عقلاء المجانين
| عقلاء المجانين | |
|---|---|
| پدیدآوران | نیشابوری، حسن بن محمد (نويسنده) زغلول، ابو هاجر محمدسعید (محقق) |
| ناشر | دار الکتب العلمية |
| مکان نشر | لبنان - بیروت |
| سال نشر | 1424ق - 2003م |
| چاپ | 2 |
| شابک | - |
| موضوع | ادبیات عربی - لطیفه، هجو و طنز - لطیفههای عربی - مجموعهها |
| زبان | عربی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | PJA۲۶۸۵/د۹/ن۹ |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
عقلاء المجانین، نوشته ابوالقاسم حسن بن محمد بن حبیب نیشابوری (متوفی 406ق) است. او تحقیقی درباره «دیوانگی» و احوال بیش از صد تن از نامدارانی که در جهان اسلام تا سدۀ چهارم هجری دیوانه انگاشته شدهاند، انجام داده است. این کتاب به کوشش و پاورقیهای «ابوهاجر محمدسعید بن بسیونی زغلول» عرضه شده است.
محتوای کتاب
موضوع«عقلاء مجانين» يا «فرزانگان ديوانه» يكى از مباحث مهمى است كه در فرهنگ اسلامى و ادب فارسى جايگاه ويژهاى دارد. دراينباره، در آثار برخى از بزرگان نظريههاى خاصى ديدهمىشود.
کتاب نیشابوری نخستین اثری است كه ویژۀ احوال فرزانگان ديوانه و جنوننمایی ایشان نوشتهشدهاست. نمود این رفتار دلایل بسیاری داشته است؛ برخی سیاسی بوده، برخی برای فرار از پذیرش مسئولیت و گاهی نیز با اهداف تربیتی انجاممیشدهاست. البته «دیوانگی» در این اثر بیشتر مبنای تعلیمات صوفیانه شده و بیشتر شخصیتهای کتاب، جنون را پوششی برای نشر آموزههای صوفیانه قرار دادهاند[۱].
نيشابورى پس از حمد و ثناى خداوند، بخشى از كتاب را به تحليل مفاهيمى همچون «عقل» و «جنون» ویژه نموده است. او مىگويد: هر پديدهاى در جهان هستى داراى ضدى است كه با آن شناخته مىشود؛ توانايى با «عجز»، جوانى با «پيرى» و زندگی با «مرگ» نمونهای از آنهاست. همانگونه كه صفات اهل دنيا به اضداد خود آميخته است، عقل نيز با جنون همراه است، نيشابورى باور دارد كه هيچ خردمندى را نمىتوان يافت كه از نوعى ديوانگى برخوردار نباشد. او با بيان دلايلى و با ذكر چند روايت، «جنون» را نافرمانى خدا مىداند و پس از بحث كوتاهى دراينباره مىنويسد: هركسى برخلاف سُنن اجتماعى حركت كند و عادات میان مردم را انكار نمايد، ديوانه خوانده مىشود... و چون پیامبران نيز سنتشكن بودهاند، آنان را «مجنون» مىناميدند... اما از ديدگاه اهل حقيقت، مجنون كسى است كه به دنياى فانى تكيهمىكند و براى رسيدن به آن مىكوشد، بنابراين، دنياپرستان ديوانگان واقعىاند».
وى پس از بحثى لغوى در واژه مجنون و واژههایی مانند آن، گونههای مختلف جنون را برمیشمارد و دیوانگیِ عشق را مهمترین نوع آن مىداند؛ اما از نظر او برترين نوع جنون آن است كه از تَرس الهی ايجاد شود، نیشابوری براى هريك از انواع ديوانگى داستانى میآورد؛ نمونۀ آن درباره «عبد العزيز نخعى» است؛ او در عهد عمر بر سر نماز بود، همين كه امام جماعت به آيه شريفۀ «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» رسيد، نماز را شكست و ديوانه و حيران شد. از مسجد گريخت و پس از آن اثرى از وى نيافتند!
نویسنده در پاسخِ این پرسش که «چه كسانى خويشتن را ديوانه وانمود مىكنند؟» میگوید: گروهى از اين ديوانگانْ مردان خدا هستند؛ برخى نيز براى گِردكردن مال و متاع دنيا ديوانه مىشوند؛ عدهاى ديوانگى را ابزار تكدّىگری (گدایی) مینمایند و دستهاى نيز براى رهايى از مسؤوليتها و آسودهزیستن مجنوننمايى مىكنند. نيشابورى همچنین، به موضوع «خوشبختى»، «خِرد» و «نادانى» پرداخته است. او پس از سخنی دراينباره، به زبان ديگران از روزگارى گلایه میکند كه در آن «جاهلان» بلندمقدار گشته و «دانايان» زيردست شدهاند. نیشابوری سپس به احوال برخى از این «دانایانِ دیوانهنما» مىپردازد؛ و در احوال بيش از يكصد تن از اين مجانين و احوالشان سخن مىگويد. برخى را نام میبرد و برخی دیگر را با عنوان كلى «مجنون» ياد مىكند. «اويس قرنى»، «مجنون ليلى»، «بهلول»، «سعدون» و «عليّان» مهمترين و شاخصترین دیوانگان بهشمارمیآیند.
«اويس قرنى» نخستین کسی است که نیشابوری او را با داستانهايى از زندگیَش مىشناساند. البته جز زهد، گوشهگيرى و مردمگريزى چيزى از نشانههاى جنون در اویس ديده نمىشود. پیوستگی در انجام عبادات (به ویژه نماز و روزه) و ریاضتکشیدنهایش او را در چشم مردمی که هنوز روزگارشان از دوران جاهلیت چندان دور نیست، غیر عادی جلوه میدهد. برای همین او را دیوانه میپنداشتند!
«مجنون بنى عامر» دانای دیوانۀ دیگری است که بسیار شهرت داشته و سرگذشتش زبانزد همگان است به گونهای که نامش را از روی جنون او برگرفتهاند و ديوانگیَش را از سر عشق به «ليلى» میدانند. البته از آنچه درباره او گفته میشود، نشانهای از جنون به معنی مرسوم ديده نمىشود و رفتارش فقط افراط در محبت را نشان میدهد.
بهلول نيز كه مشهورترين «عاقل دیوانه» در فرهنگ اسلامى است، نیشابوری را به شعف آورده تا داستانهای کوتاهی را از او (به ویژه گفتگوهایی که با «سعدون» داشته است) بنویسد. هر یک از این دو آشفتهحال از دیگری میخواهد که اندرزی بشنود. کار بهلول و سعدون به جایی میرسد که تا حد مرگ میگریند.
«عليّان» فرزانه ديوانۀ دیگری است. حکایتهای نیشابوری از او همگیْ زيركى و هوشیاریَش را نشان میدهد؛ مثلا كسى عليّان را «مجنون» صدا كرد، وى گفت: اى مرد! اندكى دراينباره تأمل كن، مجنون كسى است كه خدا را بشناسد و نافرمانى كند!
بههرحال، حکایتهای نیشابوری از ایشان مانند مطالبى در متون صوفيه است که از جنس موعظه و ارشاد زاهدانِ اهل خلوت و عزلت به اهل دنيا و غافلانِ حقيقت است و جز اندكى از آنها، كه بیانگرِ انتقادها و اعتراضهايى به حاكمان و ستمگران میباشد، بقيهْ سخن از معرفت و خداشناسى و زهد و عبادت است، تقريبا همه ديوانگانى را كه نيشابورى معرفى مىكند، اهل نماز و رازونياز بودهاند و لحظهاى از اين كار غفلت نداشتهاند، سخنان این عاشقان حق و محبّان حقيقت، بيشتر از جنس عشق، مَحبت و معرفت و يا پرهيز از دنيا و دورى از آز است و ناهمرنگى این هوشيارانِ خردمند، آنان را به انزوا، گوشهنشينى و آوارگى كوه و بيابان کشانده است. حتى آثار ديوانگى ظاهرى در ایشان بسيار اندك است که نمونه آن در حکایت عيسى بن على آمده است؛ او میگوید: «روزى كودكان سعدون را آزار مىدادند، آنان را از وى دور كردم، گفتند: او گمان مىكند خداى خويش را مىبيند، به او گفتم: آيا نمىشنوى كودكان چه مىگويند؟ گفت: آرى، از آن هنگام که خدا را شناختهام او را از ياد نبردهام»! مجنون ديگرى چنین گفته است: من از شدت گناه ديوانه شدهام نه از شناخت حق! همچنين به ديوانهاى گفتند: ما ديوانهاى عاقلتر از تو نديدهايم، گفت: ديوانگى آن است كه در انديشه و فكر شماست، زيرا روزىِ خداوند را مىخوريد، اما او را نافرمانى مىكنيد![۲]
پانویس
منابع مقاله