في أدلة النحو
في أدلة النحو | |
---|---|
پدیدآوران | حسانین، عفاف (نويسنده) |
سال نشر | 1996م |
چاپ | 1 |
شابک | 977-281-023-9 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
فی ادلة النحو تألیف عفاف حسانین (معاصر)، در بررسی ادله نحو و اقسام آن و قائلین به حجیت هر یک است. مباحث کتاب به زبانی روان با استنادات و شواهد متعدد مطرح شده است.
نویسنده در مقدمه از اهمیت ادله نحو و مبتنی بودن موضوعات، قواعد و اصول نحو بر ادله آن سخن گفته است. بدینجهت تصمیم به بررسی کامل و فراگیری از این شاخه از علم نحو میگیرد بهگونهای که مطلب جدیدی به این شاخه از دانش اضافه کند.[۱]
در نگارش این کتاب علاوه بر استفاده از کتب شواهد چون «شواهد المغنی» سیوطی و «خزانة الادب» بغدادی، از کتب قراءات مانند «القراءات العشر» ابن جزری و «الاتقان فی علوم القرآن» سیوطی و کتب حدیث چون «مقدمة ابن الصلاح» و نیز از مطالعات جدید چون «المدارس النحویة» شوقی ضیف و آثار فراوان دیگری بهره است.[۲]
مباحث کتاب مشتمل بر مقدمه و چهار بخش (قسم) است. در مقدمه، اقسام ادله نحو ذکر شده است. ابن جنی در فصولی از کتاب الخصائص از ادله نحو بحث کرده که از دیدگاه او عبارت از نقل و اجماع و قیاس است. اما ابن انباری استصحاب حال را به ادله نحو افزوده و اجماع را حذف کرده است.[۳]
در بخش اول، نقل به عنوان اولین دلیل نحوی که اعتبار آن مورد اجماع نحویون مطرح شده است. نقل از دیدگاه ابن انباری عبارت از کلام عربی فصیحی است که به نقل صحیح از قلت خارج و به کثرت رسیده است. بنابراین موارد شاذ از کلام غیر عرب از مولدین و... و نیز کلام شاذ عرب خارج میشود. کلام عربی فصیح در اعلی مراتبش عبارت از قرآن کریم و حدیث شریف و پس از آن شعر و نثر عرب است.[۴]
در بخش دوم، قیاس در لغت، تقدیر و در اصطلاح، تقدیر فرع به حکم اصل معنا شده است. ابن انباری به اعتبار قیاس به عنوان دلیلی از ادله نحو و طریقی از طرق آن بسنده نکرده بلکه از آن فراتر رفته و میگوید: «نحو همان قیاس است».[۵]
در بخش سوم چنین آمده که منظور از اجماع، اجماع اهل بلدین بصره و کوفه است.[۶] نویسنده پس از بحث و بررسی دلیل اجماع چنین مینویسد: از آنچه درباره اجماع نقل کردیم ملاحظه میکنیم که میتوان گفت که اجماع دلیل مستقلی نیست که در کنار نقل و قیاس بیاید؛ مؤید این سخن آن است که ابن انباری آن را تحت دلیل قیاس آورده است.[۷]
استصحاب حال آخرین دلیلی است که تنها ابن انباری آن را معتبر دانسته و چنین تعریف کرده که ابقاء حال لفظ به همان حالی که در اصل مستحق آن بوده است؛ البته در صورتی که دلیلی بر نقل از اصل نداشته باشیم.[۸]
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.