نقد و ارزیابی نظریه‌ی کاریزمایی در تبیین رهبری امام خمینی

    از ویکی‌نور
    نقد و ارزیابی نظریه‌ی کاریزمایی در تبیین رهبری امام خمینی
    نقد و ارزیابی نظریه‌ی کاریزمایی در تبیین رهبری امام خمینی
    پدیدآوراناخوان کاظمی، بهرام (نویسنده)
    ناشرمرکز اسناد انقلاب اسلامی
    مکان نشرتهران
    سال نشر1385
    موضوعامام خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1368-1279--شخصیت
    زبانفارسی
    کد کنگره
    ‏DSR /۱۵۷۷الف۳ن۷ ۱

    نقد و ارزیابی نظریه‌ی کاریزمایی در تبیین رهبری امام خمینی اثر بهرام اخوان کاظمی (متولد 1343ش)،

    پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پیامدهای مهمی را در عرصه‌های نظری و عملی به بار آورد. رهبری بی نظیر امام خمینی(ره) دارای ابعاد صرفا داخلی نبود، بلکه بسیاری از حرکت‌ها و نهضت‌های اسلامی بیرون از مرزهای ایران، از این رهبری ملهم شده بودند و حرکت‌های اسلامی خویش را به پیش می‌بردند.

    تأثیرات عمیق رهبری امام خمینی(ره) به گونه‌ای بوده است که بسیاری از نظریه پردازان و صاحب نظران داخلی و خارجی به دنبال تبیین تئوریک ماهیت این رهبری و علت تأثیرگذاری عمیق آن بوده‌اند. یکی از رایج ترین قالب‌های تئوریکی که این اندیشمندان برای چنین تبیینی انتخاب نموده‌اند، نظریه کاریزمایی بویژه در تشریح چگونگی پیدایش و تحرک جنبش‌های اجتماعی است و این در حالی است که در نظریه کاریزمایی سلطه‌ای ضدعقلانی و بسیج گرا است که به جای تکیه بر قانون عقلانیت و مردم سالاری، بر یکه سالاری و دیکتاتوری و ارزش‌های استثنایی و شخصی رهبر استوار است. کار رهبر کاریزمایی ترغیب و تهییج ابعاد غیرعقلانی یا عاطفی مردم است. اقتدار کاریزمایی به شدت، شخصی و مبتنی بر قدرت‌های خارق العاده رهبر و رابطه‌ای عاطفی و غیرعقلانی میان او و پیروان است.

    این اثر در پی آن است تا نشان دهد که علیرغم تلاش برخی نویسندگان و پژوهشگران خارجی و داخلی برای تعیین نسبت نظریه کاریزمایی با رهبری حضرت امام(ره)، چارچوب تئوریک کاریزما از تبیین رهبری ایشان ناتوان است.

    دیدگاه‌هایی پیرامون تطبیق نظریه کاریزمایی بر رهبری امام خمینی(ره):

    اولین دسته مطالعاتی هستند که سعی کرده‌اند پدیده رهبری کاریزمایی امام را با عامل ایدئولوژی تبیین کنند: خمینیزم به رغم ابعاد مذهبی آن، جهت‌گیری مردمی شدیدی دارد که خود را در قالب پشتیبانی از برنامه‌های اجتماعی، مخالف با امپریالیزم و ایدئولوژی‌های رادیکال سکولار نشان داد. دسته دوم مطالعات آن‌هایی هستند که سعی دارند با رهیافت زبان شناسانه، تأثیر کاریزمای امام را در جامعه تحلیل کنند.

    آن‌ها استدلال می‌کنند که امام از نمادهای اسلامی مانند شهید و شهادت در پیام‌های خود استفاده کرده و مردم را به همانندسازی و تعهد قوی به آن نمادها کشانده است.

    مطالعات دسته سوم مطالعاتی هستند که بین رهبری امام و سنت‌های دینی، ارتباط برقرار کرده‌اند. موضوع محوری این مطالعات آن است که سنت‌های دینی در اسلام، الگوهایی از روابط اقتداری مقدس را برجای گذاشته است و امام با تجسم آن سنت‌ها در خود، هاله‌ای کاریزمایی یافته است.

    اینک به بررسی اجمالی دیدگاه‌ها و نقد آن‌ها خواهیم پرداخت:

    در اینجا، به دنبال اثبات نکته‌ای هستیم که نظریه کاریزمایی وبر از جوانب مختلف دارای ضعف ها و ابهامات فراوانی است و درحقیقت نظریه‌ای بی اصل و بنیان است.

    1-عدم انسجام تئوریک و فقدان الگوی جامع، همبسته و سامانمند در آرای وبر:

    خاستگاه نظریه رهبری کاریزمایی ماکس وبر دستگاه تفکر و نظام سیستماتیک اندیشه وی است؛ اما به وضوح، از آثار وبر می‌توان دریافت که با وجود جایگاه عالیه این اندیشمند در علومی مانند جامعه‌شناسی نوین، تفکر وی از انسجام تئوریک و همبستگی لازم بی بهره است و همین نقص و پراکندگی و فقدان الگوی جامع در نظریات او از جمله در نظریه رهبری کاریزمایی وجود دارد.

    2-آشفته‌سازی و تحریف آرای وبر:

    نظریه رهبری کاریزمایی پس از وبر با تفسیرهای متعدد و متنوعی مواجه شده است؛ تا جایی که در بعضی مواقع این نظریه از اصالت خویش منحرف شده و با تعابیر،معانی و مصادیق متعدد و حتی تا حدودی متباین بیان شده است.

    3-سلطه کاریزمایی، نمونه‌ای آرمانی و انتزاعی و تطبیق ناپذیر با مصادیق خارجی:

    یکی از اصلی‌ترین متدولوژی ماکس وبر، «صورت بندی انواع آرمانی» یا «تیپ ایده آل» است. سلطه کاریزمایی از نظر وبر یکی از این نمونه‌های آرمانی است که در عالم تصور بصورت تجریدی و انتزاعی برای تبیین‌های تاریخی و جامعه شناسانه از یکی از انواع سلطه و اقتدار از آن استفاده شده است و در عالم واقع و در ذهنیت وبر مابه ازایی نداشته است.

    4-نگرش متدولوژیک وبر، مانعی در راه تطبیق نظریه کاریزمایی بر مصادیق خارجی:

    یکی از عناصر مهم در روش و متدلوژی وبر، نسبت متدولوژیک یا نفی عامل سلطه است. بر مبنای این عنصر، وبر معتقد بود که هر نظریه مختص زمان و مکان خاص خویش است و نمی‌توان آن را بطور کامل با سایر مصادیق و فرهنگ‌ها منطبق کرد.

    5-نظریه کاریزمایی، مختص حل مشکل رهبری آلمان:

    وبر در حقیقت،با نگاهی به زمانه و آلمان هم عصر خویش و با انتقاد از قیصر آلمان مهمترین مشکل این کشور را ضعف و رخوت رهبری می‌دانست و طرح انتزاعی رهبری کاریزماتیک بر مبنای ارائه راه حلی آلمانی برای فائق آمدن بر مشکلات و نابسامانی‌های موجود در آلمان بود.

    6-ضعف و خدشه مطالعات اسلامی وبر و تطبیق الگوی رهبری کاریزمایی بر پیامبر(ص):

    ضعف مطالعات اسلامی و فقدان شناخت درست وبر از اسلام و ماهیت رهبری عاملی مهم در جهت تضعیف نظریه اوست.

    7-عملی نبودن نظریه رهبری کاریزمایی:

    الف) ایرادهای علمی وارده بر کلیت نظریه تا حدی است که حتی یکی از محققین آن را غیرجامعه-شناسانه و ساده لوحانه و روش تحقیق آن را غیرقابل اعتماد دانسته است.

    ب)اختصاص بی دلیل رهبری کاریزماتیک به مردان.

    ج) تعمیم-ناپذیری کاریزما از حیث صفات و مصادیق.

    د(نقدها و تردیدهای علمی در تقسیم بندی‌های وبر از انواع سلطه و کنش.

    و(بیهودگی و ناکارایی رهبری کاریزمایی در عصر حاضر.

    ادله عدم تطبیق نظریه کاریزمایی بر رهبری امام خمینی(ره):

    1- امام خمینی مظهر انسان کامل و نه رهبری کاریزمایی: یکی از واقعیت‌های بارز درباره شخصیت امام و شیوه رهبری ایشان به اعتراف بسیاری از صاحب نظران، ناشی از آن بوده که وی مصداق انسان کامل و شخصیتی خودساخته و مهذب بود که تنها در دامن فرهنگ اسلام شیعی امکان پرورش و بروز آن وجود داشته است.

    2-رهبری استثنایی در انقلابی استثنایی: رهبری بی مانند امام، انقلاب کم نظیری را هدایت کرد که خود ایشان به صراحت، تمام آن را مؤید به تأئیدات غیبی الهی و غیرقابل مقایسه با سایر انقلاب‌ها به شمار آورده‌اند؛ ایشان با رهبری انقلاب عظیم اسلامی سه مرحله را در این انقلاب محقق کرده‌اند: ابتدا طرح نویی را به عنوان یک تئوریسین و صاحب دکترین در مقابل تمام مکاتب و سیستم‌های حاکم بر جهان بعنوان طرح حکومت اسلامی در سال 1348 مطرح کرد. سپس این آموزه را پس از انقلاب اسلامی1357، با تأسیس جمهوری اسلامی عینیت بخشید و در نهایت در طول یک دهه رهبری در مرحله سوم، بازسازی حکومت اسلامی را شخصا به انجام رساند.

    3-مقام مرجعیت شیعی اًمام، متمایز از رهبران: قدرت روحانیون قابل قیاس و برابری با قدرت رهبران سیاسی نیست و امام نیز از این قدرت به نحو احسن در اعمال رهبری خویش سود جست؛ در سیره نظری و عملی امام خمینی(ره) نیز مرجعیت، ضامن توفیق رهبری در بسیج مردم به شمار آمده است. آنجا که حکم خدا را برای مردم بیان می‌کند مورد اعتماد کامل آن‌هاست، لذا می‌تواند با سهولت بیشتری مردم را به صحنه بکشاند.

    4-رهبری مصلح با تفکر جهانی، نه محصور در زوایای تنگ قومی، نژادی، حزبی و طبقاتی: امام خمینی(ره) عامل وحدت را نه در طبقه یا قشر اجتماعی می‌دانستند و نه در قومیت. ایشان یگانه عالم وحدت را در تمسک به آیین توحیدی اسلام تلقی می‌کردند.

    5-مقام و جامعیت علمی، فراتر از ویژگی‌های رهبران کاریزمایی و غیر آن: امام خمینی(ره) از جمله نوادر و نوابغ علمی بود که فقه،اصول، فلسفه، اخلاق، عرفان، رجال، تفسیر، سیاست، شعر و ادب، علوم اجتماعی و مردم شناسی را در وجوه خود جمع کرده بود و در همه این علوم، به گونه‌ای عالمانه و تخصصی صاحب نظر بود.

    6-منبع مشروعیت از منظر امام، الهی و نه کاریزمایی: فقیه جامع-الشرایط قبل از انتخاب مردم یا نمایندگان ایشان دارای مقام ولایت است.

    7-نداشتن کیش شخصیت؛ زهد و نفی خودمحوری و ریاست طلبی: اساسا در بینش عرفانی امام، یکی از موانع اصلی فهم درست و حجاب‌های دًریافت حقیقت، دنیادوستی، خودبینی و خودخواهی است. ایشان از جمله رهبران بی مانند دنیا بوده‌اند که نه فقط در اوج کمال شخصیت بودند بلکه با فروتنی از ادبیاتی متواضعانه برای اشاره به خود استفاده مکی کنند.

    8-مقابله شدید با مریدپروری و پیروان سازی: مریدگریزی امام باعث شده بود که ایشان در رفت و آمدها و دیدوبازدیدها همیشه تنها حرکت کنند.

    9-استبدادستیزی، نقد و انتقادپذیری، قانون گرایی

    10-نگرش الهی و مدنی و نه توده‌ای به مردم: یکی از مهم‌ترین دستاوردهای سیاسی عرفان امام، اعتماد و خوش بینی به هدایت کلیه انسان‌ها و شعور و استعداد آن‌ها در درک و رهروی حق است. ایشان در خلال نهضت، از بلوغ فکری شگفت آور مردم و مجاهدت‌های آن‌ها در نهضت ستایش کرد و بارها همه تکریم خود را نثار آن‌ها نمود.[۱]

    پانویس

    1. ر.ک: بی‌نام، ص30-32

    منابع مقاله

    بی‌نام، طوبی اندیشه (سطح دوم)، سیر مطالعاتی اندیشه‌های حضرت امام خمینی(ره)

    وابسته‌ها