علوم الحديث في ضوء تطبيقات المحدثين النقاد

    از ویکی‌نور
    علوم الحديث في ضوء تطبيقات المحدثين النقاد
    علوم الحديث في ضوء تطبيقات المحدثين النقاد
    پدیدآورانملیباری، حمزه عبدالله (نویسنده)
    ناشردار ابن حزم
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشر1423ق. = 2003م.
    چاپچاپ يکم
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/م8ع8 / 111 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    علوم الحديث في ضوء تطبيقات المحدثين النقاد، به قلم دکتر حمزه عبدالله ملیباری، عنوان کتابی است یک جلدی به زبان عربی با موضوع علوم حدیث.

    نویسنده در این اثر سعی کرده به طرح امری بپردازد که مباحث معاصر در مجال حدیث و فهم حدیث از آن رنج می‌برند؛ یعنی عدم توجه به قواعد نقدی که تلاش‌های محققان قدیم برای درک ژرفای آن به‌کار گرفته شده است. درعین‌حال، نویسنده سعی کرده اسباب این بی‌نظمی را دریابد و راهی برای رهایی از آن، ارائه دهد.

    ساختار

    کتاب، حاوی یک مقدمه و متن اصلی در قالب سه عنوان کلی: «موضوع اول از وحدت اول»، «موضوع دوم از وحدت اول»، «موضوع سوم از وحدت اول»، با ریزعنوان‌هایی همچون: عنصر اول، عنصر دوم، فایده اول، فایده دوم و... است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در بخش اول مقدمه‌اش بر کتاب درباره این اثر و انگیزه‌اش از نگارش آن چنین توضیح می‌دهد: علم حدیث جایگاه والایی نزد علمای پیشین و کنونی اسلام - در عین تنوع تخصص‌های علمی‌اشان - دارد. این امر آنان را بر آن داشته تا در دستیابی به شرف خدمت به این علم، از یکدیگر پیشی بگیرند؛ ازاین‌رو، کتاب‌های حدیثی بسیاری با تنوع در روش و طرح مسئله و شرح مصطلحات این علم و ترتیب انواعش، نگاشته شده است. این امر باعث شده که این علم، جامع بین اصالت و روزآمدی و با تغییر عرف علمی در جاهای مختلف شاهد مراحل تطور خودش باشد؛ به‌طوری‌که شاهد تلاش‌های ائمه اهل حدیث در زمان‌های مختلف در عرصه حفظ سنت نبوی هستیم. البته تکریم علم علمای پیشین و نیت خالصانه آنان دلیل بر تقلید محض از آنان نشده و مانع از تلاش ما در خدمت به این علم بر اساس مقتضیات دوران ما نیست. این امر به‌خصوص هنگامی وجوب بیشتری می‌یابد که ما شاهدیم برخی عالمان دوران ما در استفاده از این علم به غلط رفته و میان مرجع اصیل و مصادر مساعد این علم خلط کرده‌اند. این امر تا جایی پیش رفته که زبان محدثان منتقد در نقد احادیث، مجهول و شیوه آنان در جرح و تعدیل، غیر معروف شده است و روش آنان در تلقی اخبار و روایت آنها و ضبط روایات، غیر مألوف شده است؛ درحالی‌که کتاب‌های مصطلح حدیث از طلیعه کتاب‌هایی است که علما به آموزشش اهتمام دارند[۱].

    به این دلیل، واجب است که اسباب این سلبیات را جستجو کرده و به هوشیار کردن جوانانمان در اهمیت آثار آن بپردازیم و این‌گونه است که می‌توانیم حامل آثار پیشینیان باشیم و بنایشان را کامل‌تر کنیم[۲].

    پژوهشگر در کتاب‌های مصطلح با دقتی وافر، امر مهمی را ملاحظه می‌کند که ممکن است یکی از اسباب تخلف ما از شیوه محدثین در تصحیح و تعلیل اخبار را به ما نشان دهد و این امر عبارت است از اینکه کثرت مؤلفان در علوم حدیث و تنوع روش‌های آنان در طرح مسائل این علم و ترتیبش با تنوع تخصصات علمی آنان، منجر به تشتت مصطلحات و اختلاف اقوال در احکام این علم و تداخل آرا میان ائمه حدیث و ائمه فقه و اصول در تحریر راجح میان این اقوال و حتی در تقسیم علوم حدیث و تعریف انواع آن شده و این امر تا جایی پیش رفته که محتوای این علم، معمولا گنگ شده، به‌خصوص در جایی که تعریف‌های مصطلحات بر اساس قواعد علم منطق، بیان شده باشد؛ چراکه در کتابت این علم شریف، غالبا از اصطلاحات منطقی بهره برده شده است و این امر از روش‌های اهل زمان ما و مثال‌های این دوران، به‌دور است[۳].

    از سوی دیگر افرادی هستند که کتاب‌های مصطلح را جمع کرده و از شیوه محدثان بهره برده‌اند، اما متأسفانه، این شیوه نزد بسیاری از آنها مراعات نشده است. از اینجا بود که اندیشه تألیف این کتاب به سر نویسنده زد تا به طرح امری بپردازد که مباحث معاصر در مجال حدیث و فهم حدیث از آن رنج می‌برند؛ یعنی عدم توجه به قواعد نقدی که تلاش‌های محققان قدیم برای درک ژرفای آن به‌کار گرفته شده است. درعین‌حال، نویسنده سعی کرده اسباب این بی‌نظمی را دریابد و راهی برای رهایی از آن، ارائه دهد[۴].

    نویسنده در ادامه می‌نویسد: من در این اثر نهایت تلاشم را در تقدیم علوم حدیث و شرح مصطلحاتش، در پرتو آنچه نصوص منتقدان و عمل تطبیقی آنان بر آن دلالت دارد، به‌کار گرفته‌ام و سعیم بر این است که این مطالب را با روشی آسان بیان نمایم. امیدوارم که این اثر، با سلیقه و سرشت طبیعی طلاب امروزی در دستیابی به این علم، سازگارتر باشد؛ چراکه غرض از پژوهش، فراگیری روش محدثین منتقد در تصحیح و تضعیف و مسائل مربوط به این علم و فهم درست مصطلحات محدثان در این علم است...[۵].

    ازآنجاکه روش‌های تدریس در گذر زمان دست‌خوش تغییر و تجدید شده است، لازم است ما نیز در روشمان در تدریس علوم حدیث، نظر کنیم و بدون اینکه آسیبی به محتوای این علم برسانیم، روشمان را با مقتضای زمانه تطبیق دهیم تا طالب این علم بتواند از تلاش‌های پیشینیان استفاده کرده و درعین‌حال بتواند میان روش‌های مختلف آنان، تمییز دهد و البته که این روش جدید، خواهان کنار نهادن تعاریفی که در کتب مصطلح آمده، نیست، بلکه دعوت به تسهیل فهم مطالب این علم بر طالبانش می‌کند؛ چراکه ابتدا بر ترتیب موضوعی مطالبش تأکید دارد و پس از این ترتیب موضوعی هرکدام از روایات را بر تطبیقات علمی منتقدان حدیث و شرح آن روایت با مثال‌های واقعی - که جامعه در معالجه اخبار با آن انس گرفته - عرضه می‌کند[۶].

    شایان ذکر است که موضوع این کتاب، بیش از 15 سال ذهن نویسنده را به خود مشغول کرده بوده است و وی در طول این مدت مشغول تدریس این مطالب در دانشگاه‌ها و... بوده است. عادت وی در تدریس بر این بوده که پیش از شروع کلاس درس، مطالب را آماده میکرده و دقت زیادی بر ربط مصطلحات حدیث به تطبیقات محدثین منتقد داشته است. وی سپس به شرح روایت در پرتو این مطالب می‌پرداخته و حاصل این تدریس‌ها و این شیوه، به‌صورت کتاب حاضر درآمده است[۷].

    در مقدمه کتاب علاوه بر انگیزه تألیف آن، از وصف علوم حدیث، ادله بر آن از نصوص ائمه اهل حدیث، فوائد علوم حدیث، انواع علوم حدیث و توزیعش بر وحدت‌های موضوعی، معانی مصطلحات تکرارشده در این پژوهش و مراحل تألیف در علوم حدیث، صحبت شده است. نویسنده، مطابق روش و اصطلاحاتی که برگزیده، علم درایه را «وحدت اول»، از چهار وحدت اساسی‌ای که انواع علوم حدیث را تحت آنها توزیع نموده، دانسته و آنگاه مباحث خویش را زیر عناوین کلی «موضوع اول از وحدت اول»، «موضوع دوم از وحدت اول»، «موضوع سوم از وحدت اول» سامان بخشیده است[۸].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، در انتهای اثر ذکر شده است. پاورقی‌های کتاب، علاوه بر ذکر ارجاعات، حاوی مطالب مفیدی در شرح پاره‌ای از مطالب متن است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها