معرفت؛ چیستی، امکان و عقلانیت

    از ویکی‌نور
    معرفت؛ چیستی، امکان و عقلانیت
    معرفت؛ چیستی، امکان و عقلانیت
    پدیدآورانحسین‌زاده، محمد (نويسنده)
    ناشرمؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره). انتشارات
    مکان نشرایران - قم
    سال نشر1396ش
    چاپ1
    شابک978-600-444-066-0
    موضوعشناخت (فلسفه اسلامی) - شناخت - فلسفه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    1396 /ح54 م9 55 BBR
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    معرفت؛ چیستی، امکان و عقلانیت، تألیف نویسنده معاصر محمد حسین‌زاده، به کاوش در قلمرو معرفت‌شناسی می‌پردازد و ماهیت، امکان و عقلانیت معرفت را تحلیل می‌کند. هدف اصلی آن، دفاع از امکان دستیابی به حقیقت در برابر چالش‌های شکاکیت و نسبیت‌گرایی با تکیه بر مبانی فکری اسلامی و فلسفه تحلیلی است.

    ساختار

    این کتاب، مشتمل است بر: مقدمه معاونت پژوهش، مقدمه نگارنده و چهار بخش اصلی که روی‌هم‌رفته دوازده فصل را در بر دارند.

    گزارش محتوا

    نویسنده خود درباره محتوای کتابش نوشته است: «کتاب در چهار بخش سامان ‌می‌یابد. در بخش نخست، به مسئله تعریف معرفت که نزد بسیاری از معرفت‌شناسان معاصر از مسائل اساسی و مهم معرفت‌شناسی است، می‌پردازیم و ابتدا در فصلی واژه‌شناسی علم و معرفت، معانی لغوی و اصطلاحات آن‌ها و امکان تحلیل معرفت را طرح و بررسی می‌کنیم و خواهیم دید که قدما و نیز بیشتر متفکران مسلمان پس از محقق طوسی، بلکه تقریباً همه فیلسوفان از آن عصر تاکنون، مفهوم علم را بدیهی دانسته‌اند. در فصل دوم، به مبحث تحلیل معرفت و چالش‌های معاصر نگاهی می‌افکنیم و درمی‌یابیم که بسیاری از معرفت‌شناسان معاصر، که به فلسفه تحلیلی گرایش دارند، معرفت را نیازمند تحلیل می‌دانند و ازهمین‌رو کوشیده‌اند برای آن تعریفی حقیقی عرضه کنند. از نگاه این نوشتار، چنین راهبردی گژراهه است. به‌شواری می‌توان - یا شاید اصلاً نتوان - تعریف دقیق، مانع و جامعی از معرفت گزاره‌ای ارائه کرد؛ چنان‌که اکنون پس از گذشت چند دهه، شاهد ناکامی این رویکردیم و به‌رغم طرح تعریف‌های بدیل و اصلاح تعریف سنتی، یعنی «باور صادق موجه»، نتوانسته‌اند به تعریف جامع و مانعی دست یابند. در پایان این فصل، برای رفع این مشکل کوشیده‌ایم راه‌حلی برای مسئله معرفت عرضه کنیم که به‌ نظر می‌رسد با آن می‌توان به این نزاع طولانی پایان داد.

    در بخش دوم، مسئله امکان معرفت و عقلانیت آن را بررسی می‌کنیم. می‌توان امکان معرفت را مبحثی فرامعرفت‌شناختی بشمار آورد. درعین‌حال، اگر درباره این مسئله در معرفت‌شناسی بحث می‌شود، بدین‌روست که دانش دیگری مقدم بر معرفت‌شناسی نیست تا بتوان در آن، این مسئله را طرح و بررسی کرد. به‌هررو، در این مبحث بدین نتیجه دست می‌یابیم که بر اساس رویکرد قدما در معرفت‌شناسی و دیگر نگرش‌های همگن و هم‌سو با آن، همچون اندیشه اسلامی، شکاکیت و نسبیت‌گرایی مطلق، ادعایی نامعقول و غیر عقلانی است. در برابر، امکان معرفت و بلکه تحقق آن، ادعایی معقول و بی‌نیاز از اثبات است. انسان در معرفت‌شناسی، با دانش‌هایی یقینی آغاز می‌کند و این دانش‌ها می‌توانند پایه‌های صعود معرفتی او باشند. افزون بر پاسخ‌های نقضی به مدعیان شکاکیت و نسبیت‌گرایی، می‌توان مجموعه‌ای از معرفت‌های یقینی و زوال‌ناپذیر را عرضه کرد. گرچه قدما در آغاز، آن معرفت‌ها را حصولی می‌دانستند، یا دست‌کم نگرشی درباره حضوری یا حصولی بودن آن نداشتند، با طرح آموزه معرفت حضوری در حکمت اسلامی و ادعای امکان معرفت، پایه‌های معرفت یقینی در معرفت‌شناسی استحکام بیشتری یافت و با گسترش قلمرو دانش حضوری به همت شیخ اشراق (دیدگاهی که تقریباً همگان آن را پذیرفتند)، این رویکرد استوارتر شد. در ادامه پس از کاوش درباره معرفت ممکن، لازم و کافی در معرفت‌شناسی، بدین نتیجه می‌رسیم که دستیابی به معرفت یقینی بالمعنی‌الاخص در معرفت‌شناسی مطلق یا مقیدی که پیشینند، ممکن است. افزون بر آن، لزوم تحصیل معرفت یقینی بالمعنی‌الاخص در مسائل کلیدی معرفت‌شناسی تردیدناپذیر است؛ چنان‌که بی‌شک در شمار بسیاری از مباحث دانش معرفت‌شناسی، دستیابی به چنین درجه بلندی از معرفت لازم نیست و به مراتب فروتر از معرفت یقینی بالمعنی‌الاخص نیز می‌توان بسنده کرد. در پایان این بخش خواهیم دید که به‌رغم نامعقول بودن شکاکیت و نسبیت‌گرایی، این نگرش در مغرب‌زمین فرازونشیب‌های بسیاری داشته است. نگاهی گذرا به پیشینه این مبحث، روشن می‌سازد که فلسفه مغرب‌زمین از آغاز پیدایش، با ادوار یا مراحل یا جریان‌های شکاکانه و نسبیت‌گرایانه گوناگونی روبه‌رو بوده است. بسیاری از برجسته‌ترین متفکران و اندیشه‌ورزان برای مهار چنین جریان‌هایی اقدام کرده و با آن به مقابله برخاسته‌اند. ازاین‌رو در این بخش در یک فصل نگاهی نسبتاً فراگیر به پیشینه شکاکیت و نسبیت‌گرایی و تاریخچه آن تا عصر حاضر داریم و مهم‌ترین دعاوی آنان را طرح می‌کنیم. بدین ترتیب، می‌توان ادعا کرد که پاسخ به دعاوی شکاکیت و نسبیت‌گرایی و حل مشکل‌های آن‌ها، دغدغه همه معرفت‌شناسان با هر گرایش و رویکردی است. به دلیل اهمیت این مبحث، برخی از مهم‌ترین استدلال‌های ضد شکاکیت و نسبیت‌گرایی، عمدتاً استدلال‌های متفکران مسلمان را تقریر، تبیین و ارزیابی می‌کنیم.

    در بخش سوم، در برابر استدلال‌های ضد شکاکیت و نسبیت‌گرایی، که در بخش دوم عرضه می‌شود، طی چند فصل، مهم‌ترین دلیل‌هایی را که تاکنون برای اثبات ادعاهای شکاکیت و نسبیت‌گرایی مطلق و فراگیر اقامه شده است، شرح می‌دهیم و بررسی می‌کنیم. در طول تاریخ، به‌ویژه در یونان باستان، شکاکان و نسبیت‌گرایان، استدلال‌های گوناگونی در دفاع از شکاکیت یا نسبیت‌گرایی اقامه کرده‌اند. برای ارزیابی و بررسی آن استدلال‌ها، آن‌ها را دسته‌بندی کرده و هر قسم را جداگانه پاسخ داده‌ایم. به نظر می‌رسد همه آن استدلال‌ها و دیگر استدلال‌هایی را که ممکن است در آینده اقامه شوند، این‌گونه می‌توان دسته‌بندی کرد:

    1. استدلال‌هایی که معرفت‌ها یا گزاره‌های پیشین را هدف قرار می‌دهند و تنها بدین دسته گزاره اختصاص دارند؛
    2. استدلال‌هایی که به معرفت یا گزاره‌های پسین اختصاص دارند و معرفت را تنها در این حوزه به چالش می‌کشند؛
    3. استدلال‌هایی که ممکن است متوجه هر دو دسته گزاره پیشین و پسین شوند، که شمار این دسته استدلال بسیار ناچیز است و تنها می‌توان از اشکال‌هایی که تاکنون طرح شده‌اند، دیو دکارتی و مغز در خمره را که آن نیز مشابهت بسیاری با دیو دکارتی دارد، برشمرد.

    در نوشتار پیش‌ رو، از دسته دوم، استدلال از راه خواب را و از دسته اخیر، استدلال از راه دیو دکارتی و مغز در خمره را طرح می‌کنیم و به ارزیابی آن‌ها می‌پردازیم.

    بخش چهارم را به نسبیت‌گرایی پیچیده و سوبژکتیویسم برخاسته از آن اختصاص می‌دهیم. شکاکیت یا نسبیت‌گرایی را به‌گونه‌های متفاوتی می‌توان طبقه‌بندی کرد: مطلق یا فراگیر و محدود یا مقید؛ استدلالی و مزاجی؛ آشکار و پنهان یا پیچیده. آنچه تا پایان بخش سوم در این نوشتار، طی چند فصل سامان می‌یابد، بحث درباره شکاکیت یا نسبیت‌گرایی مطلق یا فراگیر است»[۱]‏.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه نگارنده، ص24-27

    منابع مقاله

    مقدمه نگارنده.



    وابسته‌ها