معنای شر: نگاهی انسان‌شناختی به گفتمان شر در فرهنگ‌های گوناگون

    از ویکی‌نور
    معنای شر: نگاهی انسان‌شناختی به گفتمان شر در فرهنگ‌های گوناگون
    معنای شر: نگاهی انسان‌شناختی به گفتمان شر در فرهنگ‌های گوناگون
    پدیدآورانپارکین، دیوید (نویسنده)

    ابراهیمی، معصومه (مقدمه‌نویس)

    سلیمانی، وحید (مترجم)
    ناشرفرهامه
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲
    شابک4ـ7ـ92587ـ622ـ978
    کد کنگره

    معنای شر: نگاهی انسان‌شناختی به گفتمان شر در فرهنگ‌های گوناگون به کوشش دیوید پارکین، مترجم: وحید سلیمانی با مقدمۀ معصومه ابراهیمی؛ در این کتاب معنا و تعریف شر از دیدگاه انسان‌شناسان و بر اساس مطالعات ایشان در جوامع مختلف مورد بازبینی و بررسی قرار گرفته است. در این کتاب با بحث نوینی در حیطۀ شر نیز روبرو هستیم. احساسات و عواطف مردمان جوامع بدوی در رابطه با شر و مقایسۀ آن با جوامع مدرن و ذهنیت کنونی که بر جوامع صنعتی مستولی است و فردیت بشر در پیش روست.

    ساختار

    کتاب از چهارده فصل تشکیل شده است.

    گزارش محتوا

    شر چشم‌اندازهایی فسیح و فراخ در نظام اندیشه‌ورزی بشر ایجاد کرده است؛ همچنین مسئلۀ شر یکی از اساسی‌ترین مباحث الهیاتی به شمار می‌رود که بحران‌هایی را در رد و وجوب دین‌داری و یکتاپرستی آورده است؛ حتی می‌توان گفت چون شر مبادی دین‌داری و مذهب را به چالش کشید، اندیشه‌های ناظر بر ثنویت پدید آمدند. اگر خداوند رحمان، قادر و عالم است، پس چرا شر وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال ما را با پرسش‌های دیگری روبرو می‌کند؛ مثل اینکه پرسیده می‌شود: خدا تا چه اندازه مسئول شخصیت‌بخشی به خیر و شر است؟ مشخص است که هیچ پاسخ کامل و قانع‌کننده‌ای برای این سؤالات وجود ندارد.

    در این کتاب معنا و تعریف شر از دیدگاه انسان‌شناسان و بر اساس مطالعات ایشان در جوامع مختلف مورد بازبینی و بررسی قرار گرفته است. در این کتاب با بحث نوینی در حیطۀ شر نیز روبرو هستیم. احساسات و عواطف مردمان جوامع بدوی در رابطه با شر و مقایسۀ آن با جوامع مدرن و ذهنیت کنونی که بر جوامع صنعتی مستولی است و فردیت بشر در پیش روست. از دیگر موضوعات مهم و نوآورانۀ این کتاب آن است که توضیح می‌دهد چه شد که شر از معنای مهیب و سهمناک خود تهی شد و در مقام آنتی‌تزی در مقابل واژگان خیر و خوب و نیکی به کار رفت. درواقع معنایی که امروزه از شر استنباط می‌شود، به‌شدت ضعیف‌تر و سست‌تر از معنای اولیه‌اش می‌باشد.

    در پیش‌درآمد (فصل اول) کتاب به مفهوم شر و مقدماتی دربارۀ این موضوع پرداخته شده است. در فصل دوم کتاب نویسنده برخی از ویژگی‌های اصلی مسئلۀ شر و مفاهیم مرتبط با آن را که در کتاب مقدس آمده است طرح می‌کند و بعد به سراغ متون مسیحی کتاب عهد جدید می‌رود و نشان می‌دهد که در مذهب پروتستان و کاتولیک شر به چه صورت پنداشته می‌شد.

    بر اساس مندرجات «فرهنگ انگلیسی آکسفورد» واژۀ شر در معنای صفتی در زبان انگلیسی محاوره‌ای امروزین استفادۀ کمی داشته و به‌مرور واژۀ بد جایش را گرفته است و در معنای اسمی‌اش با سایر واژه‌ها اعم از آسیب، صدمه، مصیبت، بیماری و ... جایگزین شده است. در نگاه اول این معنای اولیه ظاهراً منفصل از کلمۀ امروزین به نظر می‌آید؛ اما می‌توان پیوستاری بین معنای اولیه و فعلی یافت. در فصل سوم ابتدا به بررسی بین معنای اولیه و فعلی پرداخته شده و سپس استعمال امروزین این کلمه بررسی شده است.

    در فصل چهارم کتاب آلن مک‌فارلین به معنای قوی شر پرداخته است: چگونه، چه وقت و چرا این واژه مهجورالاستعمال شد؟ رخت‌بربستن مفهوم شر یکی از خارق‌العاده‌ترین ویژگی‌های جوامع امروزین است. اینکه دیگر به طور عمومی و کلی نمی‌شود به نیروی انتزاعی و محض شر اندیشید و درکش کرد، برای تاریخ‌نگاران و انسان‌شناسان بسیار جالب توجه است.

    دیوید ریوباتم در فصل پنجم به برخی مفاهیم و معانی شر که بین مردم «اسکوپا سرنا گورا» (منطقه‌ای روستایی در مقدونیه» شایع است، می‌پردازد. او به سه مجموعه از مطالب خاص توجه می‌کند؛ هر کدام از این مطالب را واسطه‌های بومی شر می‌نامیدند؛ سپس می‌کوشد تا بفهمد این سه مطلب چه وجوه مشترکی دارند. این سه موضوع اینها هستند: چشم‌زخم، برخی ویژگی‌های خانواده‌ها که استانداردهای زندگی‌شان بسیار بالاتر یا پایین‌تر از میانگین روستا بود و تقسیم خانواده‌ها.

    برایان موران در فصل ششم به معانی مختلف خیر و شر در جامعۀ مدرن ژاپن می‌پردازد؛ یعنی به آن صورت که در درام‌های تلویزیونی که دربارۀ عصر سامورایی‌ها نشان داده شده است و مشهور به «جیدایگه کی» است.

    با آنکه در اسطوره‌های نخستین، هندوها دیوها را کماکان شریر می‌دانستند تا نیروی شر را توجیه کنند و ایشان را از خدایان متمایز کنند؛ اما در بیشتر اسطوره‌ها و به‌ویژه داستان‌های متأخر، شر خطای خدایان محسوب می‌شد؛ یعنی نتیجۀ کژرفتاری‌شان نسبت به دیوها و انسان‌های صالح. لیونل کاپلان در فصل هفتم فرهنگ شر را در میان ساکنان مناطق شهری جنوب هندوستان بررسی کرده است.

    در فصل هشتم مارتین ساوث‌ولد به مفهوم شر و ارتباط آن با بودیسم پرداخته است. او معتقد است اصطلاحات کلیدی یعنی بودیسم و شر چنان مبهم و گنگ هستند که درواقع می‌توان گفت که شر در بودیسم هم وجود دارد و هم ندارد. چنین ابهامی باعث می‌شود تا واقعیت از نظر دور بماند. رونالد ایندن نیز در فصل نهم کتاب بر آن است تا مفهوم شر را که مقبول یکی از نحله‌های بزرگ هندوییسم یعنی «ویشنوپرستان پانچراترا» است، شرح دهد.

    در فصل دهم کتاب به مسئلۀ بسیار غامض و بی‌پایانی پرداخته شده است: «آیا خداوند شر است؟» هرگاه آدمی مصیبت و بلایی فردی و جمعی را می‌بیند، این سؤال را از خود می‌پرسد. عدالت و قادریت خداوند با این سؤال به‌سختی به چالش کشیده شده است. در بیشتر ادیان بخشی از تفاسیر دینی معطوف به این سؤال است. مارک هوبارت ابتدا سؤال می‌کند آیا اصلاً شر چیزی است که بتوان به طور منسجم در یک فرهنگ آن را تعریف کرد یا نه، خواه حالت، ویژگی یا گزاره باشد؟ سپس به سؤال اصلی نوشتار پرداخته است.

    تعالیم و آموزه‌ها جزئی از میراث صوفیه است و قدمت‌شان دست‌کم به سدۀ دوازدهم و سیزدهم می‌رسد. آثار و حسب‌حال حمزه فنسوری (قرن شانزدهم) کماکان بین مردم مالایایی محل مناقشه است و افکار و اندیشه‌هایش برای کسانی که در طریقت تصوف هستند یا آنانی که بیرون از آن‌اند آشناست. جان باسفیلد در فصل یازدهم باورهای الهیاتی او را تشریح کرده است و می‌گوید که چگونه این آراء و افکار را می‌توان به جهان‌بینی مردم جنوب شرق آسیا و اروپا مرتبط کرد.

    روی ویلیس در فصل دوازدهم نمادگرایی شر را در سمت دیگر برزخی بررسی می‌کند که در آن اسطوره کماکان توصیف‌کننده است و چرخۀ هرمنوتیکی تحقیقات و پژوهش‌های غربی، معادلی در جامعۀ روستایی دارد که از تعابیر فی‌البداهه برخوردار است.

    چگونه و تا چه اندازه بعضی از انواع رفتار و اقسام پدیده‌ها را می‌توان با کلمۀ شر یا واژه‌ای مشابه تعریف یا تعیین کرد؟ در فصل سیزدهم دیوید پارکین دربارۀ محق‌انگاشتن شر بین ساکنین سواحل کنیا بحث و بررسی انجام داده است.

    جوانا اورینگ در فصل پایانی کتاب به اسطورۀ خلقت مردم پیاروآ می‌پردازد که در آن منشأ شر، سرشت و جایگاهش در دنیا شرح داده شده است؛ همچنین دربارۀ گزاره‌های اخلاقی این مردم سخن گفته است و این صحبت مبتنی بر گفتمان ارزیابانۀ خودشان است که متمرکز بر ارزش‌مندی اعتدال است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها