فلسفة التربیة فى الإسلام؛ عرض تحلیلى لجوانب المنهج الإسلامى فى تربیة الشباب
فلسفة التربیة فى الإسلام؛ عرض تحلیلى لجوانب المنهج الإسلامى فى تربیة الشباب | |
---|---|
پدیدآوران | زاهر، رفقی (نویسنده) |
ناشر | دار المطبوعات الدولیة |
مکان نشر | قاهره - مصر |
سال نشر | 1981م / 1401ق |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
فلسفة التربیة فى الإسلام؛ عرض تحلیلى لجوانب المنهج الإسلامى فى تربیة الشباب، تألیف رفقی زاهر، کتابی است که نگارنده آن در پى آن است که به کوتاهى و بىپرداختن به جزئیات، گوشههایى از رویکردهای پىنهادى اسلام را به تربیت جوانان، پیشرو نهد.
وى براى برآوردن این خواست، مطالبى را در پنج فصل مىپردازد که چکیدۀ آنها را مىآورم:
فصل اول. عصر اضطراب: پیشرفتهای همهسویه و شگفتآور علم و صنعت در قرن بیستم، مردم را چنان شگفتزده کرد که به این قرن نامهایى چون: عصر برق، قرن ترانسیستور، عصر الکترون، عصر اتم و جز آن دادهاند؛ اما این نمود ظاهرى قرن ماست.
اگر بخواهیم نامى شایستهتر و واقعبینانهتر بر این قرن نهیم، باید آن را قرن اضطراب بخوانیم. از جمله عوامل این اضطراب، سرگردانى انسان امروز میان ارزشهای کهن و نوین، تعارض میان علم و دین، ناسازگارى ماده با روح و ترس از روى دادن جنگ جهانى سوم است.
این اضطراب و دلشوره، بیش از همه دامنگیر جوانان است. در غرب مسیحى براى رهایى از این دلهرهها فلسفههای گوناگونى رخ نموده، که خود بر این بىقرارى افزوده است. در شرق اسلامى گذشته از آنکه فلسفههای غربى چندان شناخته نیستند، اسلام، تنها درمان درد است؛ اما جوان این قرن حقیقت اسلام را نمىشناسد. اسلامى که او مىشناسد، دستخورده قرنها و نسلهاست و کمتر به اسلام راستین مىماند.
فصل دوم. ویژگیهای برنامه اسلام براى تربیت جوانان: ویژگیهایى که برنامۀ تربیتى اسلام را از برنامههای بشرى و دیگر برنامههای وحیانى جدا مىکند عبارتند از:
1-اهمیت دادن به جوان: اسلام جوانى و نیروهای آن را پاس مىدارد. جوان قلب تپنده امت است، ستون زندگى است، زینت شادیها و تکیهگاه دشواریهاست. سرشت پاک او، وى را از باطل بازمىدارد و به راه حق مىبرد. جناب رسول اکرم(ص)دربارۀ جوانان سفارشها کردهاند و خود در عمل، کارهای بس بزرگ را به آنها مىسپردند. در قرآن بسیار از جوانان گفته شده است.
2-توجه به دورۀ کودکى که پیشدرآمد جوانى است: در هیچ نظامى-انسانى یا وحیانى-به اندازۀ اسلام به کودک عنایت نشده است. در اسلام، کودک پاکسرشت و خالى از معارف فطرى زاده مىشود. تربیت کودک از هنگام زادن بل پیش از آن آغاز مىشود. باید حقوق او را پاس داشت، با او مهربانى کرد، بر او نام نیک نهاد و به استعدادهای او پى برد و در تعلیم و تربیتش کوشید.
3-میانهروى و اعتدال: اسلام به انسان آنگونه که هست مىنگرد و هیچیک از ابعاد روحى و جسمى او را فروگذار نیست. هم به نیازهای فردى او مىپردازد و هم نیازهای جمعى او را در نظر دارد و از مربیان مىخواهد به نیازهای روانى و تنى متربى توجه کنند و یکى را فداى دیگرى نکنند. تربیت اسلامى همچنانکه با پرستش و رفتار عبادى پرورش روان آدمى را مىخواهد با دستور به رعایت بهداشت و تن دادن به ورزش سلامت جسم او را خواسته است. جوانى درخورترین زمان براى پرورش روح و تن است.
4-رعایت طبیعت جوانى و درک شرایط جوان: جوان طبیعتى دارد سرشار از عاطفه و نیروى غریزه؛ هر نظام تربیتى که این شرایط را نادیده انگارد و از جوان، پیامبرى بخواهد، ناگزیر محکوم به شکست است. اسلام به جوانى رویکردى واقعگرا دارد و مقتضیات جوانى را نادیده نمىگیرد و لغزشهای دوران جوانى را با توبه درمان مىکند. در قرآن از جوانانى یاد شده است که گاه برخلاف هنجارهای الهى رفتهاند؛ اما توبه کردهاند و یکجا بخشوده شدهاند و حتى به پیامبرى رسیدهاند.
فصل سوم. هدفها و روشهای تربیت اسلامى: هدف این گفتار شرح و شمار همۀ فضیلتها و روشهای تحقق آنها از نگاه اسلام نیست و تنها به ذکر چند فضیلت و روش بسنده مىشود.
ا)هدفها:
1-استقلال اندیشه: اسلام مىخواهد مربیان روحیۀ آزاداندیشى را در جوانان پرورش دهند، تا جوان اسیر غرائز، محیط، باورهای سنتى پدران، شهرت افراد بنام، تقلیدهای کورکورانه و باورهای عامه نشود و با خرافههایى از این دست درافتد و از خرد و منطق مدد گیرد و در بند پسند مردم نماند و در برابر دیگران نسبت به این گرایشها احساس مسئولیت کند.
2-انگارۀ درست: جوان باید با بهرهگیرى از منابع درست شناخت، نسبت به هستى راستانگار باشد و بمثل، خرافه یکى از مؤلفههای تصورات او نباشد. بر مربیان است که محیط فراگیران را از کودکى، از هرگونه خرافه و اسطورۀ باطل پاک کنند و بکوشند کودک و نوجوان را در محیطى بار آورند که به جهان پیرامون خود، رهیافتى خردمندانه و زدوده از اوهام و پندارهای جاهلانه پیدا کنند.
3-احساس مسئولیت در برابر جمع: اسلام ضمن حفظ کیان فرد، مىخواهد او در برابر جمع احساس مسئولیت کند. نمودهایى از این خواست را مىتوان در سفارشهای اسلام نسبت به خانواده، خویشاوندان، همسایگان و در سطحى فراتر همۀ مسلمانان، بل همه انسانها یافت.
4-رهایى از ترس: اسلام هرگونه ترس را ناپسند مىشمارد، مگر ترس از خداوند را.
ترس گونهها و اسبابى دارد. ترس از مرگ، گرسنگى، فقر، آینده و جز اینها هریک به گونهای کژاندیشى و کژپویى در انسان مىانجامد. اسلام راه مبارزه با این ترسها را آورده است و بشدت از هرگونه ترس و دلهره بازمىدارد چه، این ترسها به چوب لاى چرخ مىماند و زندگى را از پویایى بازمىدارد.
5-فعالیت و مشارکت: این فضیلت زاییدۀ ضرورى چهار فضیلت پیشین است. مربیان باید جوانان را در چهار زمینه به فعالیت و مشارکت مثبت وادارند: ا)نسبت به مسائل اندیشهورزى کنند و دیدگاه خود را بگویند تا جمع از آن بهره گیرد؛ ب)به این بسنده نکنند چه، تنها با اندیشه نمىتوان جامعه ایدهآل داشت. باید هرکسى آن مایه که مىتواند براى تحقق عملى اندیشهها بکوشد؛ ج)اگر هر نسل تنها به یافتهها و دادههای نسلهای پیشین بسنده کند، ناگزیر فسرده خواهد شد. بر جوانان است که با کاوشها و نوآوریهای خود همواره افقهایى تازه فراروى امت بگشاید؛ د)تصمیمگیرى بجا و درنماندن در گشودن گرهها.
ب) روشها: در اسلام براى تحقق هدفها و فضیلتهای یاد شده، از روشها و وسائل گوناگونى بهره برده مىشود که تنها به چند نمونه آن اشارت مىرود:
1-راهنمایى مستقیم: این روش بیش از دیگر روشها در میان والدین و مربیان کاربرد دارد و با سخنرانى و پند و اندرز همراه است و بسیار مىشود که به بىراهه مىکشد.
اسلام این روش را پیشنهاد مىکند؛ اما باید شرایطى را در آن پاس داشت از جمله آنهاست، مهربانى.
2-پرستش: از این راه، جوان به آرامش روحى مىرسد و به ارزشهای والاى انسانى خو مىکند.
3-سفر: گشت و گذار در شهرها و سرزمینهای دیگر، به استوارى شخصیت و منش جوان کمک مىکند و گرایشهای انسانى او را برمىانگیزد و افق نگرش او را به جهان گسترش مىدهد.
4-هنر: هنر از ابزارهای بسیار ارجمند تربیتى است و در تربیت اسلامى از گونههایى چند از آن بهره برده مىشود؛ از آنهاست: نظم، نثر و داستانسرایى.
5-اسوۀ حسنه: تصور معانى مجرد و ذهنى و ارزشهای مطلق براى جوان دشوار است. براى محسوس و عینى کردن این امور باید از نمونهها و نمودهای خارجى سود جست. اسوه در فرهنگ اسلامى نمود عینى برترینهای خواستنى است. پدر و مادر، معلمان و دوستان، هریک خواسته یا ناخواسته مىتوانند نمونۀ رفتارى جوان باشند.
باید کوشید از ویژگى اثرپذیرى جوان، با معرفى اسوههای نیکخوى و خوشرفتار، به سود آنها بهره گرفت.
6-ایجاد باور به قطعى بودن تدبیر، مرگ و رستاخیز: دور نمىنماید که پیشرفتهای علمى و رویکرد جوان به آنها، به تصویر و تفسیرى مادى از هستى در ذهن او انجامد و کفر آفریند؛ این است که باید توجه جوان را به مدبر حکیم و تدبیر او در هستى جلب کرد و از بروز تعارض ظاهرى و کاذب علم و دین در ذهن او پیش گرفت. جوانى و امید به فرداهای در راه، مىتواند جوان را از مسلم بودن مرگ غافل کند و نگذارد در اندیشه فردا باشد و تن به تسویف دهد. باور خداوند و در کمین بودن مرگ، از عوامل مؤثر بهبود رفتار و پندار فرد مىتواند بود. نکتۀ دیگر مسلم دانستن رستاخیز و حساب و کتاب است. مرگ پایان همه چیز نیست و پس از آن زندگى به شکل دیگر ادامه مىیابد.
فصل چهارم. گونههای دیگر تربیت: گذشته از تربیت اخلاقى و عقلانى که یاد شد (در بحث هدفها و نیز انگاره راستین از هستى)، اکنون از تربیت بدنى، تربیت روحى و تربیت هنرى سخن مىرود و به عنایت اسلام به هریک از این گونههای تربیت به کوتاهى پرداخته مىشود.
فصل پنجم. جوانان در جریان این عصر: رویکردهای سیاسى، اجتماعى، هنرى، علمى و دینى جوانان این روزگار، متأثر از رسانههای گروهى است و دانشگاهها و دیگر مراکز آموزشى چندان نقشى ندارند. انواع انحراف در حال فزونى است، قداستها مىشکند، ارزشهای اخلاقى پایمال مىشود و شهوت و شهرت همه را کور کرده است[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص296-300
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش