نقد رؤسای معارف، فرهنگ و آموزش و پرورش فارس بین دو انقلاب
نقد رؤسای معارف، فرهنگ و آموزش و پرورش فارس بین دو انقلاب | |
---|---|
پدیدآوران | تدین، پرویندخت (نویسنده) |
ناشر | امید ایرانیان |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 9ـ33ـ8978ـ964ـ978 |
کد کنگره | |
نقد رؤسای معارف، فرهنگ و آموزش و پرورش فارس بین دو انقلاب تألیف پرویندخت تدین؛ آنچه در این کتاب آمده، شرححال بزرگانی است که ریاست تعلیم و تربیت استان فارس را تحت عناوین رؤسای معار، فرهنگ و آموزش و پرورش بین دو انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی ایران بر عهده داشتند. این تعداد سی نفر بودند که در 36 نوبت این وظیفه را عهدهدار شدند؛ در حقیقت بین آنان کسانی بودند که دو یا سه مرتبه ریاست تعلیم و تربیت این اقلیم زرخیز را صاحب شدند.
ساختار
کتاب در 30 فصل به بررسی شرح حال 30 نفر از بزرگانی پرداخته که در 36 نوبت عهدهدار ریاست تعلیم و تربیت استان فارس از سال ١٢٨٧ تا ١٣۵٧ به مدت ٧٠ سال بودند.
گزارش کتاب
قبل از انقلاب مشروطیت مکاتب و حتی مدارس ملی هم موجود بود و هر کدام مسئولیتی داشتند؛ اما هر یک به سلیقۀ خود آن مدارس را اداره میکردند؛ ولی روشن است که بعد از انقلاب مشروطیت بود که درصدد تعیین رئیسی برای معارف بعضی از ولایات از جمله فارس برآمدند و تعلیم و تربیت تحت ضابطه درآمد. ابتدا افراد عالم و صاحب اندیشه در صدر آن خدمات انجام وظیفه نمودند که اغلب آنان از افراد خوشنام و صاحب مهارتهای فراوان بودند و بهمرور از کارمندان وزارت فرهنگ و از صاحبمنصبان آن ارگان به شمار میرفتهاند که خیلی مشهور و مصدر وظایف مهم در مملکت بودهاند.
این کتاب بخشی است از تاریخ معارف، فرهنگ و آموزش و پرورش فارس بین دو انقلاب (انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی ایران) از سال 1287 تا 1357 شمسی به مدت هفتادسال در استان پهناوری چون فارس که زمانی مهد تمدن ایرانزمین بوده است. با توجه به این موضوع که هر فرهنگ کهنسالی دارای جوهرۀ حیاتی است که از دورانی به دوران دیگر انتقال مییابد و با توجه به اینکه یکی از سازندگان پایۀ فرهنگ هر کشور، تعلیم و تربیت متداول در آن کشور است و جوهرۀ حیاتی موجود در هر فرهنگ ممکن است دارای حشو و زوائدی هم باشد که موافق و مورد پسند دنیای امروز نباشد، بنابراین باید با مقتضیات زمان همراه شد که بازنگری گردد و پالایش یابد. چراکه به کمک همین فرهنگ پالایشیافته میتوان زمان گذشته را با زمان حال پیوند داد و از گذشته عبرت گرفت.
بعضی از مسئولین اولیه تعلیم و تربیت برخوردار از تحصیلات قدیم و عالم و دانشمند و اغلب نویسنده کتاب و حتی مؤسس روزنامه بودند. افزون بر اینها مجتهد و حافظشناس هم بین آنان بود و چند نفر هم به نمایندگی مجلس رسیدند. اندکی بعد نوبت به تحصیلکردگان دانشگاه رسید که در رشتههای مختلف علمی موفق به کسب مدرک لیسانس شده بودند و یک نفر هم مهندس ارتش از فرانسه بود و یک نفر نیز مدرک دکترا داشت. همچنین بین این مدیران، مدیران روزنامه نیز به چشم میخورد.
در این برهه از زمان با تغییرات عناوین و سمتها روبرو میشویم؛ چون معارف، فرهنگ و آموزش و پرورش. گفتنی است ابتدا وزارتخانهای که مسئولیت نظارت بر تعلیم و تربیت کشور را عهدهدار بود، به نام وزارت معارف و صنایع مستظرفه و اوقاف نامیده میشد و رؤسایی هم که در استانها مصدر این امور بودند، به عنوان رؤسای معارف خدمت میکردند؛ تا اینکه در اواخر سال 1316 خورشیدی فرهنگستان ایران واژۀ فرهنگ را برای نام معارف وضع کرد و به تصویب دولت رساند که وزارت معارف به وزارت فرهنگ تغییر نام دهد. با توجه به مدارک موجود در کابینۀ احمد متیندفتری در سال 1318 اسماعیل مرآت به عنوان وزیر فرهنگ معرفی شد. از آن سال به بعد تمام مسئولین در اینباره رؤسای فرهنگ نامیده شدند تا سال 1332 در زمان دکتر کریم فاطمی که ریاست فرهنگ فارس به مدیر کلی فرهنگ استان فارس تبدیل گردید و دکتر فاطمی اولین مدیرکل فرهنگ استان فارس شد و او معتقد بود که دست و مغز دانشآموز باید با هم کار کند. تا سال 1343 همۀ مسئولین تعلیم و تربیت در فارس به عنوان مدیرکل فرهنگ فارس خدمت نمودند تا اینکه در کابینۀ حسنعلی منصور هنگام معرفی کابینه، وزارت فرهنگ به دو وزارتخانه، یعنی وزارت فرهنگ و هنر و وزارت آموزش و پرورش تبدیل شد؛ در نتیجه بهمن حبیبی در آن سال اولین مدیرکل آموزش و پرورش در فارس بود.
آنچه در این کتاب آمده، شرححال بزرگانی است که ریاست تعلیم و تربیت استان فارس را تحت عناوین رؤسای معار، فرهنگ و آموزش و پرورش بین دو انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی ایران بر عهده داشتند. این تعداد سی نفر بودند که در 36 نوبت این وظیفه را عهدهدار شدند؛ در حقیقت بین آنان کسانی بودند که دو یا سه مرتبه ریاست تعلیم و تربیت این اقلیم زرخیز را صاحب شدند.
از بین این رؤسا، بزرگانی چون فرصت، رحمت، شریعت، سعادت، آموزگار، منصوری اهل فارس بودند. نفراتی هم همراه با والیان زمان خود به شیراز آمدند؛ مانند عبدالعلی تهرانی همراه با سهامالدوله، هدایتقلیخان همگام با مخبرالسلطنه و بالاخره محمدعلی بامداد همراه با نصیرالسلطنه. ضمن آنکه بامداد میان این جمع دارای سجایای ویژه و قابل ملاحظهای بود؛ چون وی تنها مجتهد در دروس فقهی که از حافظشناسان بنام کشور به حساب میآید و صاحب کمالات عدیدهای بود. سرلشکر ریاضی نیز گرچه ارتشی بود، بیشتر به امور فرهنگی توجه داشت و توجهاش به تعلیم و تربیت بیشتر بود و سرگذشتی خواندنی دارد که از جمله چند مرتبه مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و از کار برکنار گردید. شاخصترین فرد از بین رؤسا، احمد ارام است که سرگذشت قابل توجه و خواندنی دارد. وی 75 سال در اعتلای ادب و فرهنگ ایران کوشیده بود.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات