كتاب غاية الاختصار في أخبار البيوتات العلوية المحفوظة من الغبار
كتاب غاية الاختصار في أخبار البيوتات العلوية المحفوظة من الغبار | |
---|---|
پدیدآوران | ابن زهره، تاجالدین بن محمد بن حمزه (نويسنده) |
ناشر | دار الآفاق العربية |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | مجلد1: 2002م , 1422ق, |
شابک | 977-344-011-7 |
موضوع | سادات - نسب نامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 53/7 /الف2غ2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
كتاب غاية الاختصار في أخبار البيوتات العلوية المحفوظة من الغبار، تألیف تاجالدین بن محمد بن حمزة بن زهره حسینی (متوفی 927ق)، کتابی است در ذکر انساب علویون، از نفس زکیه تا زید بن علی بن حسین(ع). نویسنده، این کتاب را به درخواست محمد بن ابوالفضل طوسی در نگارش کتابی در انساب علویون نوشته است[۱].
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه نویسنده و دو بخش کلی است که در ابتدا فرزندان امام حسن(ع) و سپس نسل امام حسین(ع) بهاختصار مورد بررسی قرار گرفته است.
گزارش محتوا
در مقدمه کتاب علم انساب در میان اعراب بهعنوان دانشی ریشهدار و اصیل معرفی شده است. سپس به علم انساب در میان ایرانیان اشاره شده و از کتاب «التاجی في أخبار الدولة الديلمية»، اثر معروف ابواسحاق صابی (د. ح 381ق) نام برده شده است که البته نسخهای از آن در دست نیست، اما منقولاتی از آن را در آثار متأخرتر میتوان یافت. تلخیصی از کتاب التاجی به خامه مجدالدین ابوالفتح فضلالله بن عبدالحمید کرمانی (د. ح 620ق) نیز موجود است که در شرح او بر اليميني، موسوم به «جوامع الفقر و لوامع الفكر»، آمده است[۲].
در ادامه مقدمه، به انواع کتابنگاری انساب پرداخته شده است. کتابهای انساب دو نوع است: مشجّر و مبسوط. در مبسوط، هریک از سلسلهها از بالا به پایین، از جدّ اعلا تا پدر خانواده ذکر میشود؛ درحالیکه در مشجّر از پایین آغاز میگردد و به اصطلاح از «بطن اسفل»، آغاز و تدریجاً پدران تا جدّ اعلا نام برد میشوند[۳]. در رابطه با مشجر در مقدمه به حکایتی از جمالالدین علی بن محمد دستجرانی اشاره شده است. او چنین میگوید: «به شهر ساوه وارد شدم و به کتابخانه این شهر رفتم. در این کتابخانه کتابهای خطی ارزشمند فراوانی را که قابل وصف نبود، مشاهده کردم؛ بهعنوان مثال کتابی از شافعی دیدم که به خلیفه هارون الرشید هدیه کرده بود و در اولین صفحه از آن نوشته بود: ای سید بطحا به تو شجرهنامهای را هدیه میکنم که ریشههای آن ثابت و شاخههای آن در آسمان است». سپس احتمال میدهد که امام شافعی مخترع نسبنامه مشجر باشد[۴].
اولین بخش کتاب با ذکر خاندان نفس زکیه آغاز شده است. نویسنده، انساب نفس زکیه را مقدم نموده؛ چراکه بیت نفس زکیه اولین بیت از بیوت حسنین است. العمری در کتابش «المجدي في أنساب الطالبيين»، تاریخ ولادت نفس زکیه را سال یکصد هجری دانسته است[۵].
این بخش با ذکر انساب و حکایاتی از ابراهیم قتیل باخمری، موسی الجون بن عبدالله و ابراهیم غمر و... به امام حسن(ع) با نام «حسن سبط زکی» با این عبارات ختم شده است: «ایشان یکی از دو سید اهل بهشت و یکی از پنج تن اهل عبا و یکی از کسانی است که رسولالله(ص) بهوسیله آنها مباهله کرد. مادرش فاطمه سید زنان دو جهان دختر رسولالله(ص) و مادرش خدیجه...»[۶].
بخش دوم کتاب که به فرزندان امام حسین(ع) اختصاص دارد با نام مبارک مهدی(عج)، اینگونه آغاز شده است: «از فرزندان امام حسین(ع)، مهدی صاحبالزمان(عج) است. شیعه و امامیه معتقدند که آن حضرت زنده است و همان مهدی است که جدش رسولالله(ص) به ظهورش در آخرالزمان بشارت داده است. میلادش بنا بر قول صحیح در شب نیمه شعبان سال 256ق است...»[۷].
اولین خاندانی که به آن اشاره شده، بیت شریف سید رضی و مرتضی است. نویسنده در رابطه با سید مرتضی به «سید و امام شیعه، فقیه اهلبیت(ع)، عالم متکلم بیمانند...» تعبیر میکند[۸]. حکایت مجبور کردن امام رضا(ع) به پذیرش ولایتعهدی توسط مأمون و ذکر قصیده دعبل برای امام رضا(ع)، از جمله مطالب خواندنی این بخش از کتاب است[۹].
«بيت الإسحاقيين»، یکی از عناوین کتاب است که به شرح حال خاندان نویسنده اختصاص دارد. از شخصیتهای برجسته این خاندان حمزة بن علی است؛ ابوالمکارم بن زهره گذشته از شخصیت علمی و نبوغ ذاتی، دارای نسبی عالی نیز هست؛ زیرا با نه واسطه به امام ششم حضرت امام صادق(ع) میپیوندد؛ بدین شرح: حمزة بن علی بن زهرة بن علی بن محمد بن ابراهیم بن احمد بن محمد بن حسین بن اسحاق بن الإمام الصادق(ع). اسحاق مردی پارسا و بافضیلت و محدث و فقیه و جلیلالقدر بوده و روایات بسیاری از پدر عالیقدرش حضرت صادق(ع) نقل کرده و در نزد برادر بزرگوارش امام موسی کاظم(ع) محترم میزیسته و مقام آن حضرت را بسیار بزرگ و گرامی میداشته است. علت اقامت آنها در حلب این بوده که احمد نواده اسحاق از مدینه کوچ کرده و در دهکده «حران» واقع در حومه حلب رحل اقامت میافکند، سپس فرزندش ابوسالم محمد مرتضی از حران به حلب منتقل میگردد و در آنجا به منصب «نقابت» که در آن روزگار عبارت از ریاست و سرپرستی علویان بود و به شریفترین فرزندان امیرالمؤمنین(ع) تعلق میگرفت، نائل میشود و از آن روز اساس این خاندان بلندپایه در آنجا پیریزی میگردد و با گذشت زمان که ارزش واقعی آنان بر همگان آشکار میشود، پیوسته منصب نقابت و ریاست علمی و دینی شیعه آن سامان به افراد نامی این دودمان اختصاص مییابد و همواره مورد احترام و تجلیل عامه مردم بودهاند[۱۰].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. در پاورقیهای کتاب معانی برخی الفاظ و اعلام ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص15-14
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص9؛ کاظمبیگی، محمدعلی، ص26
- ↑ ر.ک: واعظزاده خراسانی، محمد، ص5؛ مقدمه، ص12-11
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص10
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص15
- ↑ ر.ک: همان، ص42-41
- ↑ ر.ک: همان، ص42
- ↑ ر.ک: همان، ص48
- ↑ ر.ک: همان، ص44
- ↑ ر.ک: دوانی، علی، ص27؛ متن کتاب، ص57
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- کاظمبیگی، محمدعلی، «بویهیان و زیاریان روایتی نویافته از کتاب التاجی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، تاریخ و تمدن اسلامی، بهار و تابستان 1389، شماره 11، صفحه 26 تا 56.
- واعظزاده خراسانی، محمد، «سرمقاله/ جایگاه اهلبیت(ع) در جوامع اسلامی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مشکوة، تابستان 1373، شماره 43، صفحه 4 تا 38.
- دوانی، علی، «مفاخر مکتب اسلام - قرن ششم هجری/ ابوالمکارم بن زهره»، پایگاه مجلات تخصصی نور، درسهایی از مکتب اسلام، مرداد 1339، سال دوم، شماره 7، صفحه 27 تا 32.