مثالهای زیبای قرآن (امثال القرآن)
مثالهای زیبای قرآن (امثال القرآن) | |
---|---|
پدیدآوران | مکارم شیرازی، ناصر (نویسنده) علیاننژادی، ابوالقاسم (تهیه و تنظیم) |
ناشر | نسل جوان |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 3 |
شابک | 964-6275-22-2 |
موضوع | قرآن - امثال |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 84/4 /م7م2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مثالهاى زيباى قرآن موضوع درسهاى قرآنى آیتالله مكارم شيرازى در ماههاى مبارک رمضان سالهاى 1418 و 1419ق بوده است و با موافقت ايشان توسط ابوالقاسم علياننژادى گردآورى و تنظيم شده است.
گردآورنده در مقدمه، «مثلهاى قرآنى» را در عين سادگى، از مهمترين و پيچيدهترين مفاهيم قرآنى دانسته و تازگى موضوع، روانى بيان اين مفسر عاليقدر و غناى مطالب تفسير را از دلايل تدوين اين اثر برشمرده است.
ساختار
كتاب حاضر در دو جلد، مشتمل بر شصت فصل تدوين شده كه در هر فصل به ذكر مثالى از مثالهاى قرآن پرداخته شده است. روش مؤلف چنين است كه پس از ذكر آيه، به شرح و تفسير آن پرداخته و در ادامه پيامهاى آن آيه را ذكر نموده است. ترتيب مثالهاى قرآنى در اين اثر، به ترتيب سور قرآن است.
گزارش محتوا
شايد تصوّر شود كه آيات «امثال القرآن» در تفسیر نمونه به اندازه كافى تفسير شده است؛ امّا با مطالعه اين كتاب روشن مىشود كه استاد معظّم در اين مباحث به حقايق تازه و نكات بديعى دست يافته كه اين بحث قرآنى را بسيار آموزندهتر و پربارتر ساخته است و هرگز تفسیر نمونه، با تمام مزايايش، بىنياز كننده از اين كتاب نمىباشد.
اين مجموعه پس از تحقيق لازم پيرامون مدارک و منابع آن، تهيه شده است.
مؤلف در ابتداى كتاب به اين نكته پرداخته است كه چرا قرآن «مثال» زده است؟ وى در پاسخ مىگويد: مَثَل يعنى تشبيه حقايق عقلى به امور حسّى و قابل لمس. از يك سو، مسائل عقلى بسيارى وجود دارد كه اكثر مردم قابليّت فهم و جذب آن را پيدا نمىكنند. و از سوى ديگر، مردم به محسوسات و عينيّات عادت كردهاند و ضرب المثل «عقل مردم به چشمشان است» بدين معناست كه ديدهها و امور قابل لمس، آسانتر و بهتر درك مىشود. بدين خاطر است كه خداوند متعال برخى از مفاهيم بلند عقلى را در قالب مثلها بيان فرموده است تا عموم مردم آنها را به تناسب ادراك خود دريابند. بنابراین، فلسفه مثلهاى قرآن، تنزّل مسائل بلند و عميق و بيان آنها در افق فكر مردم است[۱].
اين نكته قابل توجّه است كه مَثَل گاهى عملى است و به زبان كردار بيان مىشود و گاهى لفظى است و به زبان گفتار. مثلهاى قرآن مجيد از نوع دوّم است؛ ولى در سيره پيامبر گرامى اسلام(ص) و ائمّه هدى(ع) گاهى مثالهاى عملى نيز ديده مىشود كه طبعاً اثر بيشترى هم دارد[۲].
سپس به هدف مثالها از زبان قرآن مىپردازد و خاطر نشان مىكند كه در آياتى از قرآن، هدف از مثلهاى قرآنى بيان شده است؛ به سه نمونه از آن توجّه كنيد:
- در آيه 25 سوره ابراهيم پس از اينكه كلمه «طيّبه» را به «شجره طيّبه» تشبيه مىكند در آخر آيه مىفرمايد: «وَ يَضْرِبُ اللّهُ الامْثالَ لِلْنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» خداوند براى مردم مَثَلها مىزند، شايد متذكّر شوند. بنابر اين آيه، هدف از «مَثَل» تذكّر و يادآورى است[۳].
- در آيه 21 سوره حشر بعد از تشبيه قلب انسانهاى سياه دل، به كوهها و اين كه اثر قرآن بر كوهها بيشتر از تأثير آن بر قلب بعضى از انسانها است، مىفرمايد:
- «وَ تِلْكَ الْامْثالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» ما اين مَثَلها را براى مردم بيان مىكنيم، شايد تفكّر و انديشه كنند. بر اساس اين آيه شريفه، هدف از «مثل» تفكّر و انديشيدن است.[۴]
- در آيه 43- 40 سوره عنكبوت، پس از اينكه كسانى را كه غير خدا را ولىّ خود قرار دادهاند، به عنكبوتى تشبيه مىكند كه به تارهاى خود اعتماد و اتّكا دارد، مىفرمايد: «وَ تِلْكَ الْامْثالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ ما يَعقِلُهَا الّا الْعالِمُونَ» ما اين مثلها را براى مردم مىزنيم و لكن اين مَثَلها را جز عالمان و انديشمندان درك نمىكنند. طبق اين آيه شريفه، هدف از «مَثَل» تفكّر عالمانه است.[۵]
نویسنده در ادامه از آيات ياد شده چنين نتيجه مىگيرد كه سه مرحله را در تأثيرگذارى مثلها بر انسان مىتوان شناخت:
اوّل: مرحله تذكّر و يادآورى است كه حقيقت پيام الهى در خاطر مرور مىشود؛
دوّم: مرحله انديشه و تفكّر است كه به موضوع مثل و حكمت آن انديشه مىشود؛
و سوّم: مرحله ادراك است كه با تفكّر، حقايق شناخته و درك شود[۶].
براى نمونه يكى از مثالهايى كه از قرآن گرفته و به تحليل و بررسى آن پرداخته ذكر مىكنيم. درباره زندگى زودگذر دنيا، خداوند متعال در آيه 24 سوره يونس چنين فرموده است: «مثل زندگى دنيا، همانند آبى است كه از آسمان نازل كردهايم؛ كه در پى آن، گياهانِ [گوناگون] زمين- كه مردم و چهارپايان از آن مىخورند- مىرويد؛ تا زمانى كه زمين زيبايى خود را يافته، آراسته مىگردد و اهل آن مطمئن مىشوند كه مىتوانند از آن بهرهمند گردند؛ [ناگهان] فرمان ما، شب هنگام يا در روز، [براى نابودى آن] فرا مىرسد؛ [سرما يا صاعقهاى را بر آن مسلّط مىسازیم؛] و آنچنان آن را درو مىكنيم كه گويى ديروز هرگز [چنين كشتزارى] نبوده است! اينگونه، آيات خود را براى گروهى كه مىانديشند، شرح مىدهيم.[۷]»
مؤلف محترم در ادامه، دورنمايى از بحث را مطرح كرده، چنين مىگويد: در اين مثل زيبا سخن از ناپايدارى و زندگى زودگذر دنياست؛ تا مبادا انسان فريب ظاهر زيبا و جذاب دنيا را خورده، بر آن دل ببندد كه چه بسا در آن هنگامىكه انسان به خيال خود همه چيز را مهيّاى بهرهورى مىداند، يكباره از دست بدهد. در پايان آيه، خداوند انسان را به تفكّر و انديشه درباره دنيا دعوت مىكند تا شايد از اين راه نجات يابد. سپس به شرح و تفسير آيه پرداخته و آنگاه فلسفه مثل را بيان مىكند و براى اين هدف به سه ويژگى زندگى دنيا چنين اشاره مىكند:
- زندگى دنيا زودگذر است و ثبات و دوامى ندارد.
- زندگى دنيا تهى است؛ ظاهرى فريبنده و جذّاب ولى باطنى بىمحتوا دارد؛ همانند زندگى بعضى از انسهگانها كه از فاصله دور بسيار جالب و جاذب مىنماياند بهگونهاى كه حسرتآور است، ولى وقتى انسان به آن نزدیک مىشود، خداى را هزاران بار سپاس مىگويد كه چنان زندگانى ندارد.
- زندگى دنيا غافلكننده است.
- بر همين اساس پيامبر گرامى اسلام(ص) در روايتى كوتاه به اين سه ويژگى اشاره داشته، مىفرمايد: «الدُّنْيا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ»؛ يعنى دنيا فريبنده، ضررآفرين و گذرا و بىثبات است[۸].
روش مؤلف چنين است كه در پايان آيه، پيامهاى آن را ذكر مىكند و درباره آيه مذكور به پيامهاى زير اشاره مىكند:
- خداوند با تشبيه زندگى به آب باران، درس خداشناسى به ما مىآموزد و ايمان ما را به يكتا بودن خويش راسختر مىكند.[۹]
- در جهان هستى همه چيز بر اساس نظم آفريده شده است. خداوند آب باران را سبب بركت و آبادانى قرار داده است. اگر همين باران زيادتر از اندازه ببارد، ويرانى و نابودى به ارمغان خواهد آورد و اگر نبارد يا كمتر از نياز ببارد، سوغاتى جز خشكسالى و قحطى نخواهد داشت.
- گاهى «نعمت» تبديل به «نقمت» مىشود؛ يعنى ممكن است آنچه مايه حيات و زندگى انسان است، سبب سيهروزى انسان شود و خداوند همان را مأمور مرگ انسان قرار داد. آب مايه حيات، ممكن است تبديل به سيل ويرانگر شود.
- آب اگر جريان داشته باشد، خوشبو، سالم، گوارا و مايه حيات است؛ امّا اگر راكد بماند، متعفّن، آلوده، و غيرقابل استفاده مىگردد و در اين صورت نه تنها عامل حيات نيست، بلكه منشأ آلودگىهايى نيز خواهد بود.
- دورنماى برخى از گياهان، بسان گياهان و گلهاى زينتى مىمانند؛ ليكن از نزدیک سمّى و كشنده هستند.[۱۰]
وضعيت كتاب
پاورقىهاى كتاب، بيشتر مربوط به ارجاع آيات و اسناد كتاب است.
فهرست مطالب جلد اول در انتها و جلد دوم در ابتداى آن ذكر شده است. در پايان جلد دوم نيز فهرستى از آيات ذكر شده در كتاب آمده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.