في الأصول الفلسفیة للتربیة عند مفکري الإسلام

    از ویکی‌نور
    فی الأصول الفلسفیة للتربیة عند مفکری الإسلام
    في الأصول الفلسفیة للتربیة عند مفکري الإسلام
    پدیدآورانعبدالفتاح احمد فؤاد (نویسنده)
    ناشرمنشأة المعارف
    مکان نشراسکندریة
    سال نشر1983م
    چاپیکم
    موضوعتعلیم و تربیت
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    فی الأصول الفلسفیة للتربیة عند مفکری الإسلام، اثر عبدالفتاح احمد فؤاد، کتابی است که در آن تلاش شده دیدگاه‌‌های تربیتى شمارى از مربیان بزرگ مسلمان معرفى و تحلیل شود. نگارنده گزینشى عمل کرده و براى گزینشى ملاک و معیارى معرفى نکرده است. بحثها خوب و خواندنى و روى هم رفته بهتر از جلد اول کتاب «آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن» و نیز کار‌های کوچکى چون نوشته‌‌های مرحوم عیسى صدیق است. این در حالى است که بسیارى از شخصیت‌های مطرح شده در این کتاب، در آثار فارسى از آنها یاد نشده و اصولا مورد توجه شیعه نبوده است.

    در این اثر جاى آراى کسانى چون: فارابى، خواجه نصیر، غزالى، ابن سحنون، سمعانى، جاحظ و... خالى است.

    در این کتاب برخلاف جلد دوم کتاب «قراءات فى الفکر التربوى» محمد ناصر، تنها به نقل متون تربیتى پرداخته نشده، بلکه تحلیل، شرح و نقد هم شده است. شایسته است فصل هفتم این تربیت‌نگاشت را با مقاله دوم از جلد اول کتاب «بحوث المؤتمر التربوى2» تحریر فتحى حسن ملکاوى مطالعه کرد.

    در این اثر یازده فصلى، هدف معرفى و تحلیل دیدگاه‌های تربیتى شمارى از مربیان بزرگ مسلمان است. نگارنده براى انجام این مهم، مطالب را از آثار گذشتگان استخراج کرده و با عنوان دادن به آنها هریک را شرح داده است.

    فصل اول دربارۀ فلسفه‌‌های تربیتى رایج و نیمه‌رایج در غرب و شرق غیر اسلامى است که گاه از آنها انتقاد هم شده است تا معلوم آید که این دست فلسفه‌‌های تربیتى، به کار تربیت مسلمانان نمى‌آید.

    در فصل دوم، به مهمترین ویژگی‌های عام تربیت اسلامى براساس کتاب و سنّت اشاره شده است تا نشان داده شود که اسلام داراى نظام تربیتى است؛ البته، نگارنده در این فصل از فلسفه تربیتى اسلام نگفته است.

    در فصل سوم از ابن قیم جوزیه گفته و از قول او تأکید کرده است که تربیت در اسلام از آغاز ولادت شروع مى‌شود و از این گذشته بسیار بر کتاب و سنت تکیه دارد.

    فصل چهارم دربارۀ ابن جوزى و پند‌های او به فرزندش در طلب دانش مى‌گوید و در آن یاد مى‌شود که ابن جوزى در پندنامه‌اش فرزندش را به جمع بین علم و عمل مى‌خواند و از دانش‌هایى که شایسته فراگیرى است مى‌گوید و از فرزندش مى‌خواهد در راه کسب دانش عزم استوار کند و از فرصتها درست استفاده کند.

    فصل پنجم، در باب آراى تربیتى ابو بکر آجرى است. این آرا برگرفته از کتاب «اخلاق العلماء» آجرى است. در این فصل از رفتار شایسته معلم و متعلم سخن رفته است.

    فصل ششم، دربارۀ برهان الاسلام زرنوجى است که آراى تربیتى او در کتاب «تعلیم المتعلم طریق التعلم» گرد آمده است. وى در این کتاب به مبانى روان‌شناختى و تربیتى آموزش پرداخته و از اخلاق آموزشى یاد کرده است.

    در فصل هفتم، آراى تربیتى محمد بن على شوکانى بررسى شده است و از امورى چون آداب طلب علم، برنامه درسى و مقررات درسى در سطوح گوناگون آموزشى یاد شده است.

    فصل هشتم، در باب آراى تربیتى کندى است و او رهبر و پیشگام انقلاب آموزشى خوانده شده است و از دیدگاه او نسبت به معلم، مواد درسى، اخلاق، سیاست و شروط تحصیل علم یاد شده است.

    ابوالحسن عامرى و آراى تربیتى او، موضوع فصل نهم است، که در آن از هدف‌های تعلم، تقسیم علوم، شروط تعلم، ویژگی‌های عالمان حدیث و فقه سخن رفته است.

    در فصل دهم، با آراى تربیتى مسکویه آشنا مى‌شویم، نگارنده براى بازشکافت نگرش‌های او از مصادر دیدگاه‌‌های تربیتى وى مى‌گوید؛ از زمان شروع تأدیب کودک یاد مى‌کند، از مصادر تربیت اخلاقى (دین و تدبیر منزل) مى‌گوید و به تنبیه و تشویق (ثواب و عقاب) اشاره مى‌کند.

    فصل پایانى این کتاب به آراى تربیتى بوعلى اختصاص یافته است، و در آن از تقسیم علوم عقلى (حکمت علمى و نظرى)، رابطه فلسفه با دین، تربیت کودکان و اهمیت کانون خانواده در فرآیند تربیت، تربیت کودک و مراحل تربیت و تعلیم یاد شده است[۱].

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص172-174

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش

    وابسته‌ها