فرهنگ مدارا؛ مقالاتی در باب ادبیات و فرهنگ

فرهنگ مدارا؛ مقالاتی در باب ادبیات و فرهنگ تألیف حافظ موسوی، مقالات و یاداشت‌هایی که در این کتاب گردآمده، چیزهایی است که نویسنده در دو دهۀ اخیر در باب ادبیات و فرهنگ نوشته ‌است. اینها البته سوای مطالبی است که نگارنده مشخصا دربارۀ شعر و نقد شعر نوشته است و بخشی از آن در کتاب پانوشت‌ها به چاپ رشیده و بخشی دیگری آمادۀ چاپ است.

فرهنگ مدارا
فرهنگ مدارا؛ مقالاتی در باب ادبیات و فرهنگ
پدیدآورانموسوی، حافظ (نویسنده)
ناشرنگاه
مکان نشرتهران
سال نشر1398
شابک6ـ303ـ376ـ600ـ978
موضوعمقاله‌هاي فارسی -- قرن ‎۱۴
کد کنگره
‏PIR ۸۲۲۳/و۵ف۴ ۱۳۹۸

گزارش کتاب

مقالات و یاداشت‌هایی که در این کتاب گردآمده، چیزهایی است که نویسنده در دو دهۀ اخیر در باب ادبیات و فرهنگ نوشته ‌است. اینها البته سوای مطالبی است که نگارنده مشخصا دربارۀ شعر و نقد شعر نوشته است و بخشی از آن در کتاب پانوشت‌ها به چاپ رشیده و بخشی دیگری آمادۀ چاپ است.

مقالات و یادداشت‌های این کتاب به‌جز یکی‌دو مورد، مطالبی است که به سفارش مطبوعات نوشته شده و از این‌رو تنوع یا پراکندگی موضوعات آن ناگزیر بوده است. البته در تنظیم و تدوین این کتاب کوشش شده چینش مطالب بدون رعایت تاریخ نگارش، تا جای ممکن براساس موضوع صورت پذیرد. به‌جز مقالۀ «فرهنگ مدارا» بقیۀ مقالات و یادداشت‌ها پیش از این در مطبوعات داخل کشور به چاپ رسیده است. ذیل هر مطلب تا جایی که مقدور بوده، مشخصات نشریه‌ای که آن را منتشر کرده است ذکر شده؛ اما از آنجا که آرشیو منظمی از نشریاتی که نگارنده با آنها همکاری داشته است در اختیار نیست، اغلب مطالب از روی نسخۀ دست‌نویس نگارنده بازنویسی شده است.

در مقالۀ «فرهنگ مدارا» آمده است: «هدف من در این مقاله، نه بررسی ابعاد گوناگون شعر حافظ از دیدگاه بلاغت و نقدادبی، و نه شرح و تفسیر جنبه‌های فلسفی و اخلاقی در شعر او، بلکه تنها ترسیم نمای عمومی شعر و اندیشۀ حافظ بود. لب کلام در این نمای عمومی به گمان من رویکرد روادارانه و مداراجویانۀ حافظ به دین و اخلاق و همۀ اموری است که به زندگی انسان مربوط می‌شود. فرهنگی که حافظ از آن سخن می‌گوید و به تبلیغ آن می‌پردازد فرهنگ تساهل و مدارا است.

آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

مدارا در شعر حافظ به معنای انفعال در برابر زشتی‌ها نیست. انتقاد صریح از زاهدان ریاکار و حاکمان ظالم، در شعر او کن نیست. او در زمرۀ عافیت طلبانی که برای فرار از رودررویی با واقعیت ناهنجار به کنج عزلت پناه می‌برند نیست. او شاعری شورشگر است که می‌خواهد فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد». (ص 33 و34)

در مقالۀ «صادق هدایت و مسئلۀ هویت ایرانی» می‌خوانیم: «صادق هدایت حدود چهار سال پیش از صدور فرمان مشروطیت به دنیا آمد و دو سال پیش از کودتای 28 مرداد خودکشی کرد. این برش از تاریخ معاصر ایران که هدایت در آن زیست، با روشنایی‌های مشروطه آغاز شد و با شکست جنبش ملی و آرمان‌های آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه پایان یافت. یکی از ویژگی‌های این دورۀ تاریخی، تقویت اندیشۀ ناسیونالیستی در بین روشنفکران ایران است. گروه زیادی از روشنفکران در این دوره برای احیای میراث فرهنگی ایران پیش از اسلام تلاش کردند. در این دوره نهضت عظیمی برای خوانش اسناد به جامانده از دوران ایران باستان و بازخوانی متون کلاسیک ادبی، تاریخی، فلسفی و علمی به جامانده از دورۀ پس از اسلام پدید آمد و بسیاری از ابهامات تاریخ گذشتۀ ایران مورد بررسی قرار گرفت. برای بزرگان علم و ادب ایران بناهای یادبود و آرامگاه‌های باشکوه و آبرومند ساخته شد. این اقدامات نشان دهندۀ تقویت روحیۀ ملی‌گرایی در بین ایرانیان در این دوره و همسویی حکومت پهلوی اول با آن است». (ص 43)

مقالۀ «شجریان؛ صدایی که نزدیک‌ترین رابطه را با عواطف جمعی ما دارد» چنین آغاز می‌شود: «موقعیت کم‌نظیر استاد شجریان در موسیقی و هنر ایران یکی از علائم هوشمندی و زیرکی تاریخی مردم ایران است. جایگاهی که شجریان به درستی و به حق بر آن تکیه زده است، جایگاهی است که مردم به او بخشیده‌اند. این که چطور این مردم که در انتخاب‌های لحظه‌ای خود معمولاً دچار اشتباه (یا به قول معروف جوگیر) می‌شوند، اما در انتخاب‌های تاریخی خود، غالباً درست و دقیق عمل می‌کنند، پدیده‌ای قابل تأمل است. از بزرگان ادبیات کلاسیک ما گرفته تا شخصیت‌های شاخص ادبی، فرهنگی، سیاسی و ورزشی محبوب‌ قرن حاضر همگی از فیلتر انتخاب همین مردم عبور کرده‌اند و جالب این که اغلب آنان به درستی در جایگاه برحق خود نشسته‌اند». (ص 248)

در مقالۀ «تأثیر انقلاب اکتبر بر شعر و ادبیات ایران» می‌خوانیم: «همان‌طور که انقلاب اکتبر تاریخ روسیه را به دو بخش قبل و بعد از خودش تقسیم کرد، تأثیر روسیه بر ادبیات ایران را نیز باید در دو بخش جداگانۀ قبل و بعد از انقلاب اکتبر بررسی کرد. در بخش اول، همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، قفقاز و روسیه نقش میانجی را بر عهده داشتند. در این دوره گروهی از روشنفکران ایران تلاش می‌کردند با استفاده از فرصتی که در قفقاز و روسیه برای آنها فراهم بود به سرچشمۀ اصلی تحولات غرب در اروپای غربی دسترسی پیدا کنند. آثاری که از طالبوف به جا مانده است نمونۀ روشنی از این نوع تلاش‌هاست. طالبوف علاوه بر ترجمۀ چند اثر علمی و آموزشی از دانشمندان و متفکران غربی، (البته از زبان روسی به زبان فارسی)، کتاب‌های سفینۀ طالبی (کتاب احمد) و مسائل الحیات را از آثار نویسندگان و متفکران اروپای غربی (ژان ژاک روسو و جان استوارت میل) الگوبرداری کرده است. نویسندگان و روشنفکران ایران در این دوره که به تقریب از تأسیس دارالفنون در سال 1224 خورشیدی آغاز و به انقلاب مشروطه ختم می‌شود، در صدد تنظیم نقشۀ راهی برای «تجدد» در ایران بودند». (ص 68)[۱]


پانويس


منابع مقاله

پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها