مطلع سعدين و مجمع بحرين

    از ویکی‌نور
    مطلع سعدین و مجمع بحرین
    مطلع سعدين و مجمع بحرين
    پدیدآورانعبدالرزاق سمرقندی، عبدالرزاق بن اسحاق‏ (نویسنده) نوایی، عبدالحسین (محقق)
    ناشروزارت فرهنگ و آموزش عالی، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی (پژوهشگاه) ج: 1-1
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1372 ش
    چاپ2
    شابک964-426-042-2
    موضوعایران - تاریخ - تیموریان، 771 - 911ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏DSR‎‏ ‎‏947‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏2‎‏م‎‏6
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مطلع سعدين و مجمع بحرين اثر فارسى كمال‌الدين عبدالرزاق سمرقندى است كه به حوادث ايران در فاصله سال‌هاى 704 تا 873ق، مصادف با حكومت مغولان، مى‌پردازد. هر چند به مناسبت موضوع، حوادث سال‌هاى 874 و 875 يعنى فاصله كشته شدن ابوسعيد و جلوس سلطان حسين بايقرا نيز مطرح مى‌شود.

    نام كتاب تا حدى معرف مطالب آن بوده و مؤلف به ايهام خواسته است كه نامى متناسب با محتواى كتاب انتخاب كند زيرا در آن، حوادث ايران در فاصله صد و هفتاد ساله ايّام سلطنت ابوسعيد بهادر، آخرين ايلخان بزرگ مغول و ابوسعيد گوركان، پادشاه تيمورى آمده و آن را به سفارش و پيشنهاد دوست خود تدوين نموده است.

    ساختار

    آغازگر اين اثر گران‌بها، مقدمه مفصلى از مصحح(عبدالحسين نوايى) بوده و كتاب بدون ابواب و فصول، وقايع را به صورت سال به سال جمع‌آورى و بيان كرده است.

    همان‌طور كه بر قلم مؤلف رفته است، مطلع سعدين در دو جلد فراهم آمده- كه هريك در دو مجلد ارائه شده- جلد اول شامل وقايع ايران از سال 704 تا 807 است يعنى حوادث دوره‌اى بيش از صد سال كه از تولد سلطان ابوسعيد بهادرخان شروع مى‌شود و به مرگ تيمور در 17 شعبان 807، شرح اسامى اولاد و نوه‌هاى او و اختلال سپاه وى پايان مى‌پذيرد. جلد دوم از آغاز سلطنت شاهرخ است تا قتل سلطان ابوسعيد گوركانى و شرحى از حوادث سال‌هاى 874 و 875 يعنى سال جلوس حسين بايقرا.

    مؤلف بر هر يك از اين دو جلد، مقدمه‌اى نوشته كه بيشتر عبارت پردازى و فضل فروشى است تا بيان مطالبى ارزنده. از مقدمه مفصل و متكلف و مغلق جلد اول تنها اين مطلب بر مى‌آيد كه وى از دوران تحصيل در انديشه نگارش كتابى در تاريخ بوده ولى به علت نابسامانى و اختلالات سياسى يا به اصطلاح خود او «عوايق روزگار و طوارق ليل و نهار» توفيق نمى يافته تا اينكه آرامشى پديد آمده و دست به نگارش كتاب برده ولى باز به صورت كتاب در نياورده تا اينكه در نوروزى، دوستى (ظاهراً شيخ معزالدين حسين) او را بدين كار تشويق مى‌كند و مؤلف به تشويق آن دوست، كتاب را به پايان مى‌برد.

    جلد اول بيشتر اقتباس است از ذيل جامع التواريخ رشيدى- تأليف شهاب‌الدين عبدالله معروف به حافظ ابرو، مواهب الهيه مولانا معين‌الدين محمد يزدى، ظفرنامه شرف‌الدين على يزدى و تأليفات حافظ ابرو در باب تاريخ آل كرت، آل مظفر و سربداران.

    مؤلف، در مقدمه جلد دوم بعد از حمد و ثناى خداوند متعال و نعت رسول اكرم(ص) و اصحاب ايشان، ضمن ارائه شرح حال مختصرى از خود، به چگونگى تدوين جلد اول و مطالب آن مى‌پردازد.

    جلد دوم كه در شرح سلطنت شاهرخ و فرزندان وى و هم‌چنين شرح سلطنت سلطان ابوسعيد گوركانى است- يعنى وقايع قريب العهد نگارنده-، همراه با مشاهدات عينى مؤلف بوده و چون در اردو و دربار شاهرخى مكانتى داشته، مطالب تاريخى را يا به چشم ديده و يا از ثقاه (افراد مورد اعتماد) شنيده است.

    درهمين جلد دوم، خاتمه‌اى وجود دارد مشعر بر ارزش كتاب، از جمله اينكه به مناسبت قرب عهد و زمان، مؤلف وقايعى را از تاريخ حافظ ابرو نقل كرده كه وى در اكثر به چشم يقين مشاهده نموده است و ظاهراً نویسنده اين خاتمه، عبدالواسع بن المطهر است كه شرح حالش درحبيب السير(ص 176) آمده.

    در خلال ذكر حوادث، اشعار زيبايى نيز از شعراى بزرگ پارسى زبان مانند فردوسى، حافظ و... آورده شده است.

    گزارش محتوا

    مقدمه مصحح، بعد از تبيين اوضاع سياسى و اجتماعى ايران در زمان مغولان و قيام‌هايى كه عليه آنان رخ داد، نحوه روى كار آمدن تيمور گوركانى را بيان مى‌كند.

    در ادامه به تشريح دو جلد كتاب پرداخته و بعد از بيان شرح حال مفصلى از مؤلف، به نحوه طبع و نسخه‌هاى كتاب اشاره مى‌كند.

    متن كتاب نيز در بر دارنده اين مطالب است كه ايلخان مغول سلطان ابوسعيد بن الجايتوى بن ارغون بن ابقا خان بن هلاكو خان بن تولوى خان بن چنگيز خان، در شب چهارشنبه هشتم ذيقعده 704ق ديده به جهان گشوده و در سال 716 پس از مرگ پدر، بر تخت سلطنت ايران تكيه زده و پس از سلطنتى پر تلاش، ننگين و خونين، در 13 ربيع الاخر سال 736 درگذشته است.

    پس از مرگ ابوسعيد و ظهور ضعف و فتور در سلطنت مغول، در گوشه و كنار ايران، امراى سركش كوس استقلال زدند و بعضى از آنان، مثل شيخ حسن بزرگ(جلايرى) و شيخ حسن كوچك(چوپانى) شاه‌زادگان مغولى را آلت دست خود ساخته، به نام آنان و به كام خويش، بساط سلطنت گستردند و عده‌اى ديگر نيز مانند امير مبارزالدين محمد در فارس، يزد و کرمان كوس لمن الملكى زدند يا چون سربداران سبزوار و ملوك كرت در هرات، خطبه و سكه به نام خويش كردند.

    در اين‌جا اوضاع ايران آشفته و پريشان ذكر شده و مؤلف آن را بسيار نابسامان مى‌داند به طورى كه بيان مى‌كند در اين ايام، چوپانيان در آذربايجان و نواحى شمال ارس، جلايريان در تبريز و بغداد، آل اينجو در فارس، سربداران در سبزوار، آل كرت در هرات، طغاتيمور خان در استرآباد و مظفريان در اصفهان و يزد و کرمان، سلطنتى به استقلال داشتند و هر يك از آنان به محض احساس قدرت، بر ديگرى مى‌تاخت تا آنكه در سال 771 ق، تيمور گوركان(لقب دامادان مغول) در ما وراء النهر، پس از يك دوره طولانى كش‌مكش با امراى محلى و جنگ با رقباى خويش از جمله امير حسين نوه امير غزغن، بر تخت سلطنت نشست و به تدريج دولت‌هاى مزبور را يكى پس از ديگرى از ميان برداشت يا تابع و خراج‌گزار خويش ساخت و بار ديگر بر سراسر ايران بلكه بر سرزمينى از مغولستان تا درياى مديترانه و از استپهاى روسيه تا دهلى دست يافت و پس از اين فتوحات عظيم، درصدد حمله به چين بود كه در چهارشنبه 17 شعبان سال 807 در شهر اترار درگذشت. بعد از تيمور پسران و نوادگان وى از جمله شاهرخ، الغ بيك و... يكى پس از ديگرى بر سرير سلطنت ايران تكيه مى‌زنند.

    حوادث بيان شده در كتاب تا آن‌جا ادامه پيدا مى‌كند كه سلطان ابوسعيد گوركان درسال 855 پس از مبارزات فراوان با شاه‌زادگان شاهرخى، جهان شاه قراقوينلو و ميرزا ابوالقاسم بابر به سلطنت رسيده و بعد از مدتى در حدود 18 سال كشور دارى، در چهاردهم رجب سال 873 در قراباغ اران، در راه توسعه طلبى و بلند پروازى سر پرشور در كمند اسارت درآورده و چند روز بعد به اشاره اوزون حسن آققوينلو به دست يادگار محمد پسر سلطان محمد ميرزا پسر بايسنغر پسر شاهرخ كشته مى‌شود.

    در بيان وقايع هر سال، مطالبى كه به نظر مؤلف مهم و قابل ذكر هستند آورده شده و لذا همه حوادث بيان نشده‌اند.

    از جمله اتفاقاتى كه به بيان آن پرداخته شده، حكايت قتل امير يساول به توطئه شهرزاد يسور و بكتوت پسر اولدونويان بعد از جلوس سلطان سعيد، وقايعى كه در خراسان حادث شد، طغيان برخى امراى سلطان ابوسعيد و مبارزه او با ايشان، كشته شدن شهرزاد يسور و لشكركشى امير حسن به قندهار و غزنين است.

    در تشريح لشكركشى امير حسن بن امير چوپان آمده است كه امير چوپان، پسر بزرگ خود امير حسن را با لشكر بسيار به جانب غزنين و قندهار فرستاد كه پادشاه ترمشيرين(حاكم آن نواحى)، آگاه شده و سپاه فراوانى به استقبال آنها گسيل كرد. دو سپاه در حدود غزنين بايك‌ديگر ملاقات كردند و چنان‌كه در كتاب آمده [دو سپاه جنگ‌جوى شيرخوى روى در روى آورده، ميمنه و ميسره و قلب و جناح آراسته شد. عنان مبارزان از چپ و راست گردان شد و گوش تكاوران به نوك سنان آرايش يافت]. سرانجام سپاه ترمشيرين شكست خورده و امير حسن به غزنين رفته خرابى بسيار بر جاى مى‌گذارد به گونه‌اى كه حتى گور سلطان محمود را ويران كرده و مجاوران آن‌جا را به اسارت مى‌برند. بدين ترتيب شاه به امراى خراسان همچون امير اكرنج، امير محمود ايسن قتلغ، امير نيك‌روز و ديگران فرمان داده و ايشان را به جنگ با امير حسن مى‌فرستد تا اينكه او را شكست داده و به دست يريغ سلطان كشته مى‌شود.

    در روزگار تسلط مغولان و به دنبال آن در هنگام سلطنت تيموريان بر ايران، تاريخ نويسى گسترش فراوان يافت. چرا كه مغولان نيز مانند ديگر مردم صحرانشين و بيابان‌گرد به اخبار و احاديث فرمان‌روايان خود و شرح جنگ‌ها و فتوحات و نيز نسبت به تاريخ و سرگذشت پدران و نياكان خويش دل‌بستگى فراوان داشتند و چنين است كه در روزگاران آنان، كتب فراوانى در زمينه تاريخ و سير به رشته تحرير و تأليف كشيده شده كه كتاب مطرح شده نيز از جمله آنهاست كه گر چه به صورت جانبدارانه و متملقانه نوشته شده ولى تا حدودى توانسته است وقايع آن روزگار را منعكس كند.

    وضعيت كتاب

    كتاب فاقد هر گونه فهرست بوده و پاورقى‌ها به اختلاف نسخ، توضيح برخى كلمات و عبارات متن و آدرس آيات مى‌پردازد.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب

    وابسته‌ها