نقد کتاب وحدت و شفقت صحابه و اهلبیت علیهمالسلام با یکدیگر
نقد کتاب «وحدت و شفقت صحابه و اهلبیت با یکدیگر» | |
---|---|
پدیدآوران | سبحانی تبریزی، جعفر (نویسنده) |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1387 ش |
چاپ | 2 |
شابک | 978-964-540-022-2 |
موضوع | دوستی (اسلام) |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 196/65 /د4 ر3042* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
نقد كتاب «وحدت و شفقت صحابه و اهلبيت علیهمالسلام با يكديگر، تأليف آيتالله جعفر سبحانى، رسالهاى است كه در نقد كتاب «وحدت و شفقت صحابه و اهلبيت با يكديگر» اثر شيخ صالح درويش، قاضى دادگاههاى عمومى قطيف، به نگارش درآمده و به تحليل علمى مطالب آن كتاب پرداخته است.
كتاب به زبان فارسى و در سال 1385ش، نوشته شده است[۱]
اصل كتاب «وحدت و شفقت صحابه و اهلبيت با يكديگر»، به قلم شيخ صالح درويش است و شخصى به نام عبدالله حيدرى آن را به ضميمه مقدمهاى، به فارسى برگردانده است[۲]
ساختار
كتاب با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز و مطالب در دوازده عنوان، تنظيم شده است.
نویسنده ابتدا به مطالب مطرحشده در كتاب «وحدت و شفقت» اشاره كرده و سپس با استفاده از آيات، روايات و شواهد تاريخى، به بررسى و نقد آنها پرداخته است.
گزارش محتوا
در مقدمه ناشر، ابتدا به بيان اهميت وحدت و نكوهش تفرقه پرداخته شده و سپس توضيح مختصرى پيرامون موضوع كتاب، ارائه شده است[۳]
در مقدمه نویسنده، ضمن اشاره به چكيده مطالب كتاب صالح درويش، به محورهاى اساسى مطرحشده در كتاب وى اشاره و نحوه و اساس نقد آنها، مختصرا توضيح داده شده است[۴]
عناوينى كه مباحث كتاب، حول آنها شكل گرفته است، عبارتند از: عامل تفرقه چيست؛ يك نقطه مشترك؛ فضايل اهلبيت(ع)؛ پيام وحدت؛ افتخار صحبت؛ يك استثنا در تاريخ؛ نامگذارى فرزندان اهلبيت(ع) به نامهاى خلفا؛ مصاهرت يا وصلت؛ شفقت و محبت ميان صحابه؛ ثقل اكبر و ثقل اصغر؛ افسانه تفرقهانگيز يا شهادت حضرت زهرا(س) و دست نياز.
بهمنظور روشن شدن مطالب و مباحث كتاب، ابتدا چكيدهاى مختصر از مطالب كتاب «وحدت و شفقت صحابه...» عرضه و سپس، نقد آن، معرفى مىگردد. صالح درويش پس از بيان مقدمهاى در فضايل اهلبيت(ع) و درجات صحابه و افتخار همنشينى با پيامبر(ص)، يادآور مىشود كه اين دو گروه با هم كمال الفت و محبت را داشتهاند، به دو دليل: «نامگذارى فرزندان اهلبيت(ع) به نامهاى خلفا» و «وجود ازدواج ميان صحابه و اهلبيت(ع)» و در ادامه نتيجه مىگيرد كه بايد حقوق اهلبيت(ع) و صحابه (هر دو) رعايت شود[۵]
آنگاه اختلاف شيعه و سنى را در يك مطلب خلاصه مىكند و آن اظهار بيزارى از ظالمان (برخى صحابه) است كه شيعه بدان تظاهر مىكند و چون به دو دليلِ گذشته، ميان صحابه و اهلبيت(ع) كمال الفت و شفقت بوده، بنابراین براى اظهار بيزارى، علت و وجهى وجود ندارد[۶]
نویسنده اين كتاب در ظاهر مىخواهد فقط مسئله اظهار بيزارى را نفى كند، ولى در حقيقت به دنبال نفى اصل تشيع است؛ زيرا تصور مىكند كه پايه و اساس تشيع، بيزارى جستن از برخى صحابه است[۷]
آيتالله سبحانى در نقد اين مطلب، ابتدا محور اختلاف ميان شيعه و سنى را تبيين نموده است تا روشن شود اختلاف، ريشه اعتقادى و بنيادى دارد و بر پايه مطلبى به نام «اظهار برائت از برخى افراد» نيست.
وى در نقد اين مطلب، به اين نكته اشاره دارد كه اين نوع بررسى (خلاصه كردنِ اختلاف در يك مسئله رفتارى)، ناشى از عدم آگاهى از محور اختلاف ميان مسلمانان است؛ زيرا اختلاف در بيزارى جستن از چند تن از صحابه (نه همه و نه اغلب آنها) نيست تا اين مشكل از طريقى كه ارائه كردهاند حل شود، بلكه اختلاف بر سر يك مسئله اساسىِ كلامى و زيربنايى است و آن اين است كه مرجع سياسى و علمى پس از رحلت پيامبر(ص) كيست؟ آيا رسولالله(ص) چنين مرجعى را معرفى كرده و ديده از جهان فروبسته است، يا امت را به حال خود واگذاشته و در اين مورد نه وحىاى از خداوند فرود آمده و نه تدبيرى از پيامبر(ص) صورت گرفته است؟[۸]
وى سپس اين سؤال را مطرح كرده است كه آيا وجود ازدواج ميان اهلبيت(ع) و برخى از صحابه و يا نامگذارى برخى از فرزندان به نام برخى از خلفا، اين مشكل را حل مىكند؟ آيا اين اختلاف عميق با اين دو مطلب برطرف مىشود؟[۹]
ايشان معتقدند اصولاً ميان مدعا و برهان و دليل بايد ارتباط منطقى وجود داشته باشد تا با تأمل در محتواى دليل، مدعا ثابت شود؛ ايشان خاطرنشان مىكنند كه شيعه معتقد است رهبرى امت پس از درگذشت پيامبر(ص)، در حديث غدير، ثقلين و سفينه، معين گرديده و مسلمانان بايد در اصول و فروع، پس از كتاب الله و سنت صحيح پيامبر(ص)، به آنان مراجعه نمايند؛ درحالىكه اهل سنت ادعا مىكنند كه پيامبر(ص) در اين مورد سكوت را برگزيده و امت اسلامى بايد براى خود حاكم و فرمانفرمايى اختيار كنند[۱۰]
ايشان سپس اين پرسش را مطرح كرده است كه كداميك از اين دو نظريه صحيح است؟ جناب شيخ صالح، به دو دليل ادعاى دوم را صحيح مىداند:
- ميان اهلبيت(ع) و برخى از صحابه، پيوند ازدواج انجام گرفته است.
- برخى از فرزندان اهلبيت(ع) به نام برخى از خلفا نامگذارى شدهاند.
آيا چنين استدلالى درست است؟ و آيا رابطه منطقى ميان آن دو وجود دارد؟[۱۱]
نویسنده بر اين باور است كه نام كتاب (وحدت و شفقت)، حاكى از علاقه نویسنده و مترجم آن به تقريب ميان دو فرقه است، اما براى رسيدن به اين هدف، شايسته بود به مشتركات زيادى كه در ميان دو گروه وجود دارد، اشاره میكردند و مسائل اختلافى را به محافل علما مىسپردند، نه اينكه با دو مسئله تاريخى بر يك مسئله كلامى استدلال نمايند. افزون بر اين، نویسنده در خلال مطالب اين كتاب، ثابت نموده است كه اين دو پديده تاريخى - با فرض صحت - نشانه همدلى اهلبيت(ع) با خلفا نبوده و مظلوميت اهلبيت(ع) از جانب كسانى كه از آنها ابراز بيزارى مىشود، از نظر تاريخى امرى قطعى و غير قابل انكار است[۱۲]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب آمده است.
در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع[۱۳]، به ارجاع به ساير منابع[۱۴] و توضيح برخى مطالب متن، پرداخته شده است[۱۵]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.