى'''(ذيقعدۀ 410-4 محرم /485مارس 1020-15 فوريۀ 1092)، شاعر،كاتب،اديب و لغوى.«ناقيا»(نك:ابن خلكان،99/3؛ابن حجر، 384/3)يا«باقيا»(ياقوت،165/5؛ابن ابى الوفاء،391/2)نام نياى بزرگ اوست(قس: 684/I,S,LAG).او خود به «ابن بندار»،«بندار»نيز معروف بوده است([[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]،472/17؛ابن ابى الوفاء.283/1). | ||
ابن ناقيا در بغداد،در حريم طاهرى(محلهاى كه سابقا كاخهاى طاهريان در آن واقع شده بود)چشم به جهان گشود(ابن خلكان،98/3) و دوران كودكى خود را در آنجا گذرانيد و به همين جهت،او را «حريمى»نيز خواندهاند(جواد،120).وى مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و ديگر دانشمندان و اديبان آن سامان فراگرفت([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، 68/9؛فروخ،199/3).چنين مىنمايد كه ابن ناقيا،در كسب دانش، بيش از همه مرهون تعليمات استادش ابواسحاق شيرازى(393- | ابن ناقيا در بغداد،در حريم طاهرى(محلهاى كه سابقا كاخهاى طاهريان در آن واقع شده بود)چشم به جهان گشود(ابن خلكان،98/3) و دوران كودكى خود را در آنجا گذرانيد و به همين جهت،او را «حريمى»نيز خواندهاند(جواد،120).وى مقدمات دانش و ادب را نزد پدر و ديگر دانشمندان و اديبان آن سامان فراگرفت([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]، 68/9؛فروخ،199/3).چنين مىنمايد كه ابن ناقيا،در كسب دانش، بيش از همه مرهون تعليمات استادش ابواسحاق شيرازى(393- | ||
476 ق1003/-1083 م)بوده است(2LE).ابو اسحاق از علماى بزرگ مذهب شافعى و مردى بسيار پارسا بود و در 415 ق وارد بغداد شد و به گفتۀ ابن نجار،بيشتر دانشمندان آن روزگار شاگردان وى بودند(ابن خلكان،29/1-30). | 476 ق1003/-1083 م)بوده است(2LE).ابو اسحاق از علماى بزرگ مذهب شافعى و مردى بسيار پارسا بود و در 415 ق وارد بغداد شد و به گفتۀ ابن نجار،بيشتر دانشمندان آن روزگار شاگردان وى بودند(ابن خلكان،29/1-30). | ||
ابن ناقيا بيش از هر | ابن ناقيا بيش از هر چيز،به «هزل»و«مجون»شهرت يافته است (همو،99/3؛ابن ابى الوفاء،همانجا)و گويى در هيچ مناسبتى از شوخى و مزاح و حتى طنزهاى گزنده فروگذار نمىكرده است.يكى از شيرينترين طنزهاى او،پاسخى است كه فى البداهه به ابن شبل و شعر مفاخرهآميز او داده است.در بيتى از آن به او گفته است:«همان وجود تو در پشت آدم و بدشگونى تو بود كه او را از خلد برين فرود آورد.اگر آدم خبر مىداشت كه تو از نسل او پديد خواهى آمد،خود را مقطوع النسل مىكرد!».وقتى به او گفتند:مگر نه اينست كه تو نزد ابن شبل حديث فرا گرفتهاى؟!گفت:«چرا!وگرنه،اين كودنى را كه من دارم، از كجا مىآوردم؟»(جواد،120-121،به نقل از الوافى [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]]؛ مطلوب،11-12).اين طرز رفتار و اين شيوۀ گفتار ابن ناقيا كه دامن اهل شريعت را هم گاه مىگرفت،باعث گرديد كه او را،به رغم شهرت به پيروى از آيين حنفى،به زندقه و كفر متهم گردانند و عقايد بتپرستان و دهريان و نيز تدوين رسالهاى در تعطيل صفات بارى تعالى را به او نسبت دهند و اين سخن كفرآميز وى را همهجا بازگو كنند كه: «نهر شراب و نهر شير و نهر عسل در آسمان هست،اما از هيچيك تاكنون قطرهاى بر زمين نچكيده،و تنها اين آب كه خانهها را ويران مىسازد و سقفها را فرو مىريزد،همواره بر زمين مىبارد!» ([[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]]،68/9-69؛ابن ايبك،145؛ابن خلكان،همانجا؛ذهبى، 533/2؛[[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]،151/12؛ابن ابى الوفاء،همانجا؛ابن حجر،385/3). | ||
چنانكه از مقدمۀ مقامات او برمىآيد،وى شوخطبعى و طنزگويى و فكاههسرايى را شيوۀ ادبى كهنى به شمار مىآورده و ميان وارستگى و پارسايى و هزل و مطايبه منافاتى نمىديده است(مطلوب،23-24). | چنانكه از مقدمۀ مقامات او برمىآيد،وى شوخطبعى و طنزگويى و فكاههسرايى را شيوۀ ادبى كهنى به شمار مىآورده و ميان وارستگى و پارسايى و هزل و مطايبه منافاتى نمىديده است(مطلوب،23-24). | ||
ویرایش