نگارستان عجائب و غرائب
نگارستان عجائب و غرائب | |
---|---|
پدیدآوران | پیشاوری، احمد بن سید شهابالدین(اهتمام) محيط طباطبايي، محمد (مقدمهنويس) |
ناشر | کتابفروشي ادبيه ناصرخسرو |
مکان نشر | ايران - تهران |
چاپ | 1 |
موضوع | شگفتيهای جهان - متون قديمی تا قرن 14 |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | AG 243 /پ9ن8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
نگارستان عجائب و غرائب، اثر پیشاوری، نوشتهای است پیرامون برخی از امور عجیب و شگفتانگیز که به زبان فارسی قدیم و بین سالهای 1131 تا 1165ق، تألیف شده است.
نام اصلی کتاب مشخص نیست، ولی آقای طباطبایی در مقدمه کتاب، به قرینه وضع تدوین و ترکیب مطالب، نام «نگارستان عجائب و غرائب» را بر آن نهاده است. همچنین، نام نویسنده آن نیز شناخته نیست، ولی به قرینه برخی حکایات و مشاهدات که مؤلف در اثنای کتاب یاد میکند، از مردم شهر پیشاور است که در روزگار تألیف این اثر، در مرز ایران و هند واقع و ضمیمه ممالک محروسه ایران در دوران نادرشاه افشار بوده و اکنون از شهرهای غربی کشور پاکستان شده است.
آقای حاجی محمد رمضانی، مصحح کتاب بوده و توانسته است از تنها متن نارسایی که از این اثر وجود داشته، در حد امکان، متن بالنسبه قابل ملاحظهای از کار درآورد که بسیار بهتر، درستتر و رساتر از نسخه اصل میباشد[۱].
این کتاب، مانند دهها اثر مربوط به وصف عجایب و غرایب، شامل مطالبی است که خوانندگان را در مواردی به مزید معرفت و دانش آشنا میسازد؛ همان طور که مشتمل بر موضوعاتی دور از قبول عقل و منطق نیز میباشد[۲].
ساختار
کتاب با مقدمه آقای محمد محیط طباطبایی در بیان نکاتی پیرامون مطالب آغاز شده است.
مؤلف، کتاب را به ترتیب نگارستان و نگارخانه یا مرقع تصاویر، به چند گرده تقسیم کرده است که گرده اول و دوم آن در این نسخه وجود ندارد و تنها گرده سوم است که مشتمل بر دوازده تصویر بوده و تصویر دوازدهم آن، خود به یازده رنگ قسمت میشود و ممکن است اصل کتاب، به همین گرده سوم پایان یافته باشد[۳].
وی در اثنای کتاب خود، نام کتابهای معروف و غیر معروف و مؤلفین مختلفی را یاد میکند (مجموعا نام 67 کتاب در این اثر آمده است)، ولی معلوم نیست که تا چه اندازه در نقل این مطالب امانت به خرج داده و دقت ورزیده است، بلکه احتمال میرود غرابت کار نقل روایت مؤلف، خود کمتر از غرابت مطالب تألیف او نباشد[۴].
گزارش محتوا
از سیاق مطالب و مقایسه آنچه از غرایب نوشته شده با آنچه در این دفتر نمیتوان یافت، استنباط میشود که نویسنده در گرده اول، از غرایب جزایر و براری، اقوام، خوابها، زندگانی اشخاص و فرج بعد از شدت و نظایر آنها سخن گفته باشد[۵].
در تصویر اول، عجایب شهرها بیان شده است. نام برخی از این شهرها، عبارت است از: ختا، خان بالیغ، قامول، کاشغر، سمرقند، قمجو، بنگاله، حیکو، اجین، غزنین، سراندیب، پریان، کشمیر و...
نویسنده از «آیین اکبری» نقل میکند که در هندوستان، شهری بوده است بسیار بزرگ که بر دور آن، چندین قلعه سنگی سترگ با سیصدوهشتادوچهار بازار وجود داشته که هر بازار، مشتمل بر صد چارسو بوده است.
همچنین به نقل از «تاریخ هفت اقلیم» آمده است که در زمان المهدیبالله، عمارت شهر ری، بدین منوال بوده است: دارای ششهزار مدرسه و خانقاه، چهارصد حمام، هزاروسیصدوشصت مسجد، چهلوششهزاروچهارصد آسیاب، هزارودویست کاروانسرا، دوازدههزاروهفتصد منار، پانزدههزاروسیوپنج یخچاه، چهارصدوپنجاه عصارخانه، هزاروهفتصد قنات جاری، هجدههزارونودویک رودخانه، نودوشش محله و در هر محله چهلوشش کوچه و در هر کوچه چهل هزار خانه و هزار مسجد و در هر مسجد هزار چراغ از طلا و نقره بوده که هر شب افروخته میشد[۶].
در تصویر دوم، به عجایب دریاها و رودخانهها اشاره شده است؛ از جمله اینکه در «بحر هند» لجهای است که کسی عمق آن را نتوانسته است تخمین بزند و حضرت خضر(ع) برای دریافت کیفیت قعر آن دریا، به آن دریا رفته و پس از آنکه مدتی زیاد در قعر آن فرو رفت، فرشتهای را دید و از نام و نشان او پرسید. فرشته گفت: ای انسان، من از زمان نوح(ع) در این دریا افتادهام و تا این زمان که چهار هزار سال گذشته، به ثلث آن نرسیدهام و تو چگونه با این عمر کمی که داری، میتوانی به قعر آن پای نهی[۷].
رود گنگ، بحر فارس، حضرموت، بحر الغمام، یمن، اندلس، بحر المیت، طبریه، ولایت آذربایجان، نهر ارس، ارمنه مخلاط، نهر حصین المهدی در میان اهواز و بصره، نهر الحزنح در ترکستان و نهر سنجه در مصر، از جمله نهرها، دریاها و شهرهایی است که رود یا دریایی در آن وجود داشته و نویسنده به وجود امری عجیب و شگفتانگیز در آنها اشاره کرده است[۸].
در تصویر سوم، عجایبی از حیوانات و ماهیها بیان شده است؛ از جمله اینکه در رود نیل، ماهیای وجود دارد که هرکس آن را در دست نگه دارد، سراسر بدنش لرزه گرفته و اگر آن ماهی را رها نکند، از فرط لرزه خواهد مرد. همچنین در حدود شیروان رودی است که نوعی ماهی در آن است که هرکس از آن بخورد، کور شود و ازاینرو هرکسی که آن را صید کند، آن را در دریا رها کند[۹].
عجایب کوهها، در تصویر چهارم آمده است؛ ازجمله اینکه در حدود اصطخر، کوهی است که صورت تمام جانداران در آن نگاشته شده و در هر تصویری، طرحی انگاشته شده است که آدمی از دیدن آن، حیران خواهد گشت[۱۰].
ابوقبیس، تجمیدش در حوالی اندراب، کوه الوند در همدان، جبل الاخضر، بامدار، کوه پرحین در ولایت قزوین، بامیان، کوههای جزیره پرطائیل در کنار بحر هند، کوههای ترکستان، کوهی در نزدیکی جیحون، کوه دارابخورد، جبل رامل، سبلان، کوههای تبت، الله اکبر در شیراز، کوه صور کرمان، جبل طارق از کوههای طبرستان و جبل الطیر در حوالی مصر، از جمله مکانهایی هستند که امر عجیبی به آنها نسبت داده شده است[۱۱].
در تصویر پنجم، عجایب سنگها بیان گردیده است؛ بهعنوان مثال، نویسنده از سنگی نام میبرد که روزها در ته دریا بوده و شبهنگام، بر روی آب میآید و هرکس آن سنگ را بر مرکب خویش ببندد، از آن مرکب صدایی بلند نخواهد شد و به نقل از کتاب «جواهر الأشياء» آمده است که هرگاه اسکندر بر لشکر دشمن شبیخون میزد، آن سنگ را بر گردن اسبان میبست و بدین سبب، صدایی از اسبان برنمیآمد[۱۲].
در تصویر ششم، عجایب چشمهها و چاهها بیان شده است؛ از جمله اینکه در حدود فارس، در نزدیک بیت الثور، چشمهای است پرآب که چون وقت زراعت نزدیک شود، آب آن چشمه خودبهخود جاری شود و هرگاه کشاورزان از کشت فارغ شوند، باز آب به حالت اول بازمیگردد[۱۳].
عجایب نباتات در تصویر هفتم ذکر شده است؛ بهعنوان مثال، در بدخشان، گیاهی است خوشرنگ که آن را «فتیله سنگ» خوانند و درویشان آنرا برای تبرک تافته و مانند تاج بر سر مینهند و چون آن تاج چرکین شود، آن را در آتش انداخته، چرکش در آتش بسوزد و رنگش مانند روز اول میشود، ولی یک تار از آن در آتش سوخته نشود[۱۴].
عجایب اشجار در تصویر هشتم، مرغان در تصویر نهم، حیوانات در تصویر دهم و قضایای عجیب متفرقه در تصویر یازدهم، آمده است.
آخرین تصویر نیز به بیان وجه تسمیه برخی از امور، از جمله گنجباد، مومیایی، زر جعفری، امیر تیمور گورکان، گوهر شبچراغ، قزلباش، خوارزم، بهرام گور، توبه نصوح و... پرداخته است[۱۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب بههمراه فهرست اسما رجال و اعلام، اماکن و کتب مذکور در متن و نیز غلطنامه و شکل صحیح کلمات، در انتهای کتاب آمده است.
کتاب، فاقد پاورقی میباشد.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.