قرآن و سنت تفسیریاش: مقالاتی در باب تاریخ تفسیر در قرون نخست
قرآن و سنت تفسیریاش | |
---|---|
پدیدآوران | ریپین، اندرو (نویسنده) کریمینیا، مرتضی (مترجم) |
ناشر | ادبیات؛ مرکز و کتابخانه مطالعات اسلامي به زبانهاي اروپايي |
مکان نشر | قم |
سال نشر | 1400 |
چاپ | اول |
شابک | 7ـ4ـ97397ـ622ـ978 |
موضوع | تفاسير - تاريخ و نقد تفسير |
کد کنگره | 1400 4ق9ر / 92 BP |
قرآن و سنت تفسیریاش: مقالاتی در باب تاریخ تفسیر در قرون نخست تألیف اندرو ریپین، با ترجمه و ویرایش مرتضی کریمینیا؛ اندرو ریپین (1950 ـ 2016) یکی از محققان غربی است که بیشترین تلاش علمی خود را در زمینۀ تاریخ تفسیر قرآن در سدههای نخست انجام داده است. بخشی از روش، فرضیات و دستاوردهای علمی او را باید متأثر از استادش، جان ونزبرو دانست که سرآمد تجدیدنظرطلبان میان اسلامپژوهان غربی به شمار میآید. این کتاب که در سال 2001 میلادی انتشار یافته، حاصل 21 مقاله از مقالات تفسیرپژوهی اندرو ریپین است؛ اما در لابلای آن ناگزیر پرسشها و پژوهشهای قرآنی نیز آمده است.
ساختار
کتاب در بیست و یک بخش تدوین شده است.
گزارش کتاب
امروزه مطالعات تفسیری در کنار مطالعات قرآنی دو شاخۀ مهم از حوزۀ پژوهشهای مربوط به تکوین دین اسلام و تحولات فرهنگی و اجتماعی سدههای نخست اسلامی شناخته میشوند. محققان در حوزۀ مطالعات قرآنی بیشتر به شناخت خود قرآن، نزول، تدوین، کتابت، قرائت و سایر تحولات متنی آن میپردازند. مطالعات تفسیری یا تفسیرپژوهی از سوی دیگر به بررسی تلاشهای علمی معطوف به فهم متن قرآنی، روشها و ابزارهای فهم این متن میپردازد. بنابراین تلاش برای دریافت سیر تحول فهم مفسران از آن آیه را باید به حوزۀ تفسیرپژوهی متعلق دانست. هم از اینرو بخش زیادی از مباحث تفسیرپژوهی معرفت درجۀ دوم است و در شاخۀ تاریخ علوم قرار میگیرد.
تفسیرپژوهی یا مطالعات تفسیری میان دانشمندان اسلامی سابقهای چندان طولانی ندارد. اصولاً نگاه تاریخی به مواد و منابع اسلامی چون تاریخ متن قرآن، تاریخ تکوین تفسیر و سیر تطور آن، نخستین بار میان غیرمسلمانان به صورت علمی و با ابزارهای جدید علمی شکل گرفت و بهتدریج محققان مسلمان آن را بر اساس معیارهای خود بازسازی و بومیسازی کردند. بنابراین امروزه محققان مسلمانی که با روشهای پژوهش ادبی و تاریخی آشنایی بیشتری دارند، بسیار بیشتر از گذشته به انجام چنین مطالعات و تحقیقاتی توجه نشان میدهند.
اندرو ریپین (1950 ـ 2016) یکی از محققان غربی است که بیشترین تلاش علمی خود را در زمینۀ تاریخ تفسیر قرآن در سدههای نخست انجام داده است. بخشی از روش، فرضیات و دستاوردهای علمی او را باید متأثر از استادش، جان ونزبرو دانست که سرآمد تجدیدنظرطلبان میان اسلامپژوهان غربی به شمار میآید. این کتاب که در سال 2001 میلادی انتشار یافته، حاصل 21 مقاله از مقالات تفسیرپژوهی اندرو ریپین است؛ اما در لابلای آن ناگزیر پرسشها و پژوهشهای قرآنی نیز آمده است. فهرست کلی عناوین مقالات نشان میدهد که طرح مسئلههای اساسی و متنوعی در باب خاستگاه تفسیر و عوامل فرهنگی و اجتماعی آن، ارتباط تفسیر با سیره و قرآن، کهنترین متون تفسیری، مسئلۀ ابن عباس در تفسیر قرآن، تحول تدریجی در پیدایش گونهها و ابزارها و روشهای تفسیری، فرهنگها و قاموسهای عربی، دانشهایی چون اسباب النزول، واژههای دخیل و نسخ، و فهم قرآن بر مبنای عهدین (بایبل) به کتاب ریپین در زمینۀ مطالعات تفسیری غنای خاصی بخشیده است.
تحقیقات نشان میدهند که جایگاه و اعتبار کتاب آسمانی در نخستین سالها همواره محل بحث و اختلاف بوده است، به ویژه میان جوامع دینی مختلف خاورمیانه و نیز میان خود امت اسلامی در حال ظهور. نشانههایی از این فرایند را میتوان در متون مختلف تفسیر قرآنی در نخستین قرون اسلامی، در نخستین آثار فقهی و در برخی شواهد متون کلامی و جدلی بینالادیانی ردیابی کرد که در این فرایند قرآن همگام با ظهور امت اسلامی چونان منبع معتبر و مستند تثبیت یافته است. مقدسسازی نهایی متن قرآن با عناصری که امروزه شناخته میشود؛ یعنی تلقی آن به عنوان عین کلام خداوند، معجزه، غیرقابل تقلید و عرضهشده توسط پیامبری امی که بدین سبب میان امت اسلامی اعتبار یافت، نتیجۀ دو تا سه قرن بحث و جدلهای شدید است که هم در این متون تفسیری بازتاب یافته و هم در فرایند تطور و شکلگیری متن کنونی قرآن نمایان شده است. بخش اعظم مقالات مندرج در این کتاب درصدد تبیین و ارائۀ لوازم این نظریه با بهرهگیری از نخستین آثار تفسیریاند. نکات روششناختی در مقالات پنجم و ششم روشن شده است. این دو مقاله نشان میدهند که بحث و جدل موجود در این متون کهن را باید در سیاق نظامی کاملاً سیال فهم کرد و این بحث و جدلها خود بخشی از فرایند رسیدن اسلام به تعریفی از خود است.
پژوهشهای مفصل دربارۀ متون منسوب به ابن عباس (مقالات هشتم، چهارده و پانزدهم) و متون منسوب به زهری (مقالۀ شانزدهم) به دنبال آن هستند که این نکته را دستکم تلویحا برسانند. به همین ترتیب مطالب مربوط به اسباب النزول در مقالات هفدهم، هجدهم و نوزدهم برای تأکید بر این نکته است که برخلاف تصور سادهانگارانهای که تفاسیر سنتی را خوانشی «عینی و بیغرضانه» میداند، روایات اسبابالنزول در چارچوبی نقلی ـ داستانی برای فهم قرآن به شکلی آگاهانه «تفسیری» ساخته و پرداخته شدهاند. چنین روایتی از تاریخ باید ساخته میشد تا هم اسلام و هم خود قرآن مستندسازی و تثبیت شوند.
اهمیت این کتاب بیش از آنکه در نتایج و دستاوردهای مؤلف باشد، در پرسشهای مهم و اساسی آن نهفته است. این کتاب به پژوهشگر عالم و آشنا به متون مهم تفسیری و قرآنی در قرون نخست، نشان میدهد چگونه میان امور به ظاهر بدیهی و مبرهن، میتوان نکتهها و پرسشهای جدی در باب پیدایش متون و تحول دانشهایی چون دانش تفسیر را یافت و بهدرستی برتافت.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات