فضائل الصحابة (نسائی)

    از ویکی‌نور
    ‏فضائل الصحابة
    فضائل الصحابة (نسائی)
    پدیدآوراننسائی، احمد بن علی (نويسنده)
    ناشردار الکتب العلمية
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشر1984م , 1405ق
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/ن5ف6 28/6 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    فضائل الصحابة، اثر ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، معروف به نسائی، کتابی است در بیان فضایل صحابه پیامبر(ص).

    اهمیت کتاب

    مسئله عدالت صحابه که از مهم‌ترین اعتقادات سیاسی - ‌مذهبی اهل سنت است، منجر به تألیف آثاری در زمینه شناخت صحابه رسول خدا(ص) توسط رجال اهل سنت شد و اثر حاضر، یکی از نخستین آثار در این زمینه است[۱].

    ساختار

    کتاب، فاقد مقدمه بوده و مطالب، بدون تبویب و فصل‌بندی خاصی، دربردارنده فضایل صحابه پیامبر(ص) می‌باشد. اسامی صحابه، با نام خلیفه اول آغاز گردیده و با اسماء بنت عمیس، پایان پذیرفته است. در ابتدا نام مردان و در انتها، نام زنان جای گرفته است.

    گزارش محتوا

    کتاب حاضر، از جمله مهم‌ترین منابع صحابه‌نگاری قرن سوم تا چهارم هجری است که همانند سایر منابع معرفتی در حوزه تاریخ، پدیده‌ای شفاف و خنثی نیست که واقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و مذهبی را عیناً بازنمایی نماید، بلکه پدیده‌ای پیچیده و عقیدتی است که حقایق را تحریف و یا پنهان می‌کند[۲].

    از جمله ویژگی‌های این اثر، عبارت است از «بازتاب نزاع بر سر معنای امامت»؛ بدین بیان که نزاع بین دو گفتمان تشیع و تسنن از تقابل بر سر معنای امامت آغاز شد. در گفتمان سیاسی - ‌مذهبی اهل سنت، خلافت از مناصبی است که قدرت خود را از امت می‌گیرد و بر همه اعمال می‌کند که برای نخستین بار هنگام بیعت با ابوبکر، این معنا از امام، متداول گردید، ولی شیعیان با استناد به واقعه غدیر، انتخاب امام را از حقوق انحصاری رسول خدا(ص) دانسته و شالوده اصلی فلسفه سیاسی خویش را که مبتنی بر امامت منصوص الهی بود، ارائه کردند. بررسی تراجم خلفای سه‌گانه و علی(ع) در اثر حاضر نیز بازتابی از این تقابل گفتمانی در متن است. نسایی در معنای امامت، به‌واسطه دو مفهوم خلیفه و بیعت، به گفتمان اهل سنت نزدیک می‌گردد و در مقابل به ساختارشکنی نشانه‌های گفتمان تشیع در امامت منصوص الهی می‌پردازد[۳].

    برجسته‌سازی امامت اختیاری در کتاب حاضر، از دیگر ویژگی‌های این اثر می‌باشد. مسلمانان در رأی رسول خدا(ص) در باب خلافت به سه دسته تقسیم می‌شوند:

    1. برخی، معتقدند: رسول خدا(ص) هرگز جانشینی برای خویش معین نکرد، بلکه آن را در اختیار مسلمانان قرارداد؛
    2. گروه دوم، معتقدند: پیامبر(ص) به‌صراحت، جانشین خویش را معرفی کرده است؛
    3. گروه سوم، بر این باورند که ایشان تلویحا (نه صراحتا) به برخی صحابه اشاره کرده است و این دلالت بر آن دارد که حضرت، آنان را نامزد کرده تا مسلمانان از میان آنها هرکس را که مناسب می‌دانند، برگزینند[۴].

    به‌منظور بازیابی ایدئولوژی نسایی در کتاب حاضر در خصوص مسئله انتخاب امام، به تفسیر روایات متن روی می‌آوریم. نسایی در روایتی از عایشه می‌آورد: «رسول خدا وفات کرد، درحالی‌که کسی را جانشین نگذاشت. همچنین رسول خدا می‎‌فرمود: من اگر کسی را جانشین می‌گذاشتم، ابوبکر و عمر را برمی‌گزیدم». از بخش نخست روایت، به ‌دست می‌آید که نسایی، با تکیه برقول عایشه، صراحتا به انتخابی بودن خلیفه رأی داده و مسئله انتخاب جانشین توسط رسول خدا(ص) را طرد می‌کند. بنابراین به اعتقاد وی، رسول خدا(ص)، انتخاب خلیفه را به اختیار امت واگذاشته است. اما نسایی روایت عایشه را با استناد به روایتی به نقل از رسول خدا(ص) ادامه می‌دهد که در این بخش از روایت، با واژه «لو» به معنای «اگر» مواجهیم. «لو» یکی از ادات شرط غیر جازم است که بر دو فعل ماضی وارد می‌شود و معنای محقق نشدن شرط در زمان گذشته را می‌رساند. کاربرد واژه «لو» در روایت نشان از آن دارد که نسایی علاوه بر آنکه قطعیت اختیار در انتخاب خلیفه را مطرح می‌کند و مسئله نص و انتخاب خلیفه توسط خدا و رسولش را طرد می‌کند، متعاقباً مسئله انتخاب علی(ع) به‌واسطه نص در گفتمان تشیع را نیز به حاشیه می‌راند؛ به‌عبارت‌دیگر، به اعتقاد نسایی اگرچه نصی بر خلافت صورت نگرفته است، در صورت تحقق این مسئله، رسول خدا(ص) تلویحا به خلافت ابوبکر و عمر اشاره کرده‌اند. بنابراین نسایی در مسئله رأی رسول خدا صراحتاً نص در خلافت را به‌واسطه قید شرط «لو» رد کرده، به اختیار در مسئله امامت رأی قاطع می‌دهد[۵].

    انعکاس واقعه سقیفه به‌واسطه سالم بن عبید در کتاب حاضر نیز به‌نوعی ماهیت ایدئولوژیکی متن حول معنای امامت را نشان می‌دهد؛ زیرا نسایی با گزینش چنین روایتی، بر مسئله انتخاب امام توسط مردم تأکید دارد. او با نقل این روایت، به نقش مردم در انتخاب ابوبکر و بیعت آنها در تحقق خلافت ابوبکر تأکید می‌کند و با ذکر این روایت، مسئله اختیار در انتخاب امام را به‌عنوان گفتمانی مطلوب می‌پذیرد[۶].

    بررسی روایات «فضائل الصحابة» نشان می‌دهد که نسایی در مسئله مشروعیت، علاوه بر اختیار در مسئله امامت، بیعت مردم با حاکم را مهم‌ترین عامل مشروعیت فقهی در نظر می‌گیرد. علاوه بر آن، بر نقش گروه نخبگان نیز تحت عنوان «حل و عقد»، در بیعت مردم، تأکید می‌ورزد. مهم‌ترین روایتی که ایدئولوژی نویسنده در مورد مشروعیت فقهی - سیاسی را در متن به نمایش می‌گذارد، در همان روایت سالم بن عبید از ماجرای سقیفه نهفته است: «... عمر دست برد به سمت ابوبکر و گفت: چه کسی این سه خصوصیت را دارد: در آیهإذ يقول لصاحبه (توبه: 40)، همراه پیامبر کیست؟ درإذ هما في الغار (توبه: 40)، مقصود از «هما» در قرآن چه کسانی هستند و درإن الله معنا (توبه: 40)، مقصود از «معنا» با چه کسی است. بنابراین با ابوبکر بیعت کرد و از مردم خواست که بیعت کنند و مردم نیز با ابوبکر بیعت کردند»[۷].

    نسایی با نقل این روایت، در مسئله انتخاب ابوبکر بر بیعت دو گروه تأکید دارد. او با ذکر نقش عمر در بیان فضایل ابوبکر و آگاه ساختن مردم در انتخاب افضل، به جایگاه اهل حل و عقد اشاره می‌کند. همچنین بیعت مردم با ابوبکر در شورای سقیفه را عامل مشروعیت فقهی - سیاسی او به‌عنوان خلیفه بشمار می‌آورد[۸].

    بنابراین نسایی در روایت سقیفه بنی‌ساعده، به انواع مشروعیت ابوبکر، از جمله بیعت اهل حل و عقد و بیعت امت (اجماع) می‌پردازد و با انعکاس این روایت، ضمن تأکید بر مشروعیت خلافت ابوبکر بر اساس اجماع همگانی، در واقع مشروعیت حاکم خارج از مقوله بیعت را طرد می‌کند. وی حتی برخی از روایات تاریخی در چارچوب گفتمان تشیع که از عدم بیعت علی(ع) و عباس با ابوبکر حکایت دارند را طرد کرده است و بر اجماع در بیعت با شیخین تأکید دارد. مهم‌ترین روایتی که نسایی در اثبات این ادعا در کتاب حاضر نقل می‌کند، روایتی است از ابن عباس که در آن، عباس و علی(ع) هر دو در تشییع جنازه خلیفه دوم شرکت دارند و علی(ع) پس از درخواست رحمت برای عمر، بر مشروعیت دو خلیفه نخست تأکید می‌کند: «من دوست دارم خدا تو را با دو همراهت قرار دهد؛ زیرا من از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: من و ابوبکر و عمر رفتیم، من و ابوبکر و عمر داخل شدیم. من و ابوبکر و عمر خارج شدیم و من گمان می‌کنم که خداوند تو را با آن دو نفر قرار دهد». تفسیر این روایت دو معنا را در جهت ایدئولوژی نسایی بازتاب می‌دهد: نخست آنکه به مقام ابوبکر در کنار رسول خدا(ص) و همنشینی با او در زمان حیات و پس از آن توسط علی(ع) اشاره می‌کند؛ به‌طوری‌که آگاهی علی(ع) از چنین جایگاهی ادعای عدم بیعت با ابوبکر توسط او را منتفی می‌سازد و دیگر آنکه اندیشه عدم بیعت برخی از کبار اصحاب رسول خدا(ص) با ابوبکر را به حاشیه می‌راند و اجماع در بیعت با خلیفه اول را اجماع عام بشمار می‌آورد[۹].

    بنابراین نسایی در مسئله مشروعیت فقهی - ‌سیاسی خلیفه، با بیان روایات تاریخی و گزینش احادیث رسول خدا(ص) در جهت ایدئولوژی خویش به برجسته‌سازی گفتمان سیاسی اهل سنت به‌عنوان گفتمانی مطلوب می‌پردازد. البته روش و عملکردی که نسایی در اثبات مشروعیت حاکم به آن متوسل می‌گردد، ایدئولوژی وی را به‌سوی خرده‌گفتمان شافعی نزدیک می‌سازد[۱۰].

    شافعی در بیان روش‌شناسی فقه سیاسی بر مراحلی هفت‌گانه تأکید دارد که این روش از کتاب آغاز می‌گردد و مراحل بعدی آن شامل سنت پیامبر، اجماع صحابه، قیاس بر کتاب، قیاس بر سنت، قیاس بر اجماع و اجتهاد به رأی است. نکته حائز اهمیت اینجاست که فقه سیاسی اهل سنت، عمدتاً زیر سلطه حیات صحابه قرار می‌گیرد و چون قلمرو سیاست [منظر اندیشه اهل سنت]، فاقد هرگونه نص صریح از کتاب و سنت است، اجماع و قیاس، دو اصل اساسی تلقی می‌شوند که ستون نظریه اهل سنت در خلافت را تشکیل می‌دهند. نسایی نیز در مسئله مشروعیت حاکم با تکیه بر روایت سالم بن عبید از سقیفه، به بازتاب این روش پرداخته است. او علاوه بر آنکه بر اجماع صحابه از جمله عمر در انتخاب ابوبکر تأکید می‌ورزد، در اثبات مشروعیت خلافت وی به سخنانی از خلیفه دوم اتکا می‌کند که این سخنان قیاسی بر مشروعیت خلیفه به‌واسطه قرآن است[۱۱].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، در انتهای کتاب آمده و در پاورقی‌ها، به ذکر منابع پرداخته شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: باقریان، زهرا؛ چلونگر، محمدعلی؛ منتظرالقائم، اصغر، ص57
    2. ر.ک: همان، ص55
    3. ر.ک: همان، ص65
    4. ر.ک: همان
    5. ر.ک: همان، ص65-‌66
    6. ر.ک: همان، ص66
    7. ر.ک: همان، ص47
    8. ر.ک: همان
    9. ر.ک: همان، ص67-‌68
    10. ر.ک: همان، ص68
    11. ر.ک: همان

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. باقریان، زهره؛ چلونگر، محمدعلی؛ منتظرالقائم، اصغر، «بررسی نزاع گفتمان‌ها بر سر معانی سیاسی - ‌مذهبی در فضایل الصحابه نسایی، مطالعه موردی خلفای راشدین»، مطالعات تاریخ اسلام، سال یازدهم، شماره 40، بهار 1398