نحو منهج اسلامی فی التربیة و التعلیم
نحو منهج اسلامی فی التربیة و التعلیم | |
---|---|
پدیدآوران | محجوب، عباس (نویسنده) |
ناشر | علوم القرآن - دار ابن کثیر |
مکان نشر | عجمان، بیروت - لبنان |
سال نشر | 1987م /1408ق |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نحو منهج اسلامی فی التربیة و التعلیم، اثر عباس محجوب، گوشههایى از نظام تربیتى اسلام را به نمایش گذاشته است. نویسنده از مربیان سودانى است و با توجه به تجربههای آموزشى چندین سالهاش، این کتاب را که بواقع مجموعهای از مقالات و سخنرانیهای اوست، سامان داده است.
مطالب کتاب، گاه جنبۀ انتقادى دارد، و گاه جنبۀ تطبیقى؛ در مواردى نیز با نگرش جامعهشناختى به نقد نظام آموزشى حاکم بر کشورهای اسلامى (در حد اطلاعات نویسنده) نظر شده است.
بحثها مختصر و خالى از حاشیهپردازیهای صفحهپرکن است. برخى از بحثها کامل نیست و تنها به جزوى از مطالب پرداخته شده است، مثل بحث اهداف و ویژگیهای نظام تربیتى اسلام. کوشش شده است بحثها تا اندازهای کاربردى و با پیشنهاد عملى همراه باشد (ص 88 به بعد).
آنچه در فصل پنجم در باب نقد برنامههای تربیتى دانشگاهها آمده است؛ کمابیش دربارۀ دانشگاهها، حوزههای علمیه و بخصوص دانشکدههای الهیات و مراکز آموزشى چون دانشگاه امام صادق علیهالسّلام و دانشگاه علوم اسلامى رضوى صدق مىکند.
مطالب این کتاب در هفت فصل تنظیم و تحریر شده است.
نگارنده در مقدمه، ابتدا به معایب نظامهای آموزشى کنونى اشاره مىکند و آنها را در 9 موضوع یادآور مىشود؛ سپس، به نظام اسلامى مىپردازد و از تعیین هدفهای اسلامى نظام آموزشى و لزوم تناسب نظام با نیازهای جامعه اسلامى و نیز مواد درسى این نظام مىگوید.
نگارنده، در فصل اول که نظام و فلسفۀ تربیتى جامعۀ مسلمان نام دارد، ابتدا به کرامت انسان مىپردازد؛ آنگاه مىافزاید: آموزش، حق هر مسلمان است؛ و براى اثبات آن، به آیات و روایاتى استناد مىکند؛ سپس از شورا بعنوان نظام زندگى یاد مىکند و مىافزاید:
باید فراگیران را در محیط آموزشى به فعالیتهای اجتماعى فراخواند تا روحیۀ جمعگرایى و اقبال به شورا و نظام شورایى در آنها جان بگیرد؛ پس از این، سخن از تعاون و نقش آن در زندگى، و عنایت اسلام به تعاون بر خیر است که باید در محیطهای آموزشى هم رعایت شود و مصداق عینى داشته باشد. نکته بعدى، آزادى و سهم آن در رفتار اسلامى است که از رهگذر آن به اهمیت آزادى در اسلام و مفهوم آن در جامعه اسلامى اشاره مىشود و از لزوم تمرین عملى آزادى در محیطهای آموزشى سخن مىرود.
موضوع فصل دوم این کتاب، رشد تفکر علمى از رهگذر نظام است، و در آن، روشهای این کار معرفى مىشود که عبارتند از: بهرهگیرى از روشهای دانش جدید و ایجاد محیط علمى، استفاده از فنآورى معاصر، همراه کردن آموزش عملى با آموزش نظرى، ایجاد توان همپایى و همراهى با تحولات کیفى دانش، گسترش فرهنگ چگونه آموزى و خودآموزى دانشآموزان.
در فصل سوم، از ارزشهای اسلامى یاد مىشود، نگارنده در شرح این فصل، ابتدا از لزوم شناخت ارزشها و عمل و التزام به آنها مىگوید؛ آنگاه، برخى از ارزشهای اسلامى را بشرح مىآورد (رفق و مدارا، خوشخلقى، بخشودن، مهربانى، شجاعت، جمعگرایى و تربیت اجتماعى افراد).
در فصل چهارم با مطالب زیر آشنا مىشویم: اشارتى کوتاه به تعلیم و تربیت در جهان اسلام، مراد از تربیت در غرب و ناکارآیى آن در جهان اسلام، نظامهای آموزشى دین و کاستیهای آنها و نقش گرایش به نظام آموزشى غرب و شرق در این کاستى، اثر نظام غربى در عالم اسلام و مسأله غربگرایى در جهان اسلام، برخى از نتایج نظام آموزشى غرب در جهان اسلام و واکنشهای جهان اسلام نسبت به این موضوع، انتقاد علامه اقبال لاهورى از نظام آموزشى جدید غرب، برخى از هدفهای تربیتى اسلام: (پرورش اخلاقى، اخلاص در عبادت، گسترش دانش و فرهنگ، فعالیتهای شغلى و حرفهای و ایجاد روح مسؤولیت در افراد)، تبلیغات بمثابه ابزارى تربیتى در نظام اسلامى، سیماى نظام و برنامۀ تربیتى و آموزشى اسلام، ویژگیهای تربیت اسلامى، عوامل اساسى پیروزى نظام تربیتى اسلام (جامعۀ مسلمان، رهبرى تربیتى شایسته و مربى مسلمان).
فصل پنجم دربارۀ نظام و برنامههای دانشگاههای اسلامى است و در آن از برخى از کاستیهای این مراکز یاد مىشود: این نظامهای آموزشى از پرورش شخصیت اسلامى آگاه عاجز است؛ زیرا، برنامههای نامناسب دارد و در برنامهها بر قرآن و سنت تکیه ندارد، برنامهریزان به روح زمان آگاه نیستند، برنامهریزى در این مراکز، سنتى و نامناسب است و بیشتر بر متون قدیمى تکیه دارد، افراد، در این مراکز، با ارزشهای اسلامى آشنا مىشوند، اما بدانها عمل نمىکنند، سنجش تحصیلى در مراکز نشاندهندۀ حقیقت تعلم فراگیران نیست و کارى صورى به شمار است. نگارنده، پس از این به کاستیهای و ناتوانیهای بحث و تحقیق علمى در دانشگاههای اسلامى مىپردازد و از برنامههای درسى در این مراکز مىگوید و با نقد کوتاه این برنامهها، از وظایف نظام دانشگاهى مىگوید و به نقد دانشگاههای اسلامى در اداى وظایف خود مىپردازد.
موضوع فصل ششم، آموزش در برخى از کشورهای عربى است. نگارنده در این فصل، ضمن انتقاد از وضع آموزش در این کشورها، از هدفهایى که در سال 1964 در عراق براى آموزش در کشورهای عرب تعیین شد، یاد مىکند و با نقد آن، به مقایسۀ هدفهای آموزشى اسرائیل با هدفهای آموزشى عربها مىپردازد.
نگارنده، در فصل هفتم، اندکى از تاریخنگارى در دوران معاصر مىگوید و از آن انتقاد مىکند و به خطاهای کسانى چون طه حسین مصرى مىپردازد[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص266-269
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش