مع الدكتور موسی الموسوي في كتابه الشيعة و التصحيح
مع الدکتور موسی الموسوي في کتابه الشیعة و التصحیح | |
---|---|
پدیدآوران | قزوینی، علاءالدین (نویسنده) |
ناشر | مؤلف |
مکان نشر | کویت - |
سال نشر | 1409 ق یا 1988 م |
چاپ | 1 |
موضوع | اصول فقه شیعه
شیعه - دفاعیهها و ردیهها موسوی، موسی. الشیعه و التصحیح - نقد و تفسیر |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 212 /م8 ش9087 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مع الدكتور موسى الموسوى فى كتابه الشيعة و التصحيح اثر عربى دكتر علاءالدين سيد اميرمحمد قزوينى، جواب به اشكالات وارده در كتاب «الشيعة و التصحيح»، نوشته دكتر موسى موسوى است.
ساختار
مؤلف در ابتدا مقدمهاى ذكر كرده و سپس در عناوين مختلف به اشكال بر گفتارهاى كتاب «الشيعه و التصحيح» پرداخته است. روش كار مؤلف چنين است كه در هر بحث، با آوردن عبارت «و اما قوله» سخن دكتر موسوى را آورد و با عبارت «اقول» به جواب از اشكالات وى پرداخته است.
كتاب شامل ابواب و فصول دستهبندى شده و خاصى نمىباشد و نویسنده فقط به چند عنوان مشهور كه مورد اختلاف شيعه و سنى است پرداخته و بحث خود را در مورد آنها ادامه داده است.
گزارش محتوا
مؤلف با اشاره به اين مطلب كه كتاب «الشيعة و التصحيح» به جاى آن كه به تصحيح بپردازد و عقائد شيعى را بررسى كند، شروع به اشكالتراشىهايى كرده كه نه تنها بوى تصحيح در آن نيست، بلكه به تخريب و تحريف پرداخته است. در حالىكه مؤلفش ادعاى اجتهاد نموده، اما بويى از اجتهاد نبرده و به ادعاى مؤلف حاضر، اطلاعى از قواعد نحو و اصول نداشته و آنچه را كه يك مجتهد در مسير استنباط به آن نياز دارد را ندارد و بيان مىكند آن كسى كه ادعاى تصحيح مذهب شيعه را دارد، خود نياز به تصحيح دارد.
موسوى در كتاب خود ادعا كرده كه ازدواج موقت بدعتى است كه بعضى از علماى شيعه قرار دادهاند و همچنين خمس را از بدعتهايى مىداند كه شیعیان براى سود مكاسبشان قرار دادهاند. مؤلف در جواب ايشان مىگويد كه متعه از ضروريات دين است و آيه «فما استمتعتم به منهن الى اجل مسمى» دليل بر آن مىباشد كه بسيارى از صحابه و علماء بر آن ادعا كردهاند.
همچنين درباره خمس از قرآن دليل اقامه مىكند كه آيه «و اعلموا ان ما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى» دليل بر وجوب خمس است و از ضرورياتى مىباشد كه آل محمد(ص) آن را واجب نمودهاند و آن را عوض صدقهاى كه بر آنها حرام است، قرار دادهاند.
در عنوانى ديگر مؤلف مىكند كه آقاى موسوى هيچ شناختى به قواعد نحو ندارد و اين دليلى بر باطل بودن اجتهادش مىباشد.
از اين رو خطاهاى ادبياتى و نحوىاى كه در سرتاسر كتاب «الشيعة و التصحيح» مشاهد نموده، به صورت ليستوار ذكر كرده، تا دليلى بر عدم اجتهاد آقاى موسوى و عدم علميت او به مسائل نحوى باشد.
مؤلف، علت غلط بودن هر كدام از لغات و اصطلاحات آقاى موسوى را در كنار غلطش ذكر كرده و صحيح آن را نيز عنوان كرده است.
بعد از ذكر خطاهاى نحوى موسوى، مؤلف كتاب اشاره مىكند: كسى كه اين همه خطاى ادبياتى دارد و نياز به تصحيح دارد، چگونه مىخواهد عقائد بزرگانى چون شيخ مفيد، كلينى، صدوق، سيد مرتضى، شيخ الطائفه طوسى، كراجكى، خواجه نصيرالدين طوسى، علامه حلى و ديگران را تصحيح نمايد؟!
مؤلف براى اين كه نشان دهد خطاهاى مذكور در كتاب «الشيعة و التصحيح» خطاهاى چاپى نبوده، در فهرستى ديگر خطاهاى چاپى را هم به طور مجزا ذكر نموده تا باعث اشتباه نشود و خاطر نشان مىكند كه خطاهاى مذكور، نمىتواند خطاهايى از نوع غلط چاپى باشد.
از جمله خطاهايى كه در اين كتاب به آن اشاره شده، اين است كه دكتر موسوى در ابتداى كتاب با جمله «بسم الله و الحمد لله و الصلاة على رسولالله» شروع كرده و نامى از آل رسول نبرده، در حالىكه نزد شيعه و سنى ثابت است كه پيامبر(ص) فرمودند: بگوييد اللهم صلى على محمد و على آل محمد و همچنين فرمودند صلوات ابتر نفرستيد... گفته شد صلوات ابترا چه صلواتى است؟ پيامبر فرمود: اين كه بگويى اللهم صلى على محمد و ساكت شويد.(متن كتاب، ص 27)
نویسنده در عنوانى ديگر، اشكالاتى را كه دكتر موسوى به امامت و خلافت از نظر شيعه گرفته است مورد بررسى قرار داده و به اشكالات وى جواب مىدهد. مثلاًدكتر موسوى مىگويد: من تصور مىكنم كه شیعیان از قرن چهارم و پنجم از روايات در باب امامت على(ع) قصدى جزء اسائه به اسلام نداشتند و نمىخواستند كه عقائد شيعه در قلوب راسخ و محكم گردد، بلكه قصد جسارت به اسلام داشتهاند.
در ادامه، مؤلف بدين مناسبت مطالبى كه در كتب اهل سنت، از نصوصى كه بر خلافت امیرالمؤمنین(ع) دلالت دارد را ذكر نموده و به توضيح آنها مىپردازد؛ از جمله آيه انذار، دار، ولايت، مودت، تطهير و احاديثى چون منزلت و وصيت، غدير، ثقلين و سفينه.
دكتر موسوى مىگويد كه اگر خلافت و امامت امرى از طرف خدا بود، نبايد اين همه اختلاف در آن وجود مىداشت و بايد از طرف خدا امرى بر آن مىبود و در وحى به آن اشاره مىشد. مؤلف جواب مىدهد كه اين همه اختلاف براى نصوص شرعى از قرآن و سنت نبوى، دلالت بر وجود و اعتبار سنت مىباشد و نمىتوان سنت را از نص شرعىِ بودن جدا كرد و فقط قرآن را نص شرعى دانست، در حالىكه دكتر موسوى خود با نص شرعىاى كه قبول داشته هم مخالفت كرده و آن در مورد ازدواج موقت و دفع خمس است كه نص قرآن كريم مىباشد كه با نصوص شرعى و قرآنى ثابت شدهاند.
اولين مخالفت آن موقعى بود كه پيامبر(ص) از مردم درخواست قلم و دوات كردند و شخصى از آنها گفت: وى هذيان مىگويد و كتاب خدا براى ما كافى است. مخالفت دوم، مخالفتى بود كه پيامبر(ص) صحابه را امر به تنفيذ سپاه اسامه كرد و هر كس را كه از او پيروى ننمايد، لعن نمود. آيا عمر بن خطاب از صحابه رسول خدا(ص) نبود؟ آيا پيامبر را اجابت كرد؟
در مباحث بعدى به موقف علماى شيعه درباره زنان پيامبر(ص)، بحث تقيه در نزد شيعه، اعقتاد به امامت حضرت مهدى، نماز جمعه، تحريف قرآن، جمع بين دو نماز، رجعت و بداء پرداخته شده و براى هر يك از اخبار و رواياتى كه خودِ اهل سنت در کتابهاىشان نقل كردهاند دليل و استناد آورده شده است.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها، به ذكر منابع پرداخته شده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.