قرآن کریم (مترجم ناشناخته (قرن دهم))
قرآن کریم | |
---|---|
پدیدآوران | نیریزی، احمد (خطاط)
مترجم ناشناخته (قرن دهم) (مترجم) رواقی، علی (مصحح) |
عنوانهای دیگر | برگردانی کهن از قرآن کریم قرآن. فارسی - عربی |
ناشر | فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه نشر آثار |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1383 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | قرآن - ترجمهها |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 59/66 /ر92 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
قرآن کریم (مترجم ناشناخته (قرن دهم)) اين ترجمه - تفسير، از دستنوشتهاى ارجمند گنجينه بزرگ قرآنى آستان قدس رضوى است كه به شماره 405 در آن كتابخانه نگهدارى مىشود. در فهرست نسخ خطى قرآنهاى مترجم، درباره اين نسخه نوشتهاند:
قرآن مترجم كامل (سوره فاتحه، اخلاص، فلق و ناس نونويس و بدون ترجمه) با ترجمه فارسى استوار و كهن كه از نظر لغوى و دستورى حائز اهميت است.
مقدمه
ترجمههاى قرآن به فارسى و فرهنگنامههاى عربى به فارسى، از ديدگاه فرهنگنگارى و زبانشناسى، در مقايسه با ديگر متون فارسى، ارزشى دوچندان دارند. بيشتر واژههاى فارسى در اين نوشتهها در برابر واژههاى قرآنى و عربى قرار گرفتهاند؛ ازاينرو، دريافت معنى درست و دقيق آنها آسانتر مىشود. همچنين، گستردگى و تنوع كاربردى واژگان حوزهها و دورههاى گوناگون زبانى در اين متون به اندازهاى است كه بررسى و شناخت ساختار واژگان زبان فارسى از ديدگاه تاريخى، بىمراجعه به آنها امكانپذير نيست.
بايد گفت كه شناخت ما از گونههاى چندگانه زبان فارسى اساسا با بررسى ترجمههاى قرآن به فارسى شكل گرفته است و بر شالوده همين ترجمههاى قرآن و فرهنگنامههاى عربى - فارسى است كه توانستهايم به حوزههاى جغرافيايى كاربرد بسيارى از واژههاى فارسى در بلنداى سدهها پى ببريم و تفاوتهاى كاربردى اين واژهها را در حوزهها و دورهها بشناسیم.
ترجمههاى قرآن به فارسى كه از دورترين و ديرينهترين روزگار به دست ما رسيده است، از نظر زبانى و بيانى ناهمخوانىهاى فراوانى دارند و آنها را از نظر زبان فارسى مىتوان در سه گروه جاى داد:
- ترجمههايى از قرآن كه تنها براى خوانندگان يك حوزه زبانى نوشته شدهاند؛ ازاينرو، مترجم كوشيده است تا در برابر هريك از واژههاى قرآنى از حوزه زبانى خويش واژهاى را برگزيند و برابرنهادههاى او بيشتر حوزهاى و محلى است.
- ترجمه - تفسيرهايى كه در آنها، ضمن بهكارگيرى يك گونه زبانى ويژه، از زبان ادبى و گاه معيار هم بهرهجويى شده است.
- ترجمه تفسير طبرى و تفسير كشف الأسرار و ابوالفتوح رازى و تفسير نسفى و بصائر يمينى و تفسير درواجكى و غجدوانى [غژدوانى] و برخى ديگر از ترجمه - تفسيرهاى قرآنى را مىتوان از اين دست دانست.
- شمار واژههاى حوزهاى در بخش ترجمه اين ترجمه - تفسيرها افزونتر از بخشهاى تفسيرى يا داستانى اين نوشتههاست. همچنان كه دستنوشتههاى متعدد اين ترجمه - تفسيرها نشان مىدهند كه زبان بخش قصههاى قرآنى به يك گونه زبانى معيار يا نيمه معيار نزدیک تر است و ازاينرو، ناهمخوانى نسخهها با يكديگر كمتر است.
- ترجمه يا ترجمه - تفسيرهايى كه از كاربرد واژههاى حوزهاى پرهيز مىكنند و مترجم مىكوشد تا متن را به زبان رسمى يا معيار بنويسد تا خوانندگان بيشترى بتوانند از آن بهره ببرند. اين دسته از ترجمه - تفسيرها بيشتر از قرن هشتم به بعد نوشته شدهاند.
جدا از مقوله زبان، اين ترجمه - تفسيرها و گاه ترجمهها، در شيوه ترجمه و تفسير ناهمگونىهايى دارند. اين ناهمگونى بيشتر از چگونگى نگرش و بينش و انديشه مفسران و مترجمان برمىخيزد.
گونهگونى فرقههاى اسلامى و ديدگاههاى ناهمگون دينى و اجتماعى سبب شده است كه گاه در تفسير يك واژه يا يك آيه از قرآن برداشتهاى متفاوتى پيدا شود و طبيعى است كه مترجم اشعرى نمىتواند آنچنان به قرآن بنگرد كه مترجم معتزلى.
نسخهشناسى
اين دستنوشت در 385 برگ است. روزگار كتابت آن روشن نيست و گمان بردهاند كه از قرن دهم باشد. شيوه نگارش و خط اين ترجمه - تفسير هم، حدود قرن دهم را براى روزگار فراهم كردن اين متن، تأييد مىكند.
شايد براى خواننده آگاه، اين پرسش پيش آيد كه چرا و چگونه است كه با وجود بسيارى از ترجمههاى كهن و قديم قرآن كه هنوز بهصورت دستنوشت، در گنجينههاى قرآنى، خاموش و آرام نشستهاند، ما اين ترجمه-تفسير را برگزيدهايم؟
همانگونهكه مىدانيد و مىبينيد، مترجم اين قرآن تنها به ترجمه واژهبهواژه قرآن به فارسى بسنده نكرده است و در برخى از سورهها، تفسيرگونهاى را هم در كنار ترجمه نشانده تا عصاى دستى باشد براى آشنا شدن و بهره بردن بيشتر و بهتر از مفاهيم قرآنى و اين يكى از دلايل ما در گزينش اين ترجمه - تفسير است.
دليل ديگر براى برگزيدن اين ترجمه - تفسير، آشنا بودن شمار بسيارى از برابرنهادههاى فارسى - قرآنى اين كتاب است.
بر پايه آمارى كه از واژههاى كاربردى در هريك از ترجمهها و تفسيرهاى شناخته فارسى در دست داريم و بر بنياد شناخت واژههاى حوزهاى هريك از اين برگردانها به فارسى، مىتوان گفت كه زبان اين ترجمه - تفسير با واژههاى تفسير ابوبكر عتيق سورآبادى كه با نام ترجمه و قصههاى قرآن به چاپ رسيده است، همخوانىهاى بسيار دارد.
نزدیکى زبان اين ترجمه - تفسير با زبان تفسير سورآبادى اين گمان را پيش مىآورد كه آيا مترجم در همان حوزه زبانى و منطقه جغرافيايى زاده شده و باليده است يا زبان اين تفسير را، بهدور از آرايهها و پيرايههاى حوزهاى، براى ترجمه - تفسير خويش برگزيده است و نخواسته است تا كار و بار سنگين و وسواسآميز و دشوار گزينش برابرهاى قرآنى را بر دوش كشد و با اين كار، خويش را از پرسش و آويزش روز بزرگ بركنار داشته است.
در اينجا نمونههايى از واژههاى مشترك تفسير سورآبادى با اين ترجمه - تفسير را مىآوریم:
آخريان (ص411 و 414)؛ ارمان (ص102 و 1240)؛ انجيدن (ص1076 و 1231)؛ باشامه (ص703)؛ بزه و بار (ص627)؛ به آيندگان (ص255 و 1203)؛ بهلوانى / بهلوائى (ص332 و 369 و 541 و 1003)؛ بيوس (ص502 و 1167)؛ پاىبندان (ص412 و 1233)؛ تاسه مرگ (ص1106)؛ خستو آمدن (ص14)؛ خندستانى، خندستانى كردن (ص35 و 151 و 178 و 208 و 276 و 331 و 334 و 383 و 644 و 721 و 832 و 927)؛ دنهگرفته - دنهگرفتگان (ص534 و 691 و 736 و 782 و 785 و 1145)؛ ستنبه (ص147 و 663 و 749 و 926)؛كاردو (ص736 و 1149)؛ كاز و كازه (ص47 و 514 و 644 و 1294)؛ كپيان (ص264)؛ كرجفو (ص10)؛ گماريدن (ص200 و 747 و 765 و 968)؛ لوش (ص504)؛ نرست (ص393 و 652 و 717)؛ نره آب (ص364)؛ نسو (ص26)؛ ويژهكاران (ص406).
شايد براى خواننده گرامى آگاه اين پرسش پيش آيد كه چرا ما براى مقايسه از ميان اين همه تفسير و ترجمه، دست روى تفسير سورآبادى گذاشتهايم؟ آيا اين واژهها در ترجمهها و ترجمه - تفسيرهاى ديگر نيامده است؟ بايد گفت كه بيشتر واژههايى كه ياد كرديم در ترجمه - تفسير طبرى هم آمده است؛ اما بر پايه آمار، ضريب كاربردى اين واژهها در تفسير سورآبادى بيشتر است. بااينهمه، در تفسير سورآبادى، ترجمه و قصههاى قرآن، بسيارى از واژهها را مىبينيم كه در اين ترجمه - تفسير نيامده است؛ مانند:
آييده: قبس، شرر (ص618 و 1285)؛ بخنوه: برق (ص477)؛ برخ نكند: لن يخلف (ص14)؛ بىستوده شدن: كفر (ص36)؛ تژ: شطء (ص1070)؛ رت ورده: صلد (ص48)؛ سردبانان: زاهدين (ص405)؛ فادوئى كردند: اختلفوا (ص29)؛ فادوا: مختلف (ص520)؛ مسكاره: سكر (ص520)؛ ويستود شدند: كفروا (ص15).
اگر بپذيريم كه مترجم اين ترجمه - تفسير از همان حوزه زبانى برخاسته است كه صاحب تفسير سورآبادى، بايد پذيرفت كه اين دست واژهها، كه در بالا آورديم، بهاحتمال، در دوره و حوزه مترجم وجود نداشته است يا مترجم براى آنكه متن او، خواننده بيشترى داشته باشد، اينگونه واژهها را به كار نبرده است.
براى ما روشن است كه در اين ترجمه - تفسير از واژههاى ويژه ماوراءالنهرى نشانى نمىبينيم؛ همچنان كه از شمارى از واژههاى سغدى كه در پارهاى از ترجمههاى فرارودى (ماوراءالنهرى) ديده مىشوند، در اين متن، خبرى نيست.
اين ترجمه - تفسير، آرايه و پيرايهاى از گونه زبانى هروى بر خويشتن نبسته است و از هرگونه كاربردى كه رنگ و بوى گونه رازى را داشته باشد، بركنار است. در سراسر اين متن، هيچ نمونهاى از واژههاى ويژه فارسى سيستانى نمىيابيم.
ويژگىهاى متن
مىدانيم كه در سنت ترجمه و برگردان قرآن به زبان فارسى، بهرهورى از ترجمههاى پيشين، براى آگاهى از انديشه و ذهن و زبان ترجمانان ديگر امرى عادى است. ترجمهگران قرآن، گاه از برابرنهادههاى مترجمان پيش از خود سود مىجستهاند و گاه دريافتها و برداشتهاى آنان را، دستمايه كار خويش قرار مىدادهاند.
نویسنده اين ترجمه - تفسير هم، چنانكه در پيشگفتار كتاب گفتهايم، از اين شيوه پسنديده بهدور نمانده است و بيش از همه ترجمهها و تفسيرها به تفسير ابوبكر عتيق سورآبادى توجه داشته است.
در اين پيشگفتار كوتاه بر آن نيستم كه از يكايك ويژگىهاى اين دستنوشت براى شما سخنى بگويم؛ چراكه كوشيدهام تا متن چاپى حاضر آيينه تمامنماى دستنوشت اصلى باشد و خواننده اين ترجمه - تفسير با در دست داشتن اين متن، همگى آنچه را در دستنوشت وجود داشته است، پيش روى خود ببيند؛ ازاينروى، تنها به بازگو كردن نمونههايى از برخى ويژگىهاى اين متن مىپردازم.
ترجمان اين ترجمه - تفسير با بهرهورى از آيههاى هريك از سورهها به تفسير «بسم الله» پرداخته است.
براى مثال در دستنوشت اين ترجمه - تفسير (ص709)، ذيل بسمله در سوره تغابن آمده است:
الله: الذي هو على كل شيء قدير؛
الرحمن: الذي هو بأعمال العباد بصير؛
الرحيم: الذي إليه المصير.
«الله»، با توجه به نخستين آيه سوره تغابن: «يسبح لله ما في السموات و ما في الأرض له الملك و له الحمد و هو على كل شيء قدير» .
«رحمن»، با در نظر داشتن آيه دوم همان سوره: «هو الذي خلقكم فمنكم كافر و منكم مؤمن و الله بما تعملون بصير» و «رحيم»، با سود بردن از آيه سوم اين سوره، ترجمه و تفسير شده است: «و صوركم فأحسن صوركم و إليه المصير» .
ترجمان اين متن گاه از حروف مقطعه، تفسيرگونهاى كرده است.
مترجم اين ترجمه - تفسير و شايد كاتب آن، آنچه را كه از مقوله تفسير بوده است جدا از ترجمه و با رنگ شنگرف نشان داده است، ولى در متن چاپى، اين تفسيرهاى شنگرفى رنگ، با قلمى ريزتر از متن آورده شده است تا ترجمه واژگان قرآنى همچنان برجسته بمانند و در پارهاى از موارد، تفسير كلمات با قلم شنگرف بهصورت عربى آمده است:
«و قولوا حطة» (بقره: 58)؛ «و گوييد فرونهادنى از ما مسئلتنا حطة».
يكى از ويژگىهاى نگارشى اين متن، شيوهاى است كه در كتابت شمارى از واژهها در اين ترجمه - تفسير ديده مىشود؛ نویسنده با استفاده از واژههايى كه در ترجمه آمده است و همچنين از رنگ شگرف، با افزودن حرفى يا كلمهاى به واژههايى كه در ترجمه آورده است، توانسته است از آن واژهها در بخش تفسير هم سود ببرد.
شيوه نگارش معمول در نوشتههاى قديم فارسى، در اين كتاب در بسيارى از واژهها، همچنان برجاى مانده است.
چهار حرف «پ»، «چ»، «ژ» و «گ» گاه بهصورت «ب»، «ج»، «ز» و «ك» آمده است و گاه با سه نقطه ضبط شده است.
نویسنده اين ترجمه - تفسير گذاشتن و پذيرفتن و برگرفتههاى اين دو واژه را گاه با نقطه ذال و گاه بىنقطه آورده است كه در متن، همه جا آن كاربردها با نقطه ضبط شده است.
واژههايى چون پاکيزهها و چشمهها و نهانكدهها در متن، پاکيزها، چشمها و نهانكدها آمده و در متن چاپى، همان صورت نخستين حفظ شده است.
واژههايى كه بههاى غير ملفوظ پايان مىگيرد، چه در حالت جمع و چه به هنگام پيوند با «گى» حاصل مصدر، حرف «ه» در آنها باقى مىماند:
مردهگان (آل عمران:49؛ مائده: 110 و هود: 67).
دورويهگان (نساء: 88).
افتادهگان (هود: 67).
دوشيزهگى (رحمن: 56).
تازهگى (دهر: 11؛ مطففين: 24).
گاه اين كاربردها را به شكل امروزين آن ضبط كرده است:
فرستادگان (صافات: 123) مردگان (فاطر: 23).
منابع مقاله
برگردانى كهن از قرآن كريم، پيشگفتار و مقدمه مصحح، ص47-537، على رواقى.