شمس در کسوف: دفاع از شمس تبریزی در محکمۀ منکران آفتاب

    از ویکی‌نور
    شمس در کسوف
    شمس در کسوف: دفاع از شمس تبریزی در محکمۀ منکران آفتاب
    پدیدآورانخاکی، غلامرضا (نویسنده)
    ناشرمعین
    مکان نشرتهران
    سال نشر1401
    شابک9ـ277ـ165ـ964ـ978
    کد کنگره

    شمس در کسوف: دفاع از شمس تبریزی در محکمۀ منکران آفتاب تألیف غلامرضا خاکی؛ هدف اصلی این کتاب تشریح چندوچون زندگی شمس و مولانا و شرح سخنان آنان نیست، بلکه هدف این کتاب بررسی اتهامات به شمس، پاسخ‌دهی و تأمل‌انگیزی برای کسانی است که می‌خواهند از حجاب موهومات و شایعات غیرمستند و حاشیه‌ای بگذرند و به شمسی برسند که می‌توان از او فرهنگ نویی برای زندگی خود بیاموزند.

    ساختار

    کتاب در هفت نوشتار به نگارش درآمده است.

    گزارش کتاب

    دربارۀ تعریف عرفان (تصوف/ درویشی) و خاستگاه آن در فرهنگ‌های گوناگون و نسبت آن با دیگر روش‌های شناخت مانند فلسفه، علم و الهیات و .... سخن‌های متنوع و گاه متضاد بسیار گفته‌اند و معرکه‌ای از دیدگاه‌ها برپاست. آنچه در میان این دیدگاه‌ها مشترک می‌نماید این نکته است که عرفان، تعریف‌های عام و خاص و بخش‌های نظری و عملی دارد که در پیوند با همدیگرند.

    هرگاه بحثی دربارۀ عرفان ایرانی ـ اسلامی پیش می‌آید، نام شمس تبریزی و مولانا به عنوان بنیان‌گذاران مکتب قونیه در میان آورده می‌شود. متأسفانه جز از آنچه خود شمس در «مقالات» نقل کرده، کسی خبری دربارۀ چگونگی زندگی او قبل از آمدن به قونیه ندارد. گفتارها و نوشتارهایی که مخالفان (نه نقادان اخلاقی) او بر زبان رانده و نگاشته‌اند، بیانگر آن است که با وجود انگیزه‌های رنگارنگی که این گویندگان و نویسندگان داشته و دارند، جملگی به خیال خود کوشیده‌اند تا آشکار سازند او فردی بی‌سواد، مال‌دوست، خودستا و قاتلی .... بیش نبوده است. او به زعم آنها، شیادی بوده که مولانا را بازیچۀ خویش ساخته و پیر بلخ متوجه زشتی‌های رفتاری و گفتاری شمس نبوده است. متأسفانه این تاختن‌های ناآگاهانه و ناجوانمردانه و مغرضانه، ریشه در بافته‌های خیالی کسانی دارد که دربارۀ چندوچون زیست عارفان و جهان‌بینی عرفانی، اطلاعات و تجربۀ اندکی دارند.

    هدف اصلی این کتاب تشریح چندوچون زندگی شمس و مولانا و شرح سخنان آنان نیست، بلکه هدف این کتاب بررسی اتهامات به شمس، پاسخ‌دهی و تأمل‌انگیزی برای کسانی است که می‌خواهند از حجاب موهومات و شایعات غیرمستند و حاشیه‌ای بگذرند و به شمسی برسند که می‌توان از او فرهنگ نویی برای زندگی خود بیاموزند.

    این کتاب از دو بخش کلی فراهم آمده است. نام کتاب از خاقانی گرفته شده که گفته است: «این شمس در کسوف شد، آن بدر غمام». نگارنده در بخش نخست کوشیده تا ضمن تحلیلی از اوضاع عرفان‌گرایی و منابع شناخت شمس و دیدگاه عرفانی او، دلایل اتهام‌زنی به پیر تبریز را تشریح کند.

    می‌توان منشأ انتقادها، کج‌فهمی‌ها و بهتان‌های واردشده بر شمس را به این شرح دسته‌بندی کرد: اتهاماتی که زمینه در جمله‌ها و عبارت‌های «مقالات» دارند؛ نقدها و تهمت‌هایی که ریشه در روایاتی دارند که در منابع دیگر دربارۀ شمس و مولانا آمده است؛ تهمت‌هایی که زاییدۀ برداشت نادرست و تخیل ناقدان و بهتان‌زنان بوده و هیچ سندی ندارند. در بخش دوم کتاب انواع اتهام‌ها و انتقادهای مهم شناسایی شده و در دو نوشتار دسته‌بندی کلی شده‌اند؛ سپس نگارنده کوشیده تا در قالب یک «چارچوب ارزیابی» پس از جمع‌آوری مستندات و شواهد و نقیض‌های آنها، در مقام یک وکیل مدافع این تهمت‌ها را ارزیابی و تجزیه و تحلیل کند و برای خواننده امکان داوری دقیق‌تری را فراهم آورد. هرچند پروندۀ این اتهامات همچنان باز می‌ماند و نمی‌توان دربارۀ بسیاری از آنها حکم قطعی صادر کرد؛ زیرا فقط یک توهم می‌باشد؛ اما مهم آن است که ذهنیت کنجکاوان حقیقت وجود شمس روشن‌تر شود و سخن او را بتوانند خارج از حاشیه‌های خیالی بشنوند.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها