مکتب تفسیر اشاری

    از ویکی‌نور
    مکتب تفسیر اشاری
    مکتب تفسیر اشاری
    پدیدآورانآتش، سليمان (نویسنده)
    ناشرمرکز نشر دانشگاهی
    مکان نشرايران - تهران
    چاپ1
    شابک964-01-1053-1
    موضوعتفاسير عرفاني - نقد و تفسير

    عرفان - جنبه‌های قرآنی

    مفسران
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏100‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏2‎‏م‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مکتب تفسیر اشاری ‏ نوشته سلیمان آتش، ترجمه فارسی کتاب (isari tefsir okulu) به زبان ترکی استانبولی است که این برگردان توسط توفیق هاشم‌پور سبحانی صورت گرفته است. نویسنده در این کتاب کوشیده است هویت و تاریخ تطور تفسیر اشاری را با برنامه‌اى منظّم در کتابخانه‌ها و کتاب‌شناسی‌ها به دست آورد. این کتاب به زبان فارسی در زمان معاصر و در یک جلد به نگارش درآمده است. مترجم کتاب را به توصیه نصرالله پورجوادی رئیس مرکز نشر دانشگاهی ترجمه نموده است[۱].

    یکی از نخستین جریان‌هایی که در اسلام رشد کرده است، جریان تصوف است. این جریان، تقریباً همه فرقه‌های اسلامی را که اهل سنت هم در میان آنان است، تحت تأثیر قرار داده است. متصوفه نیز در میان خود نوعی تفسیر اشاعه داده‌اند. تفسیر صوفیانه تاکنون به‌صورتی اساسی بررسی نشده است... ازاین‌رو به‌منظور پر کردن این خلأ در تاریخ تفسیر، نویسنده فعالیت خویش را به بخش تصوف صوفیانه منحصر کرده است و این کتاب را به‌عنوان رساله دانشیاری تقدیم کرده است[۲].

    ساختار

    در ابتدای کتاب مقدمه‌ مترجم، پیشگفتار نویسنده و یک مدخل آمده است. سپس متن کتاب در ضمن چهار فصل ارائه شده است. منابعی که نویسنده در تهیه این کتاب از آن‌ها بهره برده است شامل کشف الظنون، کتاب بروکلمان و کتاب‌های تذکره است[۳].

    گزارش محتوا

    در مقدمه مترجم، به‌صورت مختصر سیر شکل‌گیری تصوف در تاریخ اسلام و برخی از تفکرات آن‌ها ارائه شده است.

    نویسنده در پیشگفتار از انگیزه تألیف و منابع خود سخن گفته است[۴].

    در مدخل کتاب مؤلف ابتدا، ریشه و اصل تصوف را مورد بررسی قرار داده است او می‌گوید: واژه صوفیه از واژه صفه گرفته شده و یا اینکه از واژه صوفی به معنای پشمینه‌پوش اقتباس شده است. ایشان در تعریف کلمه تصوف نیز همانند ریشه کلمه آن، ‌می‌گوید: اختلافات زیادی در آن وجود دارد. سپس به با ذکر شواهدی از زندگی پیامبر اکرم(ص) و صحابه بیان می‌دارد که ریشه‌های تصوف در شیوه زندگانی ایشان بوده است و رفته‌رفته در طول تاریخ با شدت گرفتن در زهد و گوشه‌نشینی در میان صحابه فرقه تصوف قوت گرفت.

    در ادامه به تقسیم تصوف به دو بخش عملی و نظری پرداخته‌شده، در بخش نخست، مفهوم بیش از کلام و سخن اهمیت دارد. آن دیگرى بیشتر با جنبه فلسفى مسئله سروکار دارد و تفسیر صوفیانه متناسب با دیدگاه‌های هردو بخش پدید آمده است:

    1. تفسیر اشارى صوفیانه: تفسیر قرآن است با نوعى معانى پنهانى و رمزى که فقط‍‌ بر ارباب سلوک معلوم است و آن‌ها را با معانى ظاهرى مى‌توان مطابقت داد. این تفسیر بر اندیشه‌هاى سابق صوفى استناد نمى‌کند، بلکه بر الهام و اشاراتى مبتنى است که نسبت به مقامى که صوفى دارد در قلبش زاده مى‌شود.
    2. تفسیر نظرى: تفسیر قرآن در قالبى متناسب با برخى نظریه‌ها و دیدگاه‌های فلسفى است. کسانى که تصوّف را به بررسی‌های نظرى و نظریه‌هاى فلسفى استوار کرده‌اند، کلام الهى را به شیوه متناسب با دیدگاه‌های خود تأویل کرده‌اند[۵].

    میان این دو تفسیر دو فرق اساسی دارد:

    1. تفسیر ارشادی، به ریاضت متصوف متکی است نه بر اندیشه‌های پیشین وی؛ اما تفسیر نظری متکی بر افکار و دیدگاه‌های ذهنی صوفی است.
    2. کسی که تفسیر اشاری می‌کند ادعا ندارد که معنایی ورای معنیی که او داده است موجود نیست بلکه برعکس می‌گوید که معنی ظاهری پیش از هر چیز از ذهن خطور می‌کند و مردم بر معنی ظاهری حمل می‌کنند، معنی درونی داخل در آیه است؛ اما مؤلف تفسیر نظری بر این ادعاست که آیه به‌جز آن معنی باطنی که او استنباط کرده است معنی دیگری ندارد[۶].

    فصل اول کتاب پیرامون پیدایش و گسترش تفسیر اشاری است. نویسنده می‌گوید ریشه‌هاى تفسیر اشارى را در قرآن کریم و سخنان پیامبر اکرم(ص) مى‌یابیم و صحابه نسبت به درجه علمى و روحانى خود از چنین مفهومى آگاهى داشته‌اند. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در آن‌ها اشاراتی به تفسیر اشاری دیده می‌شود که ایشان به تشریح هر یک از آن‌ها می‌پردازد؛ و در ادامه با نقل روایاتی از رسول اکرم(ص) و صحابه ایشان تاییداتی بر این مطلب می‌آورد همچون روایت ابن عباس: «قرآن راه‌هاى گوناگون و ظواهر و بواطنى دارد. غرائب آن پایان‌ناپذیر است و به پایان آن نمى‌توان رسید. آن‌کس که آرام‌آرام در آن غرق شود رستگار مى‌شود. آن‌کس که به‌شدت از آن خبر دهد نابود مى‌گردد. اخبار، امثال، حلال، حرام، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، ظاهر و باطن دارد. ظاهر قرآن تلاوت و باطن آن تأویل است. براى فهم آن در کنار عالمان بنشینید، از سفیهان پرهیز کنید»[۷].

    در بخش دوم از این فصل در مورد تفسیر اشارى و گسترش آن در جهت زهد و تقوا در دوره تابعین و تبّع تابعین است. شواهد تاریخی در این موضوع وجود دارد که نشان مى‌دهد تفسیر اشارى مبنایى شرعى دارد و از دوره حضرت پیامبر(ص)، معنى باطنى قرآن، هرچند هم بسیار اندک، معلوم بوده و تفسیر اشارى شده است. با افزایش زهد و تقوى همپاى گسترش جریان تصوّف، تفسیر اشارى هم که موافق با مشرب صوفیان بود، روى به گسترش نهاده و اخبارى که در این مورد نقل شده به‌صورت مبالغه‌آمیز گسترده شده است. مؤلف در ادامه این بخش مشهورترین از مفسرین در تفسیر اشاری را ذکر می‌کند و به‌تفصیل درباره آن‌ها می‌پردازد[۸].

    نویسنده در فصل دوم کتاب به موضوع گسترش تفسیر اشارى با اندیشه عشق الهى و فنا فى الله، پرداخته است. بخش اول از این فصل پیرامون نظام یافتن تفسیر اشارى است؛ نویسنده معتقد است بعد از دوره تابعین و تبّع تابعین چون جریان زهد گسترده شد و به عشق الهى متمایل گشت، تفسیر اشارى هم به‌موازات آن گسترش یافت و بر تفسیر این سویى به همراه زهد و تقوى اندیشه فنا فى الله هم حاکم شد؛ در این مرتبه سه متصوف بزرگ را مى‌بینیم که در توسعه و نظام یافتن تفسیر صوفیانه بزرگ‌ترین نقش را داشته‌اند. اینان سهل بن عبدالله تسترى، جنید بغدادى و ابوبکر محمد بن موسى واسطى بودند[۹].

    بخش دوم در مورد توسعه بزرگ در تفسیر اشاری است؛ در اواخر قرن چهارم هجرى گسترش وسیعى در تفسیر اشارى دیده مى‌شود. تفسیرهایى که شفاهى نقل مى‌شد، جاى خود را به کتاب‌های مستقل‌ تفسیر داد. مؤلف در ادامه به تشریح زندگی‌نامه و آثار دانشمندانی می‌پردازد که در توسعه و گسترش تفسیر اشاری مؤثر بوده‌اند همچون: ابو عبدالرحمن محمد بن حسین بن محمد بن موسى آزدى سلمى(412-325ق)، ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم ثعلبى(427 ق)، ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیرى(465-376ق)، شیخ‌الاسلام ابواسماعیل عبدالله بن محمد بن على انصارى هروى(481-396ق) و..[۱۰].

    فصل سوم کتاب در مورد سیطره وحدت وجود بر تفسیر اشارى است، مهم‌ترین شخصیت در عرصه تفسیر اشارى صوفیانه محی‌الدین عربى است. تفسیر اشارى با او کاملاً تحت تأثیر فلسفه وحدت وجود قرارگرفته و تأویلات بسیار افراطى آغاز شده است. ابن عربى با احاطه وسیع خود در تصوّف و تفسیر اشارى راهى نو گشوده است. پس از وى به‌جای تفاسیر ساده و زاهدانه دوره تأویلات نظرى از جهت وحدت وجود و تفاسیر فلسفى بى‌نهایت پیچیده آغاز شده است[۱۱].

    بعد از ابن عربى اندیشه‌هاى او بازتابه‌ای وسیعى برانگیخت. فلسفه وحدت وجود بر تفسیر حاکم شد، همچنین رسم جستجوى قهرمانان رویدادهاى قرون گذشته دنیا در انفس مخصوصاًً رواج یافت. صوفیان مشهورى چون نجم‌الدین دایه، صدرالدین قونوى، عبدالرزاق کاشانى و علاءالدوله سمنانى این شیوه را ادامه دادند.

    بعدازآن تفسیر اشارى اصالت خود را از دست مى‌دهد و مفسّرى اصیل، پرورده نمى‌شود. تصوّف به نماز و روزه و اوراد منحصر مى‌شود. تفسیرهاى نوشته‌شده، هیچ مطلب جدیدى بر تفاسیر پیشین اضافه نمى‌کند و حتّى از سطح فکرى آن‌ها بسیار پایین‌تر مى‌ماند[۱۲].

    مؤلف در فصل چهارم کتاب پیرامون مسائل و تأویلات عمده تفسیر اشارى سخن به میان می‌آورد. در اولین محیط‌های صوفیان، عمده‌ترین مسئله، مسئله توحید بود. در آن دوره‌ها پایه مناقشات کلامى را توحید تشکیل مى‌داد. معتزله از این عقیده جانب‌داری مى‌کردند که توحید را از راه عقل مى‌توان یافت؛ اما متصوّفه اعتقاد داشتند که توحید را نه از راه عقل بلکه از راه وحى و الهام و به نیروى احساس و ادراک مى‌توان دریافت. به نظر متصوّفه «حق را هیچ‌چیز جز حق درنمى‌یابد. هیچ‌چیز مانند او نیست؛ زیرا که هر چیزی نقصى دارد، چگونه آن بى‌نقص را مى‌توانند ادراک کنند؟»[۱۳].

    پس از توحید از عمده‌ترین مسائل، مسئله زمان و انسان است که مؤلف پیرامون این مسائل به‌طور تفصیل سخن به میان می‌آورد؛ و در بخش نهایی کتاب، تحت عنوان تأویلات به موضوعاتی چون امثال در قرآن کریم، تأویلات تطبیقی (انسان-خدایی) و منشأ تفاسیر در راستای حروفیه می‌پردازد[۱۴].

    نویسنده در پایان کتاب، نه نتیجه که برگرفته از مطالب کتاب است را ذکر می‌کند[۱۵].

    وضعیت کتاب

    فهرست محتویات در ابتدا و فهارس فنی در انتهای کتاب ذکر شده است.

    در پاورقی‌ها توضیح و اضافات برخی از عبارت‌ها و آدرس مطالب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه مترجم، صفحه دوازده
    2. ر.ک: پیشگفتار، ص1
    3. ر.ک: همان، ص2
    4. ر.ک: همان، ص1-2
    5. ر.ک: مدخل، ص3-12
    6. ر.ک: همان، ص13
    7. ر.ک: متن کتاب: ص19-29
    8. ر.ک: همان، ص19-55
    9. ر.ک: همان، ص56-58
    10. ر.ک: همان، ص83-160
    11. ر.ک: همان، ص161-187
    12. ر.ک: همان، ص187-257
    13. ر.ک: همان، ص258
    14. ر.ک: همان، ص260-331
    15. ر.ک: همان، ص232-235

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها