عصمة الأنبياء في القرآن الكريم
عصمة الأنبیاء في القرآن الکریم | |
---|---|
پدیدآوران | سبحانی تبریزی، جعفر (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | یبحث عن عصمه الانبیاء و یعالج ادله المخطئه لها |
ناشر | مؤسسة الإمام الصادق علیهالسلام |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1420 ق |
چاپ | 2 |
شابک | 964-6243-78-9 |
موضوع | پیامبران در قرآن عصمت (اسلام) - جنبههای قرآنی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 104 /ع6س2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
عصمة الانبياء، كتابى است به زبان عربى در اثبات عصمت انبياى الهى، نوشته آیتالله جعفر سبحانى.
ساختار
كتاب، مشتمل بر مقدمه چاپ اول و دوم به قلم مؤلف و پنج بخش مىباشد.
گزارش محتوا
در بخش نخست، مؤلف از نقطه آغاز بحث از عصمت در ميان مسلمانان، سخن مىگويد و يادآور مىشود كه اين واژه پيش از همه در قرآن كريم مطرح شده است. به گفته مؤلف، واژه عصمت در قرآن كريم 13 بار به صورتهاى گوناگون به كار رفته كه در تمام موارد يك معنا بيشتر ندارد و آن امساك و منع است و چنانچه در موارد ديگرى هم به كار رفته باشد به ملاحظه همين معنا بوده است. به گفته ابن فارس، عصمت به اين معناست كه خداوند بنده خود را از درافتادن به هر بدى محافظت نمايد. به گفته مؤلف، عصمت عبارت است از محفوظ ماندن انسان از هر گونه خطا و نافرمانى نه تنها در عمل، بلكه همچنين در فكر و اراده. بنا بر اين معصوم مطلق، كسى است كه به هيچوجه در زندگانى خويش دچار لغزش نگردد و در تمام عمر خويش حتى يك بار هم نافرمانى خداوند را نكرده، بلكه فكر آن را نيز به ذهن خود خطور ندهد.
در ادامه مؤلف به سرآغاز اين بحث به عنوان بحثى كلامى و عقيدتى در ميان جامعه اسلامى اشاره كرده، مىگويد: تمام آثار كلامى جديد و قديم، مملوّ از مطالبى درباره عصمت است اما سخن در اين بخش درباره سرآغاز اين انديشه در ميان مسلمانان است.
به گفته مؤلف، بدون شك دانشمندان يهود مبدع انديشه عصمت به شمار نمىآيند، چرا كه خود ايشان به انبياى عظام الهى كه در قوم بنى اسرائيل ظهور كردهاند، گناهان زيادى را نسبت مىدهند كه برخى از آنها از گناهان كبيره به شمار مىروند. اما علماى مسيحى، هر چند مسيح(ع) را از هر گونه عيب و نقصى مبرا مىدانند، ولى اين تنزيه از آن روست كه ايشان مسيح را نه بشر، بلكه خداى تجسد يافته و ثالث ثلاثة مىدانند. بنا بر اين ايشان را نيز نمىتوان مبدع مسئله عصمت در مباحث كلامى دانست، چرا كه موضوع عصمت همانا انسان است نه خداى متجسد.
مؤلف، در ادامه ديدگاه مستشرق اروپايى رونالدسون را درباره خاستگاه انديشه عصمت مورد انتقاد قرار مىدهد. رونالدسون در كتاب خود با عنوان «باور شيعه»، عقيده عصمت را ساخته و پرداخته شيعه مىداند و معتقد است اين عقيده از زمان امام صادق(ع) به انگيزه اثبات مدعاى شيعه درباره امامان خود در مقابل خلفاى سنى در ميان شیعیان ظهور كرده است.
اما مؤلف معتقد است موضوع عصمت نخستين بار در قرآن كريم مطرح گرديده و خداوند درباره ملائكه خود فرموده:«عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ». به گفته مؤلف، از اين صريحتر نمىتوان در تعريف حقيقت عصمت و واقعيت آن سخن گفت و انسان اهل تدبر را به آن متوجه ساخت.
بنا بر اين عصمت به مفهوم جامع آن، با قطع نظر از موصوف آن(فرشتگان يا انبيا و امامان)، نخست در قرآن كريم مطرح گرديده و توجه مسلمانان بدان جلب شده است و دانشمندان مسلمان هيچ نيازى به دريافت اين انديشه از احبار و رهبان مسيحى نداشتهاند.
سپس مؤلف به آياتى از قرآن كريم كه درآنها به عصمت پيامبر اكرم(ص) تصريح شده، اشاره مىكند و از آياتى چون:وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحى در اين باره ياد مىكند.
مؤلف، در ادامه به نقد و بررسى نظريه احمد امين، انديشمند معاصر مصرى، درباره نظريه عصمت از ديدگاه شيعه پرداخته است. وى ديدگاه احمد امين مبنى بر اينكه شيعه اين نظريه را از معتزله فراگرفته است رد مىكند.
مؤلف براى رد ديدگاه احمد امين، شواهد فراوانى را از آثار ائمه معتزله نقل مىكند كه در آنها تصريح شده كه معتزله اصول فكرى خود را از محمد بن حنفيه و پسر او أبو هاشم فراگرفتهاند و اين دو نيز انديشههاى خود را از على بن أبى طالب(ع) دريافت داشتهاند. مؤلف، براى اثبات اين مدعا به ذكر فقراتى از فرمايشات امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغة اشاره مىكند كه حضرت با عبارات گوناگون از موضوع عصمت پيامبر(ص) سخن گفته است.
بخش بعدى به بررسى حقيقت عصمت اختصاص يافته است. به گفته مؤلف، متكلمين عصمت را اينگونه تعريف كردهاند: عصمت به معناى نيرويى است كه انسان را از ارتكاب گناه و درافتادن در لغزشها بازمىدارد. با توجه به اين تعريف، مؤلف در دو ناحيه به بررسى موضوع عصمت مىپردازد: عصمت از گناه و عصمت از خطا. آنگاه مىنويسد كه حقيقت عصمت به يكى از امور سهگانه ذيل باز مىگردد: 1- عصمت به معناى نهايت درجه پرهيزگارى؛ بنا بر اين هر آنچه تقوى بدان توصيف مىشود، عصمت نيز بدان وصف مىگردد و تقوى حالتى نفسانى است كه انسان را از ارتكاب بسيارى از زشتىها و گناهان بازمىدارد و چنانكه اين خوددارى از انجام گناهان به نهايت درجه خود برسد، عصمت به نحو مطلق محقق خواهد شد؛ بنا بر اين معصوم، تنها كسى نيست كه مرتكب گناه نمىشود، بلكه كسى است كه حتى انديشه گناه را نيز به ذهن خويش خطور نمىدهد و عصمت، ملكهاى نفسانى است كه آثار خاصى را داراست.
به گفته مؤلف حال كه عصمت را از سنخ تقوى دانستيم، به سهولت مىتوانيم آن را به مطلق و نسبى تقسيم نماييم و عصمت مطلق را به گروهى خاص از انسانها اختصاص دهيم و عصمت نسبى را در حق بسيارى از مردم قابل تحقق بدانيم.
2- عصمت، عبارت است از نتيجه علم قطعى به عواقب گناهان. اين نظريه درباره عصمت منافاتى با نظريه نخست ندارد، بلكه چه بسا بتوان آن را از علل و عوامل تحقق درجه بالاى تقوى - كه در معرفى ديدگاه نخست درباره عصمت بيان شد - دانست. بنا بر اين نظريه، معصوم از چنان علمى نسبت به عواقب گناهان برخوردار است كه وى را از ارتكاب هر گونه معصيتى بازمىدارد.
3- عصمت، عبارت است از آگاهى از بزرگى پروردگار و كمال و جمال حضرت حق. بنا بر اين نظريه، خود اين شعور و آگاهى اگر در شخصى وجود داشته باشد، باعث عصمت وى از ارتكاب معاصى مىگردد.
به گفته مؤلف با نگاهى به اين سه نظريه درمىيابيم كه عصمت نيرويى نفسانى است كه انسان را از نافرمانى خداوند بازمىدارد؛ نه اينكه امرى خارج از نفس انسان باشد.
تمام اين ديدگاههاى سهگانه كه درباره حقيقت عصمت بيان شد، به عصمت از معصيت و مصونيت از نافرمانى بازگشت مىكند، اما عصمت در مقام تلقى وحى و ابلاغ آن به مردم و...بايد به وجه ديگرى غير از اين سه وجه توجيه گردد.
در بخش بعدى به بررسى اين مطلب پرداخته شده كه آيا عصمت، امرى موهبتى از جانب خداوند به شخص معصوم است يا امرى است اكتسابى؟
به گفته مؤلف، از كلمات متكلمان چنين برمىآيد كه عصمت موهبتى الهى است كه خداوند به هر يك از بندگانش كه بخواهد ارزانى مىدارد؛ بنا بر اين اختيارى و اكتسابى نيست. همچنين برخى از حكما بر اين عقيدهاند كه معصوم كسى است كه خداوند او را با جبلّت پاک و طينت پاکيزه و مزاج قابل، آفريده و وى را از خردى نيرومند و انديشهاى سالم برخوردار ساخته كه نفس امارهاش اسير و مقهور نفس عاقله وى قرار گرفته و بدين طريق معصوم آفريده شده است.
سپس مؤلف به دو سؤال مهم از سؤالاتى كه با فرض موهوبى بودن عصمت پيش مىآيد، پاسخ مىگويد.
بخش بعدى به موضوع مراحل عصمت و ادله آن اختصاص يافته است.
پس از آشنايى با حقيقت عصمت، مؤلف به بيان مراحل عصمت مىپردازد. اين مراحل عبارتند از:
مرحله نخست: عصمت انبياى الهى در تبليغ رسالت
به گفته مؤلف، جمهور علماى اسلام و شيعه قائل به عصمت انبيا در اين مرحله هستند و تنها تجويز خطا در اين مرحله آن هم سهوا و از روى فراموشى و نه عمدا، به باقلانى نسبت داده شده است.
در ادامه مؤلف به توضيح آياتى از قرآن كريم كه بر عصمت پيامبر(ص) در مراحل تلقى وحى و نگهدارى و ابلاغ آن به مردم، عصمت از گناه و عصمت در امور فردى و اجتماعى دلالت دارد، مىپردازد.
مرحله دوم: عصمت انبيا از گناه
پس از آشنايى با دلايل عصمت انبيا در مقام دريافت وحى، نوبت به بحث درباره عصمت ايشان از گناه و معصيت فرامىرسد و مؤلف در اين باره از دو جنبه عقلى و قرآنى ذيل دو عنوان «عقل و عصمت انبيا» و نيز «قرآن و عصمت انبيا»، مباحثى را مطرح مىكند.
در بخش بعدى به بررسى ادله مخالفين عقيده عصمت انبيا، پرداخته شده است. به گفته مؤلف، وجود برخى آيات در قرآن كريم- كه در ظاهر بر خلاف آياتى است كه به عصمت انبيا تصريح داشت- باعث شده برخى از فرق اسلامى انواع گناه را به ساحت قدس انبياى الهى نسبت دهند. اين آيات را در سه دسته ذيل مىتوان تقسيمبندى نمود:
- دستهاى از آيات كه مُوهِم عدم عصمت تمام انبيا، به صورت موجبه كليه است.
- دسته ديگر تنها موهم معصوم نبودن برخى از انبيا مانند حضرت آدم و يونس، به صورت موجبه جزئيه است.
- دسته سوم كه به نظر مىرسد عدم عصمت نبى مكرم اسلام(ص) را گواهى مىدهد.
سپس مؤلف به بررسى اين آيات پرداخته و مدعاى طرفداران عدم عصمت انبيا را ابطال مىكند.
وضعيت كتاب
كتاب، مشتمل بر پاورقىهاى مؤلف و فهرست مطالب مىباشد.
منابع مقاله
- مقدمه مؤلف.
- متن كتاب.