مشكلة الصراع بين الفلسفة والدين من الغزالي وابن رشد إلى الطوسي والخواجه‌زاده

    از ویکی‌نور
    مشكلة الصراع بين الفلسفة والدين من الغزالي وابن رشد إلى الطوسي والخواجه‌زاده
    مشكلة الصراع بين الفلسفة والدين من الغزالي وابن رشد إلى الطوسي والخواجه‌زاده
    پدیدآورانسعاده، رضا (نویسنده)
    ناشردار الفکر اللبناني
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشر1990م.
    چاپچاپ اول
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/س7م5 / 41 BBR
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مشكلة الصراع بين الفلسفة والدين من الغزالي وابن رشد إلى الطوسي والخواجه‌زاده، عنوان اثری است از دکتر رضا سعادت با موضوع فلسفه دین. نویسنده در این کتاب یک جلدی که به زبان عربی نوشته شده، با محور قرار دادن کتاب «تهافت الفلاسفة» غزالی و «تهافت التهافت» ابن رشد، درصدد بیان مسئله تعارض میان عقل و دین در میان اندیشمندان مسلمانی است که آثارشان را به زبان عربی که زبان علمی مسمانان بوده و هست، نگاشته‌اند.

    ساختار

    محتوای کتاب، در شش بخش به‌ترتیب ذیل، ارائه شده است: # مقدمات که خودش حاوی سه بخش مقدمه و تمهید و مدخل است؛

    1. بخش اول: مباحث الهیات که در دو بابِ عالم و الله تعالی مطرح شده و هرکدام فصل‌هایی دارد؛
    2. بخش دوم: مباحث طبیعیات که در دو فصل به‌صورت مجزا سببیت و معاد را مطرح کرده است؛
    3. خاتمه مباحث؛
    4. گردآوری آنچه درباره طوسی و خواجه‌زده نوشته شده است؛
    5. فهارس که خود، در سه بخش مطرح شده است.

    گزارش محتوا

    تعارض فلسفه و دین، عام یا مطلق نیست؛ چه، همه فلسفه‌ها طردکننده دین یا الحادی نیستند و دین نیز در مورد همه فلسفه‌ها موضع منفی نمی‌گیرد. گاه درگیری میان آنها تا حد الغای یکدیگر شدت گرفته؛ بنابراین فلسفه‌های مادی یا الحادی پدید آمده‌اند که دین و الهیات را به رسمیت نشناختند. همان طور که فرقه‌ها و مذاهب دینی‌ای ظهور کردند که فلاسفه و دانشمندان را کافر اعلام کرده و علیه آنها حکم اعدام صادر کردند[۱].

    اما واقع مطلب این است که در اوقات بسیاری، دین و فلسفه یکدیگر را کامل کرده‌اند و علم نیز همراه آنها راه تکامل را پیموده است. بسیاری از نظام‌های فلسفی در دفاع از عقیده و حفظ تعالیم دینی کوشیده‌اند و سعی در ترکیز داده‌های دینی بر اساس عقل و قواعد منطق نموده‌اند. کما اینکه از سوی دیگر نیز متدینان بسیاری فریاد برآورده‌اند: کسی که عقل نداشته باشد، دین ندارد.

    ازآنجاکه بر فرض وجود تناقض فلسفه با دین، این تناقض به تناقض دین با علم نمی‌انجامد و بالعکس؛ یعنی تناقض علم با دین، به تناقض فلسفه با آن نمی‌انجامد، درباره بحث علم و دین نیز می‌توانیم به این مطلب حکم نماییم که تناقض دین با علم نیز مانند تناقض فلسفه با آن، عام و مطلق نیست. بارزترین وجوه تناقض دین با علم، در عدم اقرار دین به حتمیت علمی، ظاهر می‌شود؛ چراکه لازمه این اقرار، نفی قدرت و اراده و حریت مطلق الله تعالی در افعالش است؛ از نگاه حتمیت علمی، محال است که عصا به اژدها تبدیل شود و همچنین محال است که انسان در آتش بیفتد و نسوزد، اما این امور به حکم ادیان، اتفاق افتاده؛ زیرا خداوند قادر بر هر چیزی است و اگر این امور را نپذیریم، معجرات، منتفی بوده و خوارق عادات نیز باطل خواهند بود[۲].

    درهرحال با وجود اینکه برخی به‌صورت مطلق، بر جدایی کامل میان علم و دین پافشاری می‌کنند، برخی دیگر، معتقدند: اختلاف مجال علمی از مجال الهیات در دین هیچ تناقضی میان این دو را طلب نمی‌کند، جز در مقداری که علوم از مسیر اخلاقی‌ای که ادیان مقرر کرده‌اند، منحرف شده باشند؛ ازاین‌رو ممکن است که علم - در هنگامی که در خدمت انسان و رفع نیازهای انسانی است - در کنار دین به تکامل برسد. لازم به ذکر است که نویسنده فرانسوی، موریس بوکای، خیلی وقت پیش، معتقد به امکان توفیق میان دین و علم بوده و در قرآن، تلمیحات علمی‌ای را در تمامی مجالات، به‌خصوص در علوم فلکیات و طبیعت و جسم انسان، دیده و ذکر کرده است.

    البته همان طور که قول به اختلاف دو حوزه دین و علم، عامل مساعدی است برای قول به عدم اختلاف در بنای هریک بر دیگری یا تکامل یکدیگر، قول به وحدت حوزه‌های فلسفه و دین، تقریبا در بیشتر موارد به سوء تفاهم در هر دو می‌انجامد.

    تعلیمات آسمانی و دینی از قصه خلقت حکایت دارد و ارتباط انسان با خدا و دیگر انسان‌ها و طبیعت را ترسیم می‌نماید؛ به‌عبارت‌دیگر می‌توان گفت موضوعات مباحث دینی، الهیات و طبیعیات و اخلاق است و دقیقا همین موضوعات نیز مجال اندیشه فلسفی هستند. اما اختلاف میان دین و فلسفه، اختلافی روشی خواهد بود. هنگامی که امر الهی در تعالیم دینی، متمثل می‌شود و طاعت پیش از تعلیل عقلانی، بر ایمان قوام می‌یابد، فلسفه تنها برای رسیدن به حقیقت، بر عقل، تکیه می‌نماید. البته در گفتارها و گفتگوهای تقریب میان دین و فلسفه، گفته شده که: فلسفه از طریق عقل به همان حقایقی دست می‌یابد که در دین از طریق وحی بیان شده است. طبعا این سخنِ فلسفه‌های مؤمنانه‌ای است که به وجود خالق و صدور جهان از او و ارتباط اتفاقات عالم به آن خدا، اقرار دارند. البته اگر اختلافاتی کلی هم در ادیان با این نوع فلسفه‌ها در مسائل و تفصیلات ارتباط خالق با مخلوقات، وجود داشته باشد، این نوع اختلافات شدیدتر از اختلافی که در میان برخی ادیان با برخی دیگر از ادیان در تعلیمات و فرائض، وجود دارد، نیست؛ هرچند که همه ادیان بر توحید و بازگشت انسان، اجماع دارند[۳].

    در طول تاریخ، فلاسفه بزرگی چون افلاطون و دکارت و کانت و هگل در اقامه دلیل و برهان عقلی بر وجود الله تعالی، کوشیده‌اند. خود متدینین به‌ویژه مبشران آنان نیز در خلال تلاش در تبشیر و هدایت در دلیل قانع‌کننده بر وجود خالق کوشیده‌اند؛ این امر تا جایی بوده که گروه و جماعاتی به شکل خاص مشغول تعلیل عقلانی بر قضایای ایمانی بوده‌اند تا تعالیم دینی را بر اساس عقل و قواعد منطق، استوار کنند.

    از سوی دیگر فلسفه‌های ملحدانه‌ای را شاهدیم که وجود خالق را نفی کرده و معترف به ایمان نیستند؛ برخی از این فرقه‌ها دین را افیون ملت‌ها نامیده‌اند و در برخی دیگر مانند فلسفه نیچه، از مرگ خدا از زبان زرتشت سخن رفته است. همچنین برخی فیلسوفان اگزیستانسیالیست مانند ژان پل سارتر بر اقامه دلیل بر عدم وجود خدا کوشیده‌اند. درهرحال، اینها مباحثی است که درباره تعارض میان فلسفه و دین مطرح است. البته موضوع این کتاب تمامی مباحثی که از آن سخن رفت را به‌صورتی کامل و جامع در بر نمی‌گیرد، بلکه نویسنده در آن به جنبه‌ای از تعارض پرداخته که میان فلاسفه مسلمان از جهتی و میان جماعتی از اهل سنت از جهتی دیگر است. نویسنده در این بخش سعی کرده بحث را با تفاصیل و تمام مسائل و قضایایش در موضوع مورد اختلاف، مطرح نماید. همچنین بر محور تناقض فلسفی - دینی در اندیشه اسلامی که به زبان عربی نگاشته شده، حدود کتاب «تهافت الفلاسفة» ابوحامد غزالی و ردیه ابن رشد در کتاب «تهافت التهافت» را نیز بیان می‌کند و موضوعات این کتاب‌ها و محدوده این تناقض را تبیین می‌نماید[۴].

    وضعیت کتاب

    فهرست اجمالی مطالب در ابتدای کتاب و فهارس فنی شامل فهرست‌های مصادر و مراجع، اعلام و فرقه‌ها و فهرست تفصیلی موضوعات کتاب، در انتهای اثر آمده است. پیش از شروع مطالب کتاب، لیست علائم ذکرشده در حاشیه کتاب، این‌چنین آمده است: ج: جزء؛ د.ت: بدون تاریخ؛ را: رجوع کنید؛ ص: صفحه؛ ق: ورقه؛ قا: مقابله و مقارنه کنید؛ لا: ملاحظه کنید؛ م.ن: همان منبع و م.ع: عین همان منبع[۵].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، ص9
    2. ر.ک: همان
    3. ر.ک: همان، ص10-11
    4. ر.ک: همان، ص11
    5. ر.ک: لیست علائم ذکرشده در حاشیه کتاب، ص6

    منابع مقاله

    مقدمه کتاب.


    وابسته‌ها